معامله گران و جفا کاران رسوای تاریخ اند!

گنج علی عبدالله

 

 12-03-2007

 

کادرهای پُرافتخار، صفوفِ با شهامت، رفقای عزیز و خانواده های شهیدان گلگونگفن ح.د.خ.ا.!

تاریخ سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان مملو از حوادث، فراز و نشیب های تلخ و شیرین است، شیرینی اش در کام معامله گران و تلخی اش در کام صفوفِ سپاهی رنج کشیده بوده و است. پیروزی ها، شکست ها و اشتباهات این حزب درج تاریخ سیاسی کشور ماست. زیرا این تاریخ با خون هزاران هزار فرزند صدیق حزبی و غیر حزبی وطن ما، که ح.د.خ.ا. آنها را به خاطر دفاع از استقلال ملی، تمامیت ارضی و منافع انسان زحمتکش تربیت و پرورش کرده بود، رنگین است. رنگینی این تاریخ و دستاوردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حزب، خطا ها، لغزش ها و اشتباهات آن، همه و همه مربوط به صفوفِ دلیر حزب و هسته ی رهبری آن میباشد. خوب و بد این حزب متعلق به همه ی ما میباشد. همانگونه که از افتخارات و دستاوردهای این حزب به خود میبالیم، مکلف هستیم، که از اشتباهات، لغزش ها و خطاهای آن بیاموزیم و از آن برای همیشه درس عبرت و پند گیریم و آنها را هرگز دوباره در جریان مبارزه ی سیاسی خود تکرار نکنیم، زیرا تکرار اشتباه خیانت و جرم است و نیز یک عمل نابخشودنی میباشد.

حالا که در آستانه ی چهل و سومین سال مبارزه سیاسی خود بسر میبریم، دیده میشود که در نبود آموزگار و رهبر بی بدیل ما رفیق ببرک کارمل، در چه یک تشتت و پراکنده گی بسر میبریم و از تجاربِ تلخ گذشته خود هنوز هم که هنوز است، متاسفانه که هیچ درس و عبرت نگرفته ایم. مایه ی بسیار تأسف است، که از آن آموزگار توانا و خردمند مانند رفیق کارمل، هیچ چیزی نه آموختیم و امروز در نبود آن آموزگار بزرگ هم کادرها و هم صفوف حزب سراسیمه بوده و راه گم شده، حزبِ ما به جزایر و فراکسیون های مختلفِ تکه تکه و پارچه پارچه تبدیل شده است، هسته ی رهبری و کادرهای آن حزب به جان هم افتاده اند و از همه خطرناک تر اینکه در پی سازش کاریها و معامله گری های ننگین و بیشرمانه ی با نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی، دشمنان و مخالفانِ حزب و دولت دموکراتیکِ وقت میباشند.

بلی رفقا، این تنها رفیق کارمل بود که در برابر تمام فعالیتهای معامله گران، وحدت شکنان و جفاکارانِ رهبری ح.د.خ.ا. محکم ، استوار و بی هراس مبارزه کرد، که در این راه خود را مانند هزاران فرزند وفادار به آرمانهای انسان زحمتکش و مبارزه به خاطر تأمین عدالت اجتماعی در کشور قربان کرد. رفیق کارمل تا زنده بود هیچ کسی جرئت اعلان فراکسیون را نداشت و همچنان حزب مانند حالا به جزایر خورد و ریزه و فراکسیون ها میان اعضای هستهء رهبری و کادرهای حزب دموکراتیک تقسیم نشده بود.

رفقای عزیز! در زمان حاکمیتِ حزب و دولت دموکراتیک، رنجهای بیشمار، دادن قربانی ها و بار قوی این همه مشکلات به دوش صفوف ح.د.خ.ا. حمل میشد، که از جملهء همه ی این فداکاری ها میتوان از ۲۵۰۰ رفیق شهیدان گلگون کفن حزب از رزمنده ترین فرزندان حزب، که به خاطر تأمین وحدت حزبی و مبارزه  بر ضد معامله گریها در زیر ساطور حفیظ الله امین جلاد به شهادت رسیدند و مرگ را با آغوش باز پذیرفتند، یاد کرد.

