دوشنبه، ۱۰ دسمبر ۲۰۰۷
افغانستان بازهم زخمی، اما اينبار خونين تر
)س – نبرد(
روزنامه گاردين در گزارشي، بيست ويک نوامبر، خبر تکان دهنده ای دارد: افغانستان در آستانه سقوط به دست طالبان است. در گزارش آمده طالبان در پنجاه وچهار درصد کشور حضور دايمی دارند و عليرغم حضور ده ها هزار سرباز ناتو و ميلياردها دالر کمک، شورشيان طالبان که در حمله 2001 از قدرت رانده شدند، اکنون مناطق بسيار گسترده ,از جمله مناطق وقريه جات ، برخی از مراکز ولسوالي ها و راه های ارتباطی را بدون هرنوع چالشی تحت کنترول خود گرفته اند. گزارش مزکور که ,Senlis Council, ناميده ميشود، حاوی اخبار بازهم تکان دهنده تری است که نشان ميدهد چگونه جنگ با ترور, پايه های دمکراسی در کشور را ويران کرده و عامل اساسی شکل گيری دمکراسی يعنی وسيع ترين اقشار توده ای را به بغل طالبان انداخته است. در اين گزارش آمده است شورشيان طالبانی به نحو موثری کنترول روانشناسی, مردم را در دست دارند و هر روز بيش از روز پيش در اذهان مردم.. پيدا می کنند.
گزارش می گويد خط مقدم جبهه به نحو فزاينده ای به کابل نزديک ميشود.
اين هشدار را گاردين منطبق با گزارش سازمان ملل ميداند که ميگويد
افغانستان هرچه بيشتر برای مددکاران غربی به يک منطقه ورود ممنوع "no
go"تبديل
ميشود.
گزارش
تا آنجا پيش رفته است که ميگويد: ارزيابی تاسف بار از اوضاع جاری
افغانستان اين است که مساله ای که اکنون با آن روبروئيم ديگر اين نيست
که آيا طالبان به کابل باز خواهند گشت، بلکه اين است که کی اين امر
صورت خواهد گرفت و به چه صورت. و گزارش تاکيد ميکند اگر جامعه بين
المللی قبل از اينکه دير شود، طرح استراتژيک خود را تغيير ندهد، تاريخی
که اغلب اعلام شده، يعنی رسيدن طالبان به کابل در سال 2008 اکنون بيش
از هر زمان ديگر امکان پذير به نظر ميرسد.
به نوشته گاردين اکسفام
Oxfam
نيز هشدار مشابهی داده است. کميته توسعه بين المللی وابسته به مجلس
عوام که يک نهاد حقوق بشری و ياری است نيز هشدار ميدهد فساد گسترده در
دولت مرکزی و حکومت های محلي در تشديد خرابی اوضاع امنيتی افعانستان
تاثير چشمگيری دارد.
در گزارش آمده است ميليون ها نفر در افغانستان در وضعيت فلاکت باری به
سر می برند و موقعيت فاجعه بار انسانی در آن قابل قياس با فقير ترين
بخش های آفريقا است. اين در حالی است که کشور از سال 2001 بيش از
پانزده ميليارد دالر کمک دريافت کرده ولی بنابر گزارش اکسفام بيشتر اين
کمک ها به دست مردمی که به آن نياز دارند نمی رسد يا صرف پروژه های
توسعه پايدار که بتواند وضع زندگی مردم را بهبود ببخشد نمی شود.
اگرچه گزارش با هدف ديگری تهيه شده، اما محتويات آن نشان ميدهد جنگ
باترور حداقل از دو طريق بزرگ ترين خدمت را به نيروهای بنيادگرا ارائه
داده است.
از يک طرف با برکشيدن نيروهای وابسته که از آغاز خود را به سياست توسعه طلبانه آمريکا فروخته بودند، قدرتی منفور را در مرکز نشانده که شرح فساد حيرت انگيز و تکان دهنده آن در اين مختصر نمی گنجد.اين نيروی وابسته و فاسد که فاقد هرنوع مشروعيتی است به ناگزير به ائتلاف با جنگ سالارانی دست زده که تفاوتی با طالبان ندارند و برخی از آنها در اتحاد با طالبان يا نيروهای مانند طالبان هستند ويکی از کارکردهای آنها استفاده از پول های دريافتی در خدمت از هم پاشيدن بيش از پيش اقتصاد، انباشتن ثروت، قاچاق مواد مخدر و اسلحه است.
