افغانستان همين اکنون
 يکی از ضعيف ترين دولت و
 بيکاره ترين حکومت را در طول تاريخ
تجربه ميکند

{برای مطالعه مسوولين دولت و حکومت فعلی نيست}

«قسمت دوم و پایانی» (زيميرووال – اسکاری)

 

برنامه نمايشي ومصروف سازي مردم ، گزارش دهي دولت به ملت است . کسي نيست که بپرسد کدام گزارش دهي ، کدام حساب وکتاب ، کدام مسووليت ومسووليت پذيري ؟... بااندوه يي فراوان دولتي بي کفايت وبي درايت ، خود کوزه وخود کوزه گروخود گل کوزه است . ملت درين برنامه چه نقشي دارد؟ کجا است ملت که بپرسند وزيران ومقامات همه دروغ ميگويند ؟؟؟ مسوولين دردفترگرم ونرم نشسته وباخوش گذراني وچوروچپاول دارايي عامه ، سکرتروريس دفترگزارشي تهيه وبه هدايت بيگانه ها که رسانه هاي معين را درعقب پرده هدايت ومديريت مينمايند به نشررسانده ميشوند . ريس جمهوري درافغانستان وجود ندارد. کدام ريس جمهور؟ ملت بخون شنا ميکند ، اطفال خريد وفروش ميشود، گرسنگي وسرما وگرما بيداد دارد، چوروچپاول به سياست دولت مبدل گرديده ، نيروهاي متجاوزصدها انسان بي گناه واطفال وزنان رابه رگبارمسلسل وبا بمهاوهواپيماهاي  b 52-  f18 -f111به قتل ميرسانند . کجاست ريس جمهورتاجلواين همه خود سري را بگيرد.

دانشمندي معتقد است استعمارزمانيکه کشوري را اشغال ميکنند ودرصدد تا انساني را به قدرت نمايشي بنشانند که قلب ووجدان نداشته باشدوعمل مردم دوستي وميهن پرستي را انجام ندهد .

این سومین باری است که نمایشی زیر عنوان هفته حسابدهی به جریان می افتد، بی آنکه پی آمد یا پی آوردی نیز به دنبال داشته باشد. درحقیقت عنوان شایسته برای این نشست ها گزارشدهی میباشد نه حسابدهی، زیرا اگر حساب دهی میبود، هریک از وزیران باید صرفا به پرسشها وسوالهای پاسخ میدادند که نه فقط توسط خبرنگاران، بلکه توسط کارمندان وزارت شان، مردم عادی، نهادهای ذیربط، متولیان امور مربوط، از ایشان میشد و ایشان واقعا حساب پس میدادند؛ کاری که در یک نشست یک ساعته میسر نیست. اینکار میتوانست از طریق رسانه های صوتی وتصویری صورت گیرد وتوسط یک نهاد منصفه، آزاد ومستقل مورد ارزیابی و بالاخره پیگیری قرار گیرد.

با تداوم حکومت کرزي  فساد مالي‌، رشوت ستاني‌، زورگويي، بي قانوني، فساد اجتماعي، جنايت اخلا قي، بزن، ببرو بکش سلاحداران، بيكاري، فقر، و جور و چپاول به اوج خود رسيد. از جانب ديگر رياست عمومي امنيت ملي بدون درنظرداشت مصوونيت و قانونيت، دست به گرفتاري و اذيت قلم بدستان کشور زده و خودسرانه و ظالمانه ميخواهد که هر روزنامه نگار يک بار مزه تلخ کوته قلفي و فشار فزيکي و رواني اين اداره را بچشند تا مطابق ميل آنان سياه را سفيد و ناحق را حق بگويند. کرزی آینده امیدوار کننده در افغانستان ندارد، زیرا او اعتماد مردم را از د ست داده است. وضعیت ناگواری که اکنون کرزی در آن قرار دارد ساخته دست خودش می باشد. 

کشور به سوی هرج و مرج می رود و در حال سقوط است. طالبان بعد از فرار به کوه ها بار دیگر دولت کرزی را به مبارزه طلبیده اند. آنها کنترول بعضی ولسوالی ها در جنوب را به دست گرفته و قانون آنها در مقایسه با قانون دولت از مقبولیت بیشتر برخوردار است. تعداد بیشتر مردم به کشت خشخاش که مواد خام هیروئین از آن به د ست می آید رو آورده اند. مأمورین دولت از مردم رشوت درخواست نموده و آن را شیرینی می خوانند و بسیاری از آنها در تجارت مواد مخدر د ست دارند. بسیاری از مردم  به دولت بی باور شده اند و از این که کرزی نتوانسته در زند گی شان تحول مثبت بیاورد، نتوانسته مسئله فساد در دولت را حل نماید و بر مسایل مواد مخدر و شورش طالبان و رفع موانع از جاده های کابل راه حلی پیدا کند مأیوس شده اند.

