بقیه از گذشته
12 / 3 / 2007
در جهت پارچه ساختن حزب واحد و یکپارچه (ح.د.خ.ا) از هیچ نوع فعالیت تخریبی دریغ نکردند و با اعمال غیر اصولی و ناشایسته خود آب را به آسیاب دشمن بدون تکلف ریختند.
در داخل حزب از صداقت و پاک نفسی صفوف ماهرانه سواستفاده کردند و بمنظور تقویه منافع قومی، ملیتی، مذهبی، لسانی و گروهی خود فرکسیونهای مختلف را بر پایه همین اهداف و مقاصد اساسگذاری نمودند. از سوی دیگر عوامفریبانه قلم فرسایی نموده و فریاد «وحدت خواهی» را سر میدهند. رفقای عزیز، جالب این است که صاحب خانه هم میگوید که دزد آمد و دزد هم میگوید که دزد آمد. این دیگر یک افتضاح است ! رسوایی بیش از این دیگر وجود ندارد. اینها در طول یازده سال بعد از فروپاشی حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک از ترس محاکمه احتمالی و پاسخگویی در برابر مردم در کنج ها پنهان شده بودند و سکوت ننگین را ننگینتر ساختند و بخاطر بقای زنده گی خود در تلاش تحکیم روابط مخفیانه بر اساس منافع قومی و سازمانی با گروههای جنایتکار به اصطلاح «جهادی» برآمدند که همه ی ما امروز شاهد چنین برقراری روابط ایشان با گروههای جنایتکاری هستیم که دست های کثیف شان به خون پاک مردم ستمدیده و بیگناه افغان ما آلوده است. سازش و معامله گری دیگر را با امپریالیزم و متحدان تجاوزگر آن در پشت پرده انجام میدهند، سازمانها و احزاب نام نهاد به اصطلاح «متحد»، «ملی»، «دموکراتیک»، «نهضت»، «ترقی و دموکراسی» خود را در افغانستان جامه ی سبز اسلامی و جهادی می پوشانند و در اروپا و امریکا نیم تنه ی سرخ چپی بر تن میکنند و بدینسان هنوز هم در پی فریب مردم هستند و فراموش میکنند که به قول معروف : به هر رنگی که خواهی جامه میپوش، من از طرز خرامت میشیناسم. بلی رفقای عزیز! این دیگر صاف و پاک خاک پاشیدن به چشم مردم است و جز فریب، نیرنگ و معامله گری با اشرار چیزی دیگری نیست!
رفقای عزیز! معامله گران از طرف دیگر وقیحانه شعار وحدت حزب را سر میدهند، اما فراموش میکنند که وحدت کی با کی و روی کدام ساختارها و اصول سازمانی، برنامه، اساسنامه، اساسات، اهداف، تاکتیک، استراتیژی، معیارها و موازین صورت گیرد. همانگونه که شما رفقای عزیز خود بهتر میدانید وحدت دارای اصول و موازین مشخص به خود است. احزاب و سازمانهای که دارای برنامه عمل و اساسنامه مشابه هستند ولی روی اهداف دور و نزدیک با هم یک مقدار اختلاف نظر داشته میباشند میتوانند بخاطر رسیدن به هدف مشخص سیاسی وحدت و توافق نمایند، اما طرح وحدت ح.د.خ.ا و احیای سازمان سیاسی به هر نام که باشد در بهترین حالت آن یک توهم واقعاً هجرانی و در بدترین حالتش یک شعار عوامفریبانه هدفمند برای فریب دادن صادق ترین مبارزان جامعه افغانی چیزی دیگری بوده نمیتواند.
در شرایط امروزی بر صفوف حزب است تا هوشیاری سیاسی داشته باشند و دقیقاً تحلیل نمایند که این شعارها از هنجره کیها بیرون میشود و چه رازی در عقب آن نهفته میباشد. یک مسأله را باید خاطرنشان نمود که ح.د.خ.ا تا کنون در هیچ کنگره و کنفرانس حزبی رسماً منحل اعلام نشده است و این خود یک فاکت میباشد. کسانی که در پلینوم ۱۸ بخاطر تغیر نام حزب دست های خودرا بلند کردند جز معامله گران سیاسی کسان دیگر نیستند. ح.د.خ.ا در وجود نیروهای سالم و اصولی آن که معتقد به اندیشه های پیشرو انقلابی و آرمانهای آغازین حزب میباشند تا هنوز زنده و موجود میباشد. اندیشه ها و مکاتب سیاسی مرگ و میر ندارند این انسانها هستند که می آیند و میروند.
