سه شنبه، ۲۹ اپریل ۲۰۰۸
چهار ضلع خشونت در
افغانستان:
آمریکا، انگلیس،
پاکستان
و
القاعده
(تهیه و پژوهش- زیمیرو اسکاری)
بخش هجدهم
مشرف وکرزی
حتى اگر حوادث عراق ركورد تمام وقايع ترروريستى سده اخير راشكسته باشد اما باز پايتخت و مركز اصلى تروريسم، عراق نيست.اين گفته مكرر مقام هاى بغداد را بايد باور كرد كه پديده ترور آن هم درهيأت ايدئولوژيك آن كه كشتن و كشته شدن را لازم و مباح مى پندارد يك امر وارداتى است.
خاستگاه وزادگاه تروريسم كه پرچم آن دردست القاعده است و سربازان آن را سلفى هاى دانش آموخته مدارس وهابيون شكل مى دهند در چند نقطه ديگرى غير از سرزمين بين النهرين قرار دارد.چنانكه دهها سند مكتوب و مدون سازمان هاى جهانى و گزارش عموم واحدهاى امنيتى آمريكا به اينجا ختم مى شود كه امواج وشاخه هاى تروريسمى كه امروز عراق و چند نقطه مهم خاورميانه را به كام خود كشانده از همان جايى برخاسته است كه پايگاه هاى اصلى آمريكا درآن قرار دارد يعنى فلش هاى نقشه تروريسم به سمت دو منطقه كشيده شده است: شبه جزيره عربستان و مرزهاى قبيله اى پاكستان .
درست است كه از حيث جغرافيايى ميان اين دو منطقه فاصله اى جدى وجود دارد و دو كشورى كه سربازان ترور در آنجا رشد ونمو كرده اند در دو نقطه متفاوت آسيا قرار دارند اما با يك پيمان تاريخى كه دست بر قضا در حضور آمريكا در سالهاى پايانى جنگ سرد ميان شاهزادگان سعودى و جنرال هاى پاكستان انعقاد مى شود راه طولانى حضور وهابيت در مناطقى كه آن روز خط مقدم جنگ آمريكا با ارتش سرخ بود، هموار مى شود.
دو كشور افغانستان و پاكستان كه آن روز پذيراى ايدئولوژى سلفى ها مى شوند اكنون درست دو دهه پس از تولد طالبان به عنوان محصول مجسم اين ائتلاف، اين بار هم زير چتر آمريكا پيمان تازه اى را براى ايجاد جبهه مشترك و شروع جنگى مشترك در مبارزه با افراطيون سلفى منعقد مى كنند.
اكنون همه امور در باره مبارزه با پديده افراطى گرى كه دو دولت متحد آمريكا در كابل واسلام آباد را با خطرات جدى روبرو كرده است به پيمان تازه پرويز مشرف وحامد كرزى سپرده شده است. دو رهبر سرشناس منطقه اين پيمان را در قالب نهادى به نام جرگه امن منطقه اى به امضا رسانده اند. مهمترين تصميم اين نهاد مشترك در مبارزه با تروريسم اين است كه از نيروى قبايل قدرتمند ساكن در مرزهاى دو كشور بهره گيرد، قبايلى كه به باور كارشناسان آمريكا پناهگاه و حامى اصلى طالبان هستند وايالت و مردم تحت امرآنان بيشترين پشتيبانى را از جريان تندروها در غائله مسجد لال وساير غائله هاى تروريستى كرده اند.
اما
اين كه آيا اين پيمان كه بوش از آن به عنوان تصميم تاريخى دو دولت
افغانستان وپاكستان ياد كرده خواهد توانست راه پيشروى تروريسم در داخل
دو كشور را سد كند؟ ميان كارشناسان اختلاف نظر جدى وجود دارد.