عبور و مرور مقامات دولت به خصوص در سطح وزیر یا بالاتر، یکی از معضلات بزرگ و طاقت فرسای مردم شهر کابل است و علی رغم اعتراضات، انتقادات و گوشزدهای مکرر و مداوم مردم و انعکاس آن از طریق رسانه های گروهی، متأسفانه این مشکل کماکان لاینحل باقیمانده است. برخی از رسانه ها، به ویژه رسانه های دیداری بارها تصاویر و گزارشاتی را پخش و نشر کرده اند که تعدادی از وطن داران و شهروندان به دلیل ایجاد راه بندی و عبور مقامات، دچار صدمات و مشکلات جدی شدند و حتی تعدادی از آنان در راه رسیدن به شفاخانه جان خویش را از دست دادند و در واقع قربانی شوکت طلبی زمامداران اصلاح ناپذیر خویش شده اند.

عبور و مرور اراکین و سران حکومت، در این سال ها دیگر تنها یک معضل نیست، بلکه علت دیگری در ایجاد فاصله، خشم، نارضایتی و حتی انزجار توده مردم نسبت به کارگزاران و مدیران مملکت است. آنچه که در حین عبور و حتی پس از ختم نمایش جلال و شکوه افسانه ی مقامات نثار آنان می شود، دشنام و دعای بد کسانی است که به جز آه و ناله چاره ی دیگری ندارند و حتی اگر هنگام گذر حکمای خویش میسر آنان را تخلیه نکنند، بدون هیچ ارزش و بهای ممکن است، زیر تایر مرکب آنان جان بدهند.

سياست هاي ناسنجيده و عجولانه دولت شرايطي را به وجود آورده كه به درگيري هاي داخلي، ناامني، سرقت مسلحانه، اختطاف و توليد ترياك منجر شده است. بيش ازشش سال از زمان سقوط حكومت طالبان مي گذرد، در اين مدت حدود پنجاه هزار نظامي آمريكايي، بيش از ده هزارنظامي کشورهاي هم پيمان آمريکا و هزاران نفر پرسونل اردوي افغانستان مسوول مبارزه با طالبان و القاعده و تأمين امنيت در افغانستان مي باشند اما سرانجام اين مأموريت تا به امروز تداوم ناامني، افزايش موج خشونت، گسترش درگيري ها ا ز جنوب و شرق افغانستان به شمال و غرب اين كشور افزايش كشت خشخاش و رونق تجارت ترياك، توقف روند بازسازي، قدرت گيري دشمنان وطن بوده است.

زمانيکه صفحات تاريخ حاکميت درافغانستان را مرورميکنيم ، سوگمندانه وسوگوارانه آقاي کرزي رايکي ازبي اراده ترين ، بي اداره ترين ،ضعيف ترين ، روزگزران ترين ، بي مسووليت ترين ، بي پروا ترين ، گوشه گير ترين ، بي خبرترين زمامدارازدرد ميهن وملت ، راحت طلب ترين ، علاقمند ترين شخص به سفرهاي خارجي ، بافاصله ترين حاکم ازمردم وطن و... ميابيم . وهمچنان گراف جرم وجنايت دردوران رياست جمهوري وي تاکجا بالا رفته است واطرافيانش باچنگ ودندان بخاطرچوروچپاول دارايي عامه بجان ملت افتيده اند .

امروز از هر بنيادگر و عنصر سازشكار در اداره‌ ‌ كرزي‌ كه‌ راجع‌ به‌ دموکراسي بپرسي‌ بي‌درنگ‌ جواب‌ مي‌دهند كه‌ كشور ما اسلامي‌ است‌ يعني‌ دموکراسي‌ را اتوماتيك‌ ضد دين‌ وانمود مي‌سازند تا ديگر جاي‌ بحث‌ باقي‌ نماند و عليه‌ آناني‌ كه‌ پافشاري‌ نمايند فوراً خنجر تكفير را از آستين‌ بيرون‌ مي‌كشند خنجري‌ كه‌ اگر اصول‌ بنيادي دموکراسي‌ در جامعه‌ مرعي‌ باشد چشمان‌ خود شان‌ را مي‌درد. برنامه خلع سلاح وملکی سازی درکشور یکی از همان دسته مسایلی است که با وجود مساعی برخی از کشور ها بعد از گذ شت سال ها نه تنها نافرجام باقی مانده، بلکه به همه ابعاد وجهات آن رسیدگی لازم صورت نگرفته است. همانگونه که برخی از منابع بین المللی تصریح میدارند، پروسهء کنونی دی.دی.آر به دلایل فراوانی، عرصهء دشوار وجنجال آفرینی را درآینده، برای کشور به وجود خواهد آورد.

با وجود آنکه مراجع مربوط دولتی به یاری کشور های کمک کننده وبرنامهء توسعهء سازمان ملل متحد، کار های معینی را انجام داده اند، اما این امر همه گروه های تفنگدارمسلح را شامل نشده ازیکسو بی امنیتی درکشور کاهش نیافته ازسوی دیگر، برنامهء ملکی سازی جمع آوری سلاح، با کند یهای فراوان ومقطعی روبرو گردیده است .