من از آنانیکه فریاد وحدت را براه انداخته اند میپرسم که چرا حزب واحد و یکپارچه مان را به شاخه ها، فرکسیونها و جزایر خورد و ریزه منشعب ساختید که حالا دوباره به فکر وحدت و به اصطلاح احیای آن حزب هستید ؟ چرا بعد از فروپاشی حاکمیت مردمی و دموکراتیک بجای اینکه «حزب یک روی و دو سکه» را ایجاد کردید از روز اول در همان جلسه حزبی در سال ۱۹۹۳ در شهر ماسکو وحدت و یکپارچگی حزب را تأمین و حفظ نکردید؟ چرا وحدت را در گام نخست با همسنگران دیروز خود یعنی رفقای «خلقی» و بخصوص بخش اصولی و معتقد به آرمانهای آغازین ح.د.خ.ا و اندیشه های پیشرو انقلابی و اعضای فریب خورده «حزب وطن» آن تحکیم نکردید؟ چرا آنزمان به حزب و آرمانهای پاک و رهبران اساسگذار آن رفیق تره کی و رفیق کارمل خیانت کردید و با دشمنان حزب و مردم معامله و وحدت کردید؟ چرا توبه نامه های سیاسی خود را به سران تنظیمهای به اصطلاح جهادی سپردید؟ چرا بعد از این همه رسوایی به آنانیکه تا هنوز فریب شما را نخورده اند درفش سرخ چپی را نشان میدهید؟ و صدها سوال دیگر که شما هرگز شهامت و جرئت پاسخگویی آنرا ندارید نزد من و صفوف وفادار و معتقد موجود میباشد. اما پاسخها روشن است : زیرا تاج خودخواهی های تان لکه دار میشد، لقب قهرمان تفاهم را از سران خاین و آدمکش جهادی بدست نمی آوردید و از همه حیاتی تر فرمان عفو مجرمیت جنگی را از جانب رهبران به اصطلاح جهادی وطنفروش و قاتلان هزاران فرزند وطن ما مانند عبدالرب رسول سیاف، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، احمد شاه مسعود، مجددی و دیگران بدست نمی آوردند. بگونه مثال رفیق؟ «محمد عوض نبی زاده» سابق عضو کمیته مرکزی ح.د.خ.ا و فعلاً عضو «نهضت ترقی و دموکراسی...» امروز از عبدالعلی مزاری به مثابه «قهرمان و ابر مرد راستین تاریخ ...» توصیف و تمجید نمیکرد و بخاطر تجلیل از دوازدهمین سالگرد کشته شدنش با نوشتن مقالات در سایتهای انترنیتی از جمله (خاوران) اشک تمساح نمی ریخت ودر برابر یک مرتجع خود را چنین ذلیل نمی ساخت : «به پیشگاه ابر مرد راستین تاریخ پیکار و مبارزه راه حق و عدالت سمبول شجاعت مردانگی ایثار پایداری پرهیز گاری پاک نفسی مزاری شهید ادای احترام مینمایم ودوازدهمین سال روزشهادت منادی وحدت ملی را به مردم عدالتخواه، صلح دوست، تمدن پرور و ترقیخواه افغانستان قلبا تسلیت میگویم.». این خود یک فاکت است. هکذا سایر اسناد و مدارک انکار ناپذیر دیگری نیز وجود دارد که فعالیتهای مخفیانه و معامله گریهای آنان را با نیروهای ارتجاعی جهادی افشا میسازد.