<-
صاحبنظرانى كه به اين پيمان در گشودن گره هاى ثبات وامنيت افغانستان و
پاكستان اميد ندارند، در وهله نخست به تجربه هاى ناكام اين دست جرگه ها
و تشكيلات ارجاع مى دهند و در ادامه دوسيه قطور اختلاف ها وبدبينى هاى
دولتمردان ومردم دو كشور همسايه را مستند سخن خويش قرار مى دهند.
به
باور اين دسته از كارشناسان ، اجلاس كرزى ومشرف با وجود شمار كثير
مدعوين آن كه ۷۰۰ تن اعلام شد اما دربرگيرنده نمايندگان همه قبايل
نبود.بويژه كرسى خالى قبايلى كه امروز در نواحى وزيرستان رودرروى ارتش
پاكستان و درانتقام از كشتارهاى مسجد لال موج عمليات هاى انتحارى را
پيش مى برند يك نقطه ضعف مهم براى پيمان مشرف - كرزى است و مسأله اى
است كه به راحتى مى تواند توافق آنان را در مرحله اجرا ناكام گذارد.به
باور اينان جرگه امنى كه بوش آن را مبدأ يك تهاجم عليه طالبان مى بيند
يك جرگه سياسى است در حد سياسيون دو كشور.
با نگاه به آنچه مطبوعات دو كشور در تحليل اين جرگه نوشته اند مى توان
به عمق اختلاف هاى كابل واسلام آباد پى برد.
مردان افغانستان هنوز پاكستان را مركز لوژستيكي طالبان مى بينند و سخت
براين اعتقاد خويش پا مى فشارند كه طالبان يك اهرم قدرت در دست نهاد
اطلاعات وامنيت پاكستان است.رابطه افسران پاكستان با اين گروه از اصول
استراتژى پاكستان و چيزى است كه مشرف قادر به برهم زدن يا معامله
برسرآن نيست همچنانكه تلاش هاى دولت بوش دراين ۶ سال براى گسستن اين
پيوند راه به جايى نبرد.
به باور كارشناسان دولت كابل در شرايط كنونى مشكل چندانى در شناسايى
افراد طالبان يا معرفى مراكز و ميادين فعاليت آنان ندارد اما مشكلى كه
دامنگيركرزى است توان قلع وقمع يا قدرت مهار اين جريان است به اين دليل
كه عقبه ها ودنباله هاى آنان در عمق خاك كشور همسايه جنوبى قرار دارد .
لذا
اين كارشناسان پيش وپس از اجلاس به كرزى توصيه كردند كه افغانستان از
اين جرگه سودى مى تواند ببرد واگر دراين جرگه سودى نهفته باشد از آن
پاكستان خواهد بود.
از جمله ۳۵۰ نماينده پاكستانى اجلاس كه شمار زياد آنان قبايلى هستند كه منافع شان پاكستان براى شان اولويت جدى دارد. آنها حتى براى منصرف كردن كرزى از اين تصميم دهها مورد از پيمانهاى نقض شده دو كشور را مثال آوردند وگفتند وقتى اسلام آباد به توافقات ژنو يا اجلاس بن يا روم در مورد حل دشوارى هاى فى مابين افغانستان و پاكستان وفادار نماند و هيچ يك از مواد آن را نه تنها عملى نساخت، بلكه تخطى هاى صريحى نيز از آن انجام داد، چه تضمينى وجود دارد كه به تصميمات جرگه اى كه هيچ صلاحيت اجرايى هم ندارد پايبند بماند. دشوارى افغانستان و پاكستان فقدان نهادهايى از قبيل جرگه امن نيست، مسائل ديگرى كه امنيت را با خطر مواجه ساخته اند در اجلاس كابل از انظار دور نگه داشته شدند كه هر كدام آن اهميت ويژه خود را دارا مى باشند. مشكل اساسى افغانستان با پاكستان، خط ديورند است اين معضل، مادر همه مشكلات ديروزى،امروزى و آينده اين دو كشور است.