ازین گذشته آنچه تاکنون ا نجام شده، به هیچوجه نتوانسته است در تأمین امنیت و کاهش قوتهاي های مسلح درسراسر کشور سهم موثری را ایفا کند . آنگونه که گفته شده است، برنامهء خلع سلاح تمام تفنگداران را دربرنگرفته وقوماندانان درولايات ، ولسواليها ،علاقه داريها وقريه وقصبات ، برای بقای قدرت خویش وبرای حفظ زمینه سوء استفاده از جمله قاچاق مواد مخدره ، قاچاق آثار باستانی، جنگلات وتصاحب دارایی های دولتی وشخصی بیشتر از هر وقت دیگر فعالتر به نظر میرسد. آنچه بیش از همه قابل تأمل واندیشه است اینست که ، نه تنها در ریشه کن کردن سیستم وشیوه های قوماندان سالاری وحاکمیت تفنگ کار موثری صورت نپذیرفته ، بلکه بصورت مستقیم وغیرمستقیم درتقویهء پایه های سیاسی وقدرت اقتصادی آنان موثریت روا داشته شده است .

درحالیکه دراوضاع کنونی ودر طی سالها این انتظار موجود بود که درعرصه های تأمین امنیت، بازسازی وقانونمداری، طرد فساد اداری ودولتی وسایر نابه سامانی ها کار های بزرگی انجام میشد اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده وخواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی ونیرومند وپاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت وادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار ورفاه اجتماعی درحال بدل شدن به یأس تلقي ميشود. یکی از ستون های طرح امریکا برای تثبیت اوضاع در افغانستان، تشکیل اردوي ملی است.  به عقیده برخی از ناظران، تشکیل نیروهای مسلح امری ا ست تردید آمیز.

تاکنون تنها چند هزار سرباز آموزش دیده اند و بخاطر فقدان منابع کافی، دولت توانائی بکارگیری آنان را پس از طی این دوره ندارد. در نتیجه بسیاری از آنها ازاردو فرارمينمايند. بعد از سقوط طالبان كشت خشخاش و توليد مواد مخدر شتاب فزاينده اى به خود گرفته و متأسفانه تحرك سريع باندهاى مافيايى، وضعيت نابسامان اقتصادى، بازگشت مهاجرين و مهمتر از همه فقدان حاكميت با ثبات و مقتدر ، بر دامنه اين تهديد افزود ه است.

تقویت و تسلط جنگسالاران بی رحم بر زندگی مردم و موجودیت تفکر بنياد گرايي و تلاش در جهت تحکیم آن، بر علاوه: استبداد طولانی و تاریخی، نظام مرد سالارانه و پدرسالارانه، از هم گسیختگی تاریخی و اجتماعی، فقر شدید و جانسوز، جهل و تعصب و ده ها عامل دیگر، مانع جوانه زدن ریشه های آزادی و دموکراسی در کشور ما میگردد. تعرض خشونت آمیز جنایی ـ دزدی مسلحانه، اخاذی و آدم ربایی توسط نیروهای نظامی، پولیس و امنيت ملي ـ تعرض بر مطبوعات و فعالان سیاسی، و نقض جدی حقوق انسانی زنان و دخترا ن ، باگذشت هرروزبيشترازروزقبل ادامه پيدامينمايد.

در عرصهء اصلاح اداره و مبارزه با پديدهء فساد اداري هم انتظار مردم اين است که دولت فقط به کميسيون‌سازي‌هاي بي‌ثمر و بي‌فايده بسنده ننمايد. فساداداري نه فرايند ساده و معمولي بلکه روند مافيايي عميق و ريشه داري است که از ساليان زيادي بدين‌سو در اعماق سيستم دولت‌داري ما ريشه دوانيده، تنومند شده و امروز خود را من‌حيث بلاي عظيمي که تار و پود مردم ما را در کام خود فرومي‌بلعد ظاهر شده‌است؛ به‌همين ترتيب که به مرور زمان رشد نموده مبارزهء پي‌گير و دوامدار و سازمان‌يافته‌اي را مي‌طلبد، امروز نه تنها ادارات کشور به اين پديدهء شوم مبتلا است که نهادهاي بين‌المللي و دفاتر متعلق به دول خارجي که در پوشش کمک به افغانستان آمده‌اند نيز از اين مرض بي‌بهره نيست.

مردم آرزو دارند که دولت اين پديده را در قدم اول به‌صورت درست و دقيق مورد تحليل، ارزيابي و شناخت قرار دهد، عوامل و سرچشمه‌هاي آنرا شناسايي نمايد و کارشناسانه زمينه‌ها و بسترهاي را که به فساداداري منجر مي‌گردد مورد مطالعه عميق و دقيق قرار دهد، وانگهي