از طرف ديگر کشتار مردم بی گناه و دامن زدن به ناامنی توسط نيروهای ناتو که متحد اين دولت محسوب می شوند، محل ومرجعی برای پناه بردن نگذاشته است به جز همان طالبان مرتجع که حداقل با اين دولت و نيروهای ناتو مخالفت ميکنند. در گزارش گاردين آمده است تنها امسال يکهزاردوصد مردم بي گناه وبي دفاع کشته شده اند نيمی از آنها در عمليات نيروهای ناتو و متحدين افغانی اش. به گزارش اکسفام حملات هوايی در افغانستان چهار برابر عراق بوده است. مقامات ارشد نيروهای نظامی آمريکا و انگليس عليرغم اينکه در بيانيه های عمومی بر موفقيت های کوتاه مدت بر طالبان تاکيد ميکنند، بطور خصوصی با نتايج گزارش توافق دارند. شورشيان از دو جزء تشکيل شده اند: پايه های توده ای فقر زده که بخش گسترده تر را تشکيل ميدهند، و يک هسته متمرکز از اسلام گرايان تندرو.
Senlis Council،
گروهی که اين پژوهش را تهيه کرده است،
برخلاف جنرال ها و مقامات رسمی به بخشی از حقايق افغانستان اشاره
کرده، زيرا هدف از تهيه گزارش تشديد عملياتی است که خود علت اصلی وضعيت
کنونی است. اين نهاد که دفتر مرکزی اش در کابل است و گروه های پژوهشي
در هلمند و قندهار و بخش های جنوبی افغانستان می فرستد، خواهان آن است
که نيروهای ناتو که اکنون چهل هزار نفر هستند به دو برابر افزايش پيدا
کنند و کشورهای اسلامی و نيز کشورهايی که حاضر به ارسال نيرو نيستند،
يا کشورهايی مثل فرانسه و آلمان که حاضر به شرکت در عمليات جنگی
نيستند، به افزايش نيرو کمک برسانند.
عدم موفقيت اين سياست که در تعقيب همان استراتژی است که به تقويت طالبان انجاميده، قابل پيش بينی است تا به حدی که بين خود نيروهای موافق حضوردرافغانستان نيز تمايلی به اجرای آن ديده نمی شود. در مقاله گاردين آمده عليرغم فشار آمريکا و انگليس، هيچ نشانه ای از تقويت اعزام نيرو به افغانستان ديده نمی شود. در حالی که کشورهای غربی و نهادهايی مثل اکسفام و شورای سنليس اميد خود را به کرزی از دست داده اند، توافقی در مورد يک راه حل متقابل وجود ندارد. به گزارش گاردين شورای سنليس توصيه ميکند که تيم های بازسازی نيروهای ناتو وظايف بيشتری برعهده بگيرند، اما اکسفام معتقداست نيروهای نظامی بايد وظيفه تامين امنيت را برعهده داشته باشند.
شورای سنليس خواهان مجاز شدن کشت خشخاش و خريد آن توسط جامعه بين المللی به منظور استفاده طبي است. تجاوز به افغانستان و تصرف اين کشورکه به بهانه رهايی مردم از شر نيروهای تاريک انديش صورت گرفت، اين کشورها را وارد تونل وحشتی کرده که در درون آن طالبان وحشی هم ميتوانند روح مردم را تسخير کنند. در ماه اپريل امسال ويديويی از فعاليت طالبان در پيشاور پاکستان منتشر شد که مراسم گردن زدن مردی به نام غلام نبی را نشان ميداد. در اين ويديو پسرکی که ده ودوازده سال بيشتر نداشت، می گفت اين مرد جاسوس آمريکاست. سرنوشت کسانی که اينکارها را می کنند اين است. اين کودک مسلما ميوه تلخ و زهرآگين افکار طالبان است، اما تنها در مزرعه ای ميتواند برويد که جنگ، تجاوز و ائتلاف با نيروهای مرتجع و خود فروخته بوجود آورده اند.