رفقای عزیز! بعد از تحول ۶ جدی و کسب قدرت سیاسی به دست نیروهای سالم ح.د.خ.ا.، معامله گران رهبری حزب، بعد از گذشت چند ماه، خاطرات جاویدانه شهیدان گلگونکفن حزب را به باد فراموشی سپردند و کسی هم در این میان مرهم گزار زخمهای بازمانده گان شهیدان نشد و برعکس بر زخمهای آنان نمک پاشیدند. در چنین شرایط که دفاع از دستاوردهای حاکمیت حزب و دولت، نوامیس ملی، وطن و مبارزه علیهء تجاوزات و مداخله های خارجیها – پاکستان، ایران، چین، کشورهای عربی، انگلیس ها و در مجموع کشورهای غربی تحت رهبری امپریالیزم آمریکا در کشور ما مطرح بود، باز هم صفوف و رزمنده گان بیباک حزب در پیشاپیش مردم کشور ما در سنگرهای دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشور قرار گرفتند و قهرمانانه از مردم و کشور خود در برابر این تجاوزات دفاع کردند و حماسه ها آفریدند. در این پیکار، دشمنان سوگند خورده مردم افغانستان، سینه های این پیشتازان را با اسلحه و راکت های آمریکایی نشانه گرفتند، قوماندان ها و جنگ سالاران به اصطلاح «جهادی» به دستور باداران و رهبران آدم کش شان، اسیران جنگی را به چنگک های قصابی آویختند، تخته سنگها را بر سر شان کوفتند و در زندانهای شخصی و غیر قانونی شکنجه کردند و با بی رحمی به کام مرگ فرستادند. «درود به شهیدان راه عدالت!».

رفقای عزیز! از اصل موضوع نباید به دور رفت و آن اینکه، معامله گری و جفا کاری در حزب ما یک پدیده بسیار جدید نیست و سابقه ی دیرینه دارد. بر اساس همین واقعیتِ تلخ بود، که رهبر خردمند ما زنده یاد ببرک کارمل به اساس شناخت عمیق اش از هستهء رهبری حزب، از افراد رهبری با احتیاط سخن گفت و از هیچ فرد، که بتواند در آینده مسؤلیت رهبری جنبش چپ کشور را بدوش بگیرد، یاد نکرد و در تمام مدت که هم در بستر بیماری بودند، فقط میگفت : «رفقا همه چیز اساس گزاری شده است». «رفقا خود تا توان دارید، بروید رفقا را جمع کنید تا خانوادهء جنبش چپ پاشان نشود.» و غیره. اما واقعاً دیدیم موقعی که چشم شان بسته شد، پر و بال معامله گران باز شد، در قدم اول به زعم خود شان، جال ماهیگیری را در بحر بیکران حزب پرتاب کردند، غافل از اینکه اعضای حزب ماهی! نیستند و امروز عملاً ما و شما خود میبینیم، که سالهاست خانواده جنبش چپ در نبود رفیق کارمل  از هم پاشیده و کسی هم در فکر منسجم ساختن اعضای این خانواده بزرگ جنبش چپ و مبارزه به خاطر انسان زحمتکش نیست.

بلی رفقای عزیز! ببینید آنها هر کدام توانمندی ایجاد فراکسیون ها و جزایر را داشتند و دارند، اما چه چیزی آنها را مانع می شد تا با هم متحد و یکپارچه می بودند و دور یک میز می نشستند و حزب ما را از این پراکنده گی و تشتت نجات میدادند؟ پاسخ روشن است: نداشتن عقیده ی راسخ و معتقد نبودن به راه برگزیده شده، باور نداشتن و اعتقاد نداشتن به جهان بینی علمی پیشرو، مبارزه طبقاتی و عوامل فراوان دیگری نیز وجود دارد، که رهبران! به عوض متحد ساختن و منسجم ساختن رفقا به پارچه پارچه ساختن و تقسیم کردن آن به جزایر خورد و ریزه بیشتر علاقه دارند، چون همیشه دنبال منافع گروهی و شخصی  خود هستند، که متاسفانه این پارچه ساختن ها هم بیشتر از پانزده سال طول کشید و تحریر همهء واقعات در این مورد به یک بحث تحلیلی جداگانه نیاز دارد، که در آینده توضیح میکنم.