خطى كه در واقع افغان ها آن را نماد حفظ وتدوام سياست توسعه طلبى وكشورگشايى همسايه خويش مى پندارند.با وجود آن كه كرزى اظهار داشت كه خط ديورند را به رسميت نمى شناسد، اما افغان ها معتقدند كه دولت امروزى افغانستان در اين راستا،دولت تصميم گيرنده نيست ،زيرا اين دولت تابع يك سلسله ضوابطى است كه جامعه بين المللى بردوش آن نهاده است و در حال حاضر سرپيچى ازآن ضوابط براى دولت كنونى افغانستان،مقدور به نظر نمى رسد. عامل ديگر بدبينى افغان ها داد وستد اسلام آباد با غرب و آمريكا است كه به اعتقاد آنان اين داد و ستد موجب مى شود كه افسران پاكستان براحتى نقشه هاى خود را در عمق خاك افغانستان پيش برند. به عبارتى پاكستان درمنطقه به نفع آمريكا وانگلستان يك سلسله وظايف وكاركردهاى استراتژيك دارد. درسايه اين كاركردها وارزش هاى ذاتى مهم نيست كه چه نوع حكومتى در آن كشور روى كارمى آيد. درنگاه كاخ سفيد حكومتهاى ضياءالحق، بى نظير بوتو، نواز شريف و پرويز مشرف،همه وهمه حاملان يك خط مشى و يك نوع سياست در آن كشور هستند و بس.
از اين جهت،مسائل محل اختلاف ميان پاكستان و افغانستان ازجمله مسأله طالبان وابسته به آن است كه كشورهاى غربى، سياست خود با پاكستان را چگونه رقم زنند. از همين روست كه كارشناسان امروز معتقدند كه در دورآينده نيز بايد منتظرماند وديد كه آمريكا پس ازانتخابات آتى پاكستان چه روابطى را با اسلام آباد تنظيم مى كند.اگر قرار باشد كه بى نظير بوتو بار ديگر به صحنه آيد، واضح است كه افغانستان را مجبور مى سازند كه قضيه طالبان را بازهم به نفع همسايه حل وفصل نمايد.
اما
اگر تندروها در اين كشور قدرت بگيرند يك تهديد از درون اين كشور مقابل
آمريكا قدعلم مى كند، باز موضوع يك مقدار رنگ ديگرى خواهد داشت و
انگلستان و آمريكا نخواهندتوانست افغانستان را در شرايطى قرار دهند كه
پاكستان دست بالا داشته باشد.
<-
اما طيف ديگرى از كارشناسان معتقدند كه نبايد از فرصت تازه اى كه مشرف
وكرزى براى شروع يك مبارزه مشترك فراهم كرده اند به اين راحتى چشم
پوشيد وهمين گام هر چند ابتدايى مى تواند سرآغاز يك تغيير در سياست
كشورهمسايه نسبت به طالبان باشد. توصيه اين گروه از كارشناسان اين است
كه جرگه امنى كه در افغانستان داير شد و قرار است در پاكستان دنبال شود
را به هر حال و با همه ضعف هايش بايد به فال نيك گرفت،زيرا دولتمداران
پاكستان بالاخره به هر دليلى كه هست براى نخستين بار به اين مسأله گردن
نهاده اند كه با افغانها در زير يك سقف بنشينند.
از
نگاه اين عده سرنوشت پيمان مهم اخير به تدبير كرزى و اراده متحدانش
بستگى دارد و مسائل آينده به افغانستان مربوط مى شود كه بايد در برابر
پاكستان خط سياسى اش را روشن سازد.
يك
دليل ناكارآمدى مبارزه با طالبان اين است كه دولت هاى كابل
نتوانسته اند با افسران وسياستمداران كشورهمسايه تعامل مؤثر
برقراركنند.