ازطرف ديگرپس از آنکه کرزي به نحو بي سابقه اي به انتقاد ازدولتمردان خود پرداخت و به صراحت خاطر نشان کرد که کمک هاي بين المللي عمدتاً توسط آنان حيف وميل شده است و وضع عمومي مردم تغييري نپذيرفته است ،احمد ضيا معاون ريس جمهورنيز به انتقاد ازدولت وبرجسته کردن نا کار آيي هاي آن پرداخت .
کميشنر عالي حقوق بشر نيز در پايان يک ديدار شش روزه از افغانستان ، از روند کلي اوضاع افغانستان در موارد متعدد اظهار تاسف و نا اميدي کرد. به هر حال چنين به نظر مي رسد که دامنه وعمق فساد مالي و اداري چنان گسترده و غير قابل انکار است که انکار آن کاملاً ناممکن شده است. از اينرو هريک ازدست اندرکاران فقط مي کوشند شخص خود را درماجرا بي تقصير وانمود نمايند.
دولتمردان افغانستان ازرئيس جمهور تا معاونين و وزيران و واليان از دولت به عنوان موجودي غايب وشخص ثالثي سخن مي گويند که هر گز معلوم نشده است چه کسان ونهاد هايي را شامل مي شود.آيا رئيس جمهور و معاون او و وزيران را شامل مي شوديانه؟ چندي قبل احمد ضيا مسعود طي يک سخنراني از موجوديت ما فياي مواد مخدر در رده هاي بالاي دولتي سخن گفت اما مشخص نکرد که اين افراد کي ها هستند. برهمين روال کرزي نيز کوشش در جهت معرفي آن دولتمرداني که کمک هاي جامعه جهاني را حيف و ميل کرده اند، نداشت و ندارد . به اين تر تيب اين اظهارات گوناگون نيز هيچ دردي از مردم را در مان نمي کند وهمچون کمک هاي جامعه جهاني به نفع همان هايي تمام مي شود، که درصدد هستند از اين اظهارات به نفع خودشان استفاده برند.
رئيس دولت ومعاون اواز دولتمردان مفسد چنان صحبت مي کنند که گويي آنانرا نمي شناسند و هر گز نديده اند. واضح است که چنين بر خوردي با مسئله نه از روي تصادف است ونه از روي نا داني . بلکه بسيار حساب شده و دقيق بخاطر گريز از مسئوليتها و تعهداتي است که دولتمردان ما در قبال مردم دارند. دراين ميان توافقي نا مکتوب و اعلام نشده ميان آنان براي فريب دادن مردم افغانستان وجود دارد . در هنگامه جنگ قدرتي که ميان کرزي و رقباي سياسي شان وجود دارد وهر دو طرف مي کوشند از هرامکاني براي غلبه برحريف شان بهره برند وبه اشکال گوناگون همديگر را تهديد نمايند.
کميشنر عالي حقوق بشر با انتقاد از معوق ماندن برنامه صلح ، مصالحه و عدالت ، خواستار پيگيري آن شده است ، اما سخنگوي رئيس دولت ، مي گويد بخاطر نداشتن اسناد و شواهد و مدارک واسناد لازم دولت نمي تواند کسي را مورد محاکمه وباز خواست قرار دهد. اين بدان معناست که دولت هيچ مسئوليتي در رابطه با کشف حقيقت و جستجوي آن بر عهده ندارد ونمي خواهد از حد معين ومشخصي در رابطه با رقباي سياسي اش پيشتر رود .
اکنون که انتخابات رياست جمهوري گام به گام نزيک تر مي شود ، هر دوجناح اصلي در تکاپوي کمپاين به نفع خود شان هستند و در يک رقابت مشروط و انحصاري مي کوشند ، از مشارکت هر جناح و نيروي ديگري که غير از خود شان باشد جلو گيرند. از همين سبب فقط در حد تهديدات غير مستقيم و نا صريح به مقابله با هم مي پر دازند. وقتي فاجعه انفجار بغلان پيش آمد و بيشتر از يکصد کشته بر جاي گذاشت، جبهه ملي کوشيد با متهم کردن اطرافيان کرزي رئيس دولت را تهديد نمايد و يا موجب بدنام کردن اطرافيان اوشود .