در زمان حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک، اعضای ح.د.خ.ا. به خصوص صفوف رزمندهء آن در نبرد با دشمنان وطن قرار داشتند، اما رهبران! معامله گر مست از بادهء قدرت، مخفیانه فراکسیون های خود را تقویت کردند و از سوی دیگر معامله گری های خود را تحت نام تفاهم؟ با گروپ های تنظیم های هفتگانه و هشتگانهء مستقر در پاکستان و ایران و امضا کردن پروتوکلهای مخفیانه با ایشان عیار ساختند و صرف به خاطر پنهان کردن اعمال شان در وصفِ رهبر شعر می سرودند و «رفیق عزیز» گفته گلو پاره می کردند، تا اینکه تشت رسوایی شان در سال ۱۹۹۲ شکست و معامله گری های شان افشا شد. به طور نمونه میتوان از معامله گری معاون رییس جمهور با «حزب اسلامی گلبدین حکمتیار»، معامله گری تعدادی از اعضای برجستهء بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب با «جمعیت اسلامی» و« شورای نظار»، «حزب وحدت اسلامی»،«جنبش ملی! اسلامی» و غیره یاد کرد، که پرده از روی این خیانت های تعداد از اعضای رهبری حزب برداشته شد و روی این منظور آنها باز هم آرام نه نشستند و به خیانت های خود ادامه دادند، که در قدم اول به شکل علنی نیروی پُر توان حزب را که دو صد هزار عضو داشت، ضعیف معرفی کردند و با شعار کنار رفتن حزب از قدرت سیاسی، با دشمنان معامله کردند. اردوی پُر افتخار و قهرمان افغانستان را تحت نام کودتا ضربه زدند و زمینهء داخل شدن تنظیم های به اصطلاح «جهادی» را به شهرهای بزرگ مساعد ساختند و ارگانهای دفاعی را بی سرپرست و بعداً هم دستور دادند و نامه فرستادند تا مطابق متن و طرحهای معامله گری شان سلاح و مهمات به دشمن تسلیم داده شود و خود شان در آخرین مرحلهء جفا کاری با صفوف حزب، نیروی متلاشی شده، نیم جان و صادق حزب را، کارمندان حزبی و دولتی حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک را دو دسته به رهبران به اصطلاح «جهادی» و به پاکستانیها تسلیم دادند و خود شان با فامیل های خود با تضمین همین دشمنان سوگند خورده مردم ما به کشورهای غربی فرار کردند و یا هم با تضمین مدتی هم از نام حزب و صفوف پاک و ساده برای رهبر شدن و ادامهء زنده گی سوی استفاده کردند، که آنهم به ریختن خون صدها رفیق حزبی ما در مکروریان اول و تهیهء مسکن خیرخانه منجر شد.

رفقای گرامی! خیانت، تجارت! سیاسی، معامله گری ها و سرباز گیریها هنوز هم متأسفانه ادامه دارد و چیزی که برای ما صفوف هوشیار و آگاه سوال برانگیز است این است، که این به اصطلاح رهبران! معامله گر توان، انرژی و صلاحیت؟ معامله گری و تفاهم؟ را با «حزب وحدت اسلامی»، «حزب اسلامی»، «جمعیت اسلامی» و غیره دارند، که زمانی خود شان آنها را اشرار، ضد انقلاب، وطن فروش، آدم کش، قطاع الطریق و باندهای جنایتکار می نامیدند و فریاد میزدند، اما امروز برعکس خود شان در زد و بند، سازش و معامله با آنها هستند و در میان خود به چندین فراکسیون و جزایر تقسیم شده اند و قدرت تفاهم با یک دیگر خود را ندارند و هم نمیخواهند و بعد از مرگِ هر رهبر! خواب رهبر! شدن را می بینند و به جان یکدیگر می افتند و چه اتهامات و بد گویی ها که به آدرس همدیگر خود نمی فرستند.

ادامه دارد . . .

قسمت دوم

 

 

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org