به
گمان اينان افغانستان در برابر پاكستان هيچگاه حرف مشخص و صريح نزده
است و يكى از دلايلى كه هيچ دولتى تاكنون نتوانسته اين كار را بكند اين
بوده كه هر دولتى دركابل خواسته است، دوران مسئوليت خود را بدون درگيرى
مستقيم با اين كشورسپرى نمايد، و همين ضعف باعث شده كه پاكستان ضوابط
همسايگى را رعايت نكرده و هميشه به مثابه يك همسايه بسيار زورمدار از
نقطه هاى ضعف افغانستان سوءاستفاده برده است.
لذا
اين گروه توصيه مى كنند حال كه باب يك همكارى تاريخى قرار است به دست
مشرف وكرزى گشوده شود پس لازم است كابل به چند حركت مهم در شفاف سازى
اختلاف ها و حل و فصل آنان دست بزند.
1)
در گام اول كرزى به كمك پشتيبانان آمريكايى بايد مشرف را به سوى هدايت
ارتش ونيروى نظامى قدرتمندش به مبارزه اى واقعى با عقبه نيروى طالبان
در مرزهاى دوكشور وادار كند.
به باور اينان مشرف پس از غائله مسجد لال آمادگى يك مبارزه تازه با اين
جريان ها را پيدا كرده است اما اغلب فشارهاى خود را بر قطع ارتباط
گروه هاى سياسى پاكستان و مدارس دينى با طالبان متمركز كرده است در
نتيجه حلقه نيرومند ارتباطى طالبان با ارتش وسازمان آى اس آى هنوز دست
نخورده باقى مانده است. به عبارتى براى محك زدن اراده رهبران اسلام
آباد در اين آزمون سخت يك ملاك بيشتر وجود ندارد وآن اين كه آنها چه
ميزان حاضر به تغيير در اتحاد استراتژيك ۲۰ ساله خويش با جريانى شوند
كه زمان ضياءالحق به عنوان نيروى حافظ منافع اين كشور درمنطقه شكل گرفت
وبعداً در چهره مجاهد وطالبان تجسم يافت.
2)
مسأله اصلى ، پذيرفتن ريسك يك جنگ مهم وسرنوشت ساز از سوى كرزى ومشرف
براى برچيدن بساط نفوذ مافيايى تندروها در مناطق قبيله اى است.
با آرايشى كه القاعده وطالبان در مرزهاى دوكشور دارد هر دولتى براى مهار اين جريان ها كه در قلمرو صعب العبور قبايل شمال افغانستان پناه گرفته اند ناگزيراست خطرات ورود در دره هاى خوفناك و ارتفاعات سخت نواحى سرحد و وزيرستان را به جان بخرد.
اينجا پايتخت نظاميان افراطى و عقبه پشتيبان همه گروه ها و دسته هاى ترور از آسياى مركزى تا عراق و خاورميانه است، همان نقطه اى است كه اكنون پنتاگون در سند خويش به صراحت اقرار مى كند كه آمريكا جنگ براندازانه ۲۰۰۱ عليه طالبان را در آنجا متوقف كرد و دونالد رامسفلد درنقش فرمانده جنگ ريسك ورود به اين پناهگاه بزرگ القاعده و سلفى ها را به بهانه خطر براندازى حكومت مشرف نپذيرفت.
پرويز مشرف رييس جمهوري پاكستان در داخل با شرايط پيچيدهاي روبرو است و تصميمگيري براي انتخابهاي پيشرو به ويژه تا برگزاري انتخابات پارلماني و رياست جمهوري تا حدي براي وي سخت شده است. وي از يكسو با شورش افراطيون و قبايل پشتون حامي طالبان مواجه است و از سويي ديگر با تحركات جديد مخالفان خود يعني بينظير بوتو و نواز شريف مواجه شده كه تلاش ميكنند با دوركردن مشرف از ارتش ، خود را به قدرت نزديك كنند. بنظر ميرسد تغيير جهتگيري هاي سياست خارجي دولت مشرف و همچنين تغيير در توازن نيروهاي سياسي در مجالس ملي و ايالتي پاكستان و پيروزي غير منتظره متحد مجلس عمل، ائتلاف شش گروه مذهبي و صعود آن به رده سومقدرت حزبي از يكسو و فشار مخالفان در تبعيد ليبرال وي براي ترك فرماندهي ارتشاز سوي ديگر ، مشكلاتي را براي پرويز مشرف رييس جمهوري اين كشور ايجاد كرده است. در حوزه سياست خارجي ، پاكستان بعدازحادثه ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱سياستهاي امنيتي خود را با موج مبارزه با تروريسم منطبق كرد و توانست در معادلات منطقهاي جايگاه اسلامآباد را ارتقا دهد.