در پاسخ به اين موضع گيري ها بود که کرزي در يک سخنراني ظاهراً تند و تيز دولتمردان را به فساد و حيف وميل کردن دارايي هاي مردم متهم نمود و بصورت رمزي مورد تهديد قرار داد. اما حتي در همين سخنراني آنانرا نصيحت کرد که از اختلافات دست بر دار شوند و دست به دست هم بدهند. معلوم نيست سر انجام اين بازي به کجا مي رسد اما به هر جايي برسد در آنجا چيزي براي مردم مسلماً وجود ندارد زيرا مردم در اين بازي ها فقط حيثيت ناظران بيطرفي را دارند که غير از دوجناح قدرت حق انتخا ب ديگري را نخواهند يافت.
همچنان حضور نيروهاى ائتلاف به رهبرى ايالات متحده در «افغانستان» در حالى وارد هفتمين سال خود مى شود كه دستگيرى «بن لادن» و استقرار امنيت همچنان دو آرزوى مردم اين كشور است. حوادث تروريستى يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱بهانه ي شد براى نومحافظه كاران ساكن كاخ سفيد تا به بهانه جنگ بر ضد تروريسم به افغانستان و سپس عراق حمله كنند. «كشتار غير نظاميان» و «هزينه هاى سرسام آور جنگ» همه آن چيزى است كه در پايان شش سال تصرف افغانستان عايد مردم اين كشور شده است. جنگ افغانستان ابتدا در اتاق جنگ «كاخ سفيد» و سپس در كاخ رياست جمهورى پاكستان كليد خورد.
پاكستان تا پيش از حمله آمريكا به افغانستان يكى از اصلى ترين جريان هاى حامى «طالبان» محسوب مى شد و پس از سخنرانى مشهور «جرج بوش» كه وى در آن به صراحت اعلام كرد كه «كشورهاى دنيا يا دوست ما هستند و يا دشمن ما»، اسلام آباد هم به جنگ با « تروريسم» مورد ادعاى واشنگتن پيوست و تبديل به عمده ترين شريك ايالات متحده در جنگ با طالبان شد. اهميت همراهى پاكستان در جنگ افغانستان تا آنجاست كه تحليلگران معتقدند با توجه به اقليم خاص افغانستان و وجود كوهها و دشت هاى وسيع در آن اصولا امكان پيروزى سهل الوصول آمريكا در اين جنگ وجود نداشت.
تا پيش از حمله نيروهاى ائتلاف به افغانستان، «كابل» و« قندهار» دو مركز عمده فرماندهى طالبان محسوب مى شدند و بسيارى از كشورهاى عرب منطقه هم از آن حمايت هاى ايدئولوژيك و لوژستيكي مى كردند. قندهار و كابل همانند آنچه دو سال پس از آن در بغداد شاهد آن بوديم با كمترين حجم مقاومت تسليم شدند. فرماندهان و سربازانى كه ساليان درازى را با پشتوانه ايدئولوژيك جنگيده بودند اينك اين سؤال را در ذهن افكار عمومى دنيا باقى گذاشتند كه چه در پس پرده اين تسليم وجود داشت كه نه سربازان و نه فرماندهان را انگيزه اى براى جنگ نبود؟ برخى اينگونه استدلال كردند كه طالبان با نفوذ که در ميان بخش قابل توجهى از مردم تضمين هاى امنيتى لازم براى حضور در ساختار قدرت دولت آتى افغانستان را از طيف پيروز جنگ دريافت كرده و برهمين اساس هم به ترك بدون كمترين خونريزى مراكز فرماندهى خود تن داده است.
طالبان به تخليه كابل و قندهار تن دادند اما نه تنها جايى در ساختار قدرت دولت افغانستان نيافتند بلكه هم قواي ناتو و هم دولت كرزى از تصميم خود براى مقابله با آنها خبر دادند. بن لادن و القاعده هم به گوشه اى خزيدند و هراز چند گاهى خبر از حضور رهبر القاعده يا طالبان در جايى ميان مرز پاكستان و افغانستان بر سر زبانها افتاد.