در دوران حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک رهبران جهادی و قوماندانان رده های اول و دوم آنان نیز دست بلندتری در معامله گری داشتند و دارند. قوماندانان شمال «شاهراه سالنگها» مربوط جمعیت اسلامی ماهانه بر اساس همان زد و بندهای پنهانی به بوجی دالر بدست میاوردند تا قطارهای مواد خوراکه و مواد سوخت دوملیون باشنده های شهر کابل را که با مشکلات سرمای زمستان دست و پنجه نرم میکردند اجازه ورود به شهر بدهند و یا هم قوماندانان حزب اسلامی گلبدین در شاهراه کابل- جلال آباد (سروبی، ماهیپر) که مردم بیچاره را در تاریکی وحشت سیاه شب قرار می دادند و برق را قطع می کردند و بعداً در معامله گری دالر بدست میاوردند. اگر هم در رساندن پول کوتاهی صورت میگرفت، شهریان کابل ماه ها و هفته ها از داشتن برق و مواد ارتزاقی محروم میبودند، این بود جهاد آنها. در سرحدات تاجکستان با استخبارات شوروی سابق پروتوکول آتش بس امضا میکردند و در مقابل آن روبل بدست میاوردند. اولین سفر و اولین دستبوسی برهان الدین ربانی از رهبران آنزمان شوروی وقت (یلتسن و گرباچف خاین) خود تمام معامله گریهای رهبران به اصطلاح جهادی را نیز به اثبات رسانید.
پس بی جا نیست که بگویم که این معامله گریهای سیاسی متاسفانه در کشور ما ریشه تاریخی دارد. لذا معامله گران سیاسی و خیانت کاران به اصطلاح چپ و راست هردو با هم چهره های شناخته و آشنایان قدیم یکدیگر هستند. آنانی که در راس سازمانهای سیاسی و احزاب قرار دارند ضرورت به ایجاد کمیته های شهری و ایالتی ایشان در اروپا و امریکا نیست، اینها باید مهربانی کرده رخت سفر ببندند و به وطن بروند زیرا حزب و سازمان در خارج و مردم در افغانستان این دور از تعقل بوده و امکان ناپذیر است. ای کاش در زد و بند، معامله و ... با نیروهای ارتجاعی مذهبی، آمریکا، انگلیس و کشورهای اروپای غربی در کشور نمیبودند و پای ایشان در حوادث زیدخل نمیبود.
خلاصه اینکه معامله گران سیاسی ح.د.خ.ا، سازمانها، فرکسیونها و جزایر جداشده از آن هم در داخل افغانستان و هم در خارج از کشور در حالت انجام دادن خیانت به صفوف ح.د.خ.ا و مردم افغانستان هستند. آن هم در شرایط که رهبران به اصطلاح جهادی که در طول ۳۵ سال جنگ و ویرانگری در راس کشتار مردم بیگناه ما قرار داشتند و امروز فرمان عفو را برای برائت و نجات از ترس محاکمه خود شان بتصویب میرسانند و با بیشرمی و دیده درایی برای تطبیق آن دست به تظاهرات میزنند و از احساسات پاک مردم ما هنوز هم به سود خود بهره برداری سیاسی مینمایند. کجاست در یک چنین وضعیت و حالت موجود در کشور رفقا و سازمانهای چپ ما که در برابر چنین یک فیصله و تصمیم نیروهای ارتجاعی مذهبی سکوت اختیار نموده اند؟
در چنین وضعیت و حالت سیاسی موجود کشور که رهبران سیاسی ما بفکر «چربو» هستند، پیشنهادات ذیل ارایه میگردد :
1. جبهه وسیع سیاسی به اشتراک تمام نیروهای ملی- دموکراتیک و مترقی به اساس یک پلاتفورم مشترک سیاسی.
2. تدویر کنفرانس عمومی بعد از ایجاد جبهه وسیع سیاسی.
3. ایجاد کمیسیون با صلاحیت جهت توضیح برنامه جبهه سیاسی به کشورهای زیدخل در امور افغانستان.
4. ایجاد یک کمیسیون با صلاحیت از طریق انتخابات آزاد و سری به اشتراک جوانان بمنظور ایجاد یک اتحادیه اجتماعی افغانهای خارج از کشور به اشتراک نماینده های انتخابی.
فکر میکنم که از این طریق میتوانیم یک همبستگی و اتحاد را بوجود بیاوریم و آن هم با درنظرداشت تمام ملحوظات ملی و سیاسی کشور و مردم مان موفقیت آمیز خواهد بود. من با این مختصر خواستم رسالت خودرا انجام دهم و اًمیدوارم رفقای دیگر نیز رسالت خودرا ادا نموده خاموش ننشسته پیشنهادات و نظریات خود را ارایه نمایند. نوشته من خالی از کاستیها نبوده و من را عقیده بر این است که ما باید همدیگر خودرا تکمیل و اصلاح نمائیم.
با عرض ادب
گنج علی عبدالله
سویدن