اين مساله به مشرف كمك كرد تا بتواند در ائتلاف مبارزه با تروريسم سهمي را در مهار تروريسم و القاعده ايفا كند. اما پيوستن پاكستان به جنگ ضدتروريسم باعث ناخشنودي بسياري از گروههاي داخلي اين كشور كه برخي از آنان جزو حاميان طالبان و يا گروههاي ضد آمريكايي هستند، شد تا جايي كه پس از عمليات هوايي مشرف برضد مدرسه باجور و برخورد با طلاب مسجد لال مناسبات او با احزاب سياسي - ديني پاكستان و ائتلاف عمل متحده به سردي گراييد ، ائتلافي كه اكثريت مجلس را در اختيار دارد و با سياستهاي مشرف حتي در زمينه قوانين مدني مخالف است.
ازسويي ديگر انتخابات پارلماني و رياست جمهوري در پاكستان نيز شرايط را براي نيروهاي سياسي در داخل و خارج اسلامآباد پيچيده كرده است. هرچند زمان دقيق انتخابات رياست جمهوري پاكستان هنوز اعلام نشده و گفته ميشود اين انتخابات در اكتبر برگزار ميشود اما احزاب مخالف دولت از جمله حزب تحت رهبري بينظير بوتو نخست وزير اسبق پاكستان خواهان كنارهگيري مشرف از پست رياست ارتش اين كشور پيش از انتخابات رياست جمهوري هستند. مشرف تمايل دارد بار ديگر به پست رياست جمهوري براي يك دوره پنج ساله ديگر دست يابد اما احزاب مخالف اصرار دارند وي به اين منظور بايد از سمت فرماندهي ارتش كنار رود.
طبق قانون اساسي پاكستان رييس جمهوري از سوي مجمعي متشكل از نمايندگان مجالس نمايندگان و سنا و چهار مجلس ايالتي انتخاب ميشود. البته در اين ارتباط انور محمود مسوول اطلاعات فدرال در وزارت اطلاع رساني پاكستان در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست اعلام كرده كه پرويز مشرف رييس جمهوري پاكستان اندكي پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري اين كشور از رياست ارتش كنارهگيري ميكند.
هرچند كنارهگيري مشرف بطور تلويحي اعلام شده است اما حزب مردم اين امر را نپذيرفته است چرا كه خواستار كناره گيري مشرف از ارتش پيش از برگزاري انتخابات است.
در هرحال اين اعلام آمادگي چه پيش و يا بعد از برگزاري انتخابات رياست جمهوري نشان ميدهد كه مشرف با درك شرايط آمادگي انعطاف در برابر نيروهاي سياسي ميانهرو را دارد. بهنظر تحليگران منطقه ، مشرف در شرايط فعلي به اين نتيجه رسيده است كه با نزديك كردن خود به برخي جناحهاي ميانهرو از جمله حزب افتخار چوهدري رييس ديوان عالي پاكستان از يك سو جامعه و لايههاي دمكراسيخواه را به همراه سلفيگراهاي شريعتخواه در تقابل با حاكميت نظامي قرار داده است و از طرف ديگر تحركات گروههاي بنيادگرا و تروريستها با گرايش وهابي از كشميريها گرفته تا مناطق قبايلي جنوب غربي اين كشور طي ماههاي گذشته، نظام سياسي حاكم و جامعه دمكراسيخواه را به همسويي مقطعي با هم سوق داده است.