پاكستان اگرچه دستى در دست آمريكا در جنگ ضد تروريسم داشت اما حامد كرزى و بخش عمده اى از تحليلگران وزارت خارجه آمريكا و سيا نيز براين عقيده بودند كه جنرال ها دست ديگر را همچنان در دست طالبان نگاه داشته اند. بدين ترتيب بود كه كرزى و پرويز مشرف سال گذشته و در مجمع عمومى سازمان ملل متحد با شديدترين الفاظ به يكديگر حمله كردند. كرزى، پاكستان را به دخالت در امور داخلى كشورش متهم كرد و مشرف نيز به طعنه به وى گفت كه وى آن قدرها هم كه كرزى تصور كرده است بيكار نيست. وساطت كاخ سفيد هم نتوانست ميان اسلام آباد و كابل آشتى برقرار كند و اين تنش باوجود برخى رفت و آمدهاى ديپلماتيك دو كشور به مانند آتشى بر زير خاكستر باقى ماند. بهانه حضور مركز فرماندهى القاعده (به عنوان عامل يازده سپتامبر) در افغانستان كافى بود تا هزاران تن از نيروهاى آمريكا و انگليس راهى افغانستان شوند و امروز پس از شش سال همچنان مردم افغانستان، نه طالبان و القاعده بهاى تصرف را بپردازند.
حضور هزاران سرباز خارجى در افغانستان محملى را فراهم آورد كه به گفته يكى از تحليلگران اطلاعاتى آمريكا هزاران تروريست را از ديگر نقاط دنيا به مانند آهن ربا جذب اين كشور كند. امروز همانند شش سال گذشته بى ثباتى و ناامنى در افغانستان بيداد مى كند و جز كابل پايتخت افغانستان، هيچ كجاى ديگر امن نيست. وضع رفاهى مردم نيز تفاوت قابل ملاحظه اى نكرده است و قطع آب و برق و تلفون به دفعات زياد در طول روز اتفاق مى افتد. كشت مواد مخدر پس از حضورآمريکادر افغانستان نه تنها كاهش نيافته بلكه افزايش قابل ملاحظه اى (۸هزار تن) نيز يافته است. ناامنى بيداد مى كند، طالبان به لطف ناكامى نيروهاى ائتلاف و ضعف دولت مركزى ولايات جنوبى را به جولانگاه خود تبديل كرده اند و نيروهاى دولتى و ائتلاف را به مبارزه مى طلبند. بن لادن زنده است و گهگاه دست مايه رسانه ها ى آمريكا مى شود و در اين ميان اين مردم افغانستان هستند كه هزينه مى پردازند، هزينه اى با جان و مال خود.
چندي پيش تعداد ي از سربازان آمريكايي در كوهستانهاي ولايت نورستان هدف كمين قرار گرفتند كه در پي اين درگيري، شش تن از نظاميان آمريكايي كشته شدند. اين كمين شديدترين و خونبارترين حمله به نيروهاي آمريکا در سال 2007 ميلادي محسوب ميشود بگونهاي كه پس از اين حمله، تعداد كشتهشدگان نيروهاي آمريكايي در افغانستان طي سال جاري ميلادي، بالغ بر صدنفر برآورد شده است. اين در حالي است كه تلفات درگيري افغانستان طي سال جاري ميلادي بالغ بر شش هزار و پنجصد نفرذکر شده كه همگي در درگيريهاي مسلحانه كشته شدهاند.
هنگامي كه نيروهاي آمريكايي و انگليسي شش سال پيش يعني هفتم اكتبر سال 2001 ميلادي، افغانستان را با هدف مقابله با طالبان و مبارزه با تروريسم مورد تاخت و تاز قرار دادند، مدعي بودند كه در اندك زماني آزادي، دموكراسي و آرامش را براي مردم به ارمغان خواهند آورد. اينك با گذشت شش سال از حضور نيروهاي بيگانه در افغانستان، نهتنها اين كشور روي آرامش و دموكراسي را نديده بلكه در گرداب ناامني و نابساماني غوطه ور شده است.
دونالد رامسفلد وزير دفاع قبلي آمريكا چندي پيش در يك مصاحبه مطبوعاتي
گفت: جنگ در افغانستان يك موفقيت بزرگ بود و از اين طريق، مردم
افغانستان به آزادي و زندگي بهتر دست يافتند. براي كسي كه حتي اطلاعات
اندكي هم از افغانستان داشته باشد اين سؤال پيش ميآيد كه رامسفلد از
كدام افغانستان سخن ميگويد؟
رامسفلد در شرايطي اين سخنان را به زبان ميآورد كه طالبان و القاعده
در سراسر افغانستان پراكنده شده و هر روز درگيريها و مشكلات جديدي به
بار ميآورند. حتي كابل كه آمريكا از آن بهعنوان نمونهاي براي ديگر
شهرهاي افغانستان ياد ميكند آنقدر نا امن و خطرناك است كه
سفارتخانههاي خارجي در اين شهر، امكان فعاليت ندارند و ديپلماتها
كمتر جرأت ميكنند اتاق كار خود را ترك كنند.
خشونت و جنايت در خيابانهاي كابل به پديدهاي روزمره تبديل شده و فقر، بيماري و بيكاري، نخستين مشخصه اين شهر به شمار ميآيد. ريچارد كلين از مقامات پيشين وزارت امور خارجه آمريكا و مدير بخش خاورميانه بنياد كيسينجر در واشنگتن، در مقالهاي مينويسد: كابل براي ديپلماتهاي آمريكايي به منزله يك زندان است. سفارت آمريكا در كابل تقريباً به حالت تعطيل است. بخش قنسولي سفارت آمريكا فقط درخواست ويزه اي مقامات رسمي را بررسي و صادر ميكند و اگر يك تبعه کشور درخواست ويزه آمريكا را داشته باشد بايد براي ارائه درخواست و مدارك خود به اسلامآباد سفر كند و به سفارت آمريكا در پاكستان مراجعه نمايد.
به گفته كلين اين تصميم از آن جهت اتخاذ شده كه اگر صفي از مراجعهكنندگان در برابر سفارت آمريكا در كابل تشكيل شود در آن صورت امكان بروز حملات تروريستي به اين سفارت افزايش مييابد. همچنين اگر يك كارمند سفارت آمريكا در كابل بخواهد به دفتر توسعه بينالمللي كه آن هم متعلق به آمريكاست مراجعه كند بايد از يك تونل زيرزميني استفاده كند. با اين حال، خياباني كه بين اين دو ساختمان است بر روي تمامي موترها بجز موترهاي آمريكايي و سازمان ملل، بسته است و افراد مسلح در آن به گشتزني مشغول هستند. بيرون از كابل، درگيري، ناامني و منازعه قريه به قريه ، شهر به شهر وولايت به ولايت به چشم ميخورد. به تمامي اين نابسامانيها بايد مسأله پيچيده توليد و توزيع مواد مخدر را نيز اضافه كرد. آمار منتشر شده از سوي مجامع بينالمللي حاكي است كه توليد مواد مخدر در افغانستان پس از حضور نيروهاي آمريكايي بشدت افزايش يافته و طي سال گذشته دو برابر شده است.
حال اين سؤال مطرح است كه وزير دفاع قبلي آمريكا از كدام افغانستان سخن ميگويد؟ واقعيت آن است كه نيروهاي بيگانه نهتنها براي مردم دستاورد مثبت و مفيدي نداشتهاند بلكه خود نيز در گرداب عميق و پرهزينهاي فرو غلتيدهاند. آمريكا بيست وچهار هزار نيروي نظامي در افغانستان دارد كه چهارده هزار از آنان تحت فرماندهي ناتو و بقيه بهعنوان سربازان مستقل عمل ميكنند. اين در حالي است كه براساس آمار، تا كنون بيش از سه هزار نظامي آمريكا در افغانستان طي شش سال گذشته كشته شدهاند. لشكركشي آمريكا به افغانستان تا كنون بيش از هشتاد ميليارد دالر براي واشنگتن هزينه داشته كه اين مبلغ شامل كمكهاي غيرنظامي و امور ديپلماتيك نميشود.