توافق اخير مشرف با بينظير بوتو رهبر حزب مردم براي تقسيم قدرت نيز در همين راستا ارزيابي ميشود. تصميم بوتو براي بازگشت به پاكستان يك حركت مصلحتانديشانه براي دوركردن كشور از خطر تروريسم و افراط گرايي عنوان شده است. اين امر نشان ميدهد كه چگونه اين دو دشمن سالهاي گذشته، امروز در ائتلافي نمادين در تاريخ پاكستان تئوري مصالحه را درعين تضاد پيش ميبرند.
در اين شرايط پرويز مشرف با آگاهي كامل از وضعيت فعلي، خود را آماده مصالحه كرده كه بنظر ميرسد راهحل مناسبي براي مقابله با بنيادگرايي و جلوگيري از سوق دادن پاكستان به سمت بيثباتي باشد. مشكلات كنوني در پاكستان متاثر از يك بحران تركيبي در ساختار دوگانه و شكافهاي موجود در اين كشور است كه در آينده نزديك ميتواند اين كشور را دچار مشكلاتي كند، هرچند بايد اذعان كرد كه مشرف نشان داده است كه ميتواند راهي براي آشتي و كاهش بحران موجود بيابد.
بايد پذيرفت كه بخشي از واقعيت صحنه سياست پاكستان مصالحه در عين تضاد است. همان اندازه كه مقوله تضاد و اختلاف ميان سياستمداران با نظاميان يا سنت گراها با ليبرالها فراگير و عميق است مساله آشتي ومصالحه نيزيك امربه شدت رايج و ريشهدار است. حضور بوتو در كنار مشرف در واقع نوعي اجماع نانوشته دوجانبه در داخل و خارج پاكستان است.براي عبور پاكستان از گرداب پرخطر افراط گرايي كهدر اين شرايط اجتناب ناپذير است. هرچند تاكنون مشرف بطور علني حاضر به طرح موضوع توافق با بوتو نشده است اما سخنان رهبر حزب مردم بينظير بوتو در خصوص توافق با مشرف بسيار جالب است و نشان ميدهد كه اين دو چگونه براي مقابله با آنچه بنيادگرايي ناميده با يكديگر متحد شدهاند.
بينظير بوتو به تازگي اعلام داشته است ، هيچ اعتراض و انتقادي بهتعيين مجدد مشرف براي رياست جمهوري ندارم... مشرف بعد از كودتا درسال ۱۹۹۹ براي بدست آوردن قدرت و عدم بازگشت من و نواز شريف نخست وزير وقتدر قانون اساسي تغييراتي ايجاد كرد كه اثر آن رفتارها و نفوذ قدرت طالبان در وزيرستانهاي شمالي و جنوبي شده است... حاضرم با وي به عنوان نخست وزير كار كنم... به عنوان رهبر حزب مردم پاكستان آماده شركت در فعاليتها با مشرف درباره جنگ عليه تروريسم هستم.
نزديكي مشرف به نيروهاي سياسي ميانهرو و تمايل اين نيروها براي همكاري با مشرف فضاي جديدي را براي پاكستان ايجاد كرده كه ممكن است در شرايط فعلي آرامبخش باشد اما هيچ تضميني نيست كه در آينده اين ائتلاف باقيبماند. مشرف نشان داده است كه اگرچه نظامي است اما مانند يك سياستمدار قواعد بازي سياسي را ميداند و ميتواند در اين شرايط ثبات پاكستان را با همكاري نيروهاي مهم و بانفوذ داخلي تثبيت كند و اجازه ندهد افراط گرايي تقويت شود. چه آنكه رشد و تقويت بنيادگرايي در پاكستان با منافع اين كشور و همسايگان آن بطور قطع سازگار نخواهد بود.
.