از سوي ديگر نظاميان آمريكايي مستقر در افغانستان و يا درديگر نقاط كشور پس از ترك محل مأموريت و بازگشت به آمريكا با مشكلات عمده و متعددي مواجه ميشوند كه عامل تمام اين نابهنجاريها، مقامات كاخ سفيد هستند. اين نظاميان در كنار انواع بيماريهاي رواني، بعضاً با پديده ازهمپاشيدگي خانوادگي مواجه ميشوند. آمار منتشر شده از سوي رسانههاي آمريكايي حكايت از آن دارد كه دستكم يكچهارم افراد بيخانمان در آمريكا كه ناچارند شبها را در خيابانها و زير پلها و يا گذرگاهها سپري كنند افرادي هستند كه قبلاً بهعنوان نيروي نظامي آمريكا در عراق و افغانستان بودهاند.
فقط در سال دوهزاروپنج ميلادي، يکصدونودوچهارهزار نفر از بيخانمانهاي آمريكايي، سربازاني بودهاند كه در عراق و يا افغانستان خدمت كردهاند. اين حقايق، حكايت از آن دارد كه مقامات واشنگتن، برغم ادعاهاي خود، نهتنها هيچ دستاورد و ارمغان مفيدي براي افغانستان نداشتهاند بلكه خود نيز هزينههاي بسيار سنگيني پرداختهاند.
همچنان گزارش يكي از كميتههاي مشترك مجالس آمريكا نشان ميدهد كه سياستهاي جنگطلبانه جرج بوش در افغانستان و عراق ، تاكنون يكهزار و ۶۰۰ميليارد دالر براي آمريكاييها هزينه داشته است . بخشهايي از گزارش كميته اقتصادي مشترك كنگره پيش از اين توسط خبرگزاري آسوشيتدپرس و روزنامه واشنگتن پست منتشر شده بود . سياستهاي جنگ طلبانه بوش به هر خانواده چهارنفره آمريكايي ، ۱۶هزار و ۵۰۰دالر تحميل كرده است كه اين رقم در سالهاي پيش رو به ۴۶هزار و ۵۰۰دالر ميرسد . بهره پولهايي كه براي پرداخت هزينه جنگ داده شده، كاهش سرمايهگذاري ، هزينه درمان و نگهداري از مجروحان و معلولان و افزايش قيمت نفت همه به هزينه جنگ افزوده شده است.
دولت بوش در حال حاضر نيز خواهان دريافت ۸۰۴ميليارد دالر براي جنگهاي عراق و افغانستان شده است . بر اساس اين گزارش اين دو جنگ بين سالهاي ۲۰۰۳تا ۲۰۱۷حدود سه هزار و ۵۰۰ميليارد دالر هزينه خواهد داشت . گزارش كنگره اشاره دارد:قيمت نفت در آغاز جنگ هر بشكهاي ۳۷دالر بود كه اكنون به ۹۰دالر رسيده است، با وجوديكه تمامي اين افزايش قيمت به خاطر جنگ عراق نيست اما كاهش صدور نفت در اثر جنگ اثر مهمي در قيمت نفت داشته است .
گفته ميشود كه بين سالهاي ۲۰۰۳تا ۲۰۰۸حدود ۱۲۴ميليارد دالر از درآمد مردم آمريكا به توليدكنندگان نفت در خارج از اين كشور پرداخت شده است . بين سالهاي ۲۰۰۳تا ۲۰۱۷تنها بهره قرضهايي كه بواسطه جنگ ايجاد شده بيش از ۵۵۰ميليارد دالر ميشود. قرض ملي آمريكا از مرز ۹هزار ميليارد دالر گذشته كه در تاريخ اين كشور بيسابقه است . چاك شومر سناتور دمكرات از نيويورك و رئيس اين كميته اقتصادي مشترك در بيانيهاي گفته است: اين گزارش به خوبي روشن ميكند كه هزينه جنگ در كشور ما از نظر جاني و مالي كاملا غيرقابل قبول است . در اين گزارش اشاره نشده كه هزينه بازسازي مجدد عراق و افغانستان نيز چقدر به عراقيها و مردم افغانستان هزينه تحميل كرده است . حمله آمريكا به عراق تاكنون ۷۰۰هزار عراقي را به كام مرگ فرستاده و از آن كشور نيز يك ويرانه برجاي گذاشته است.
با استفاده از منابع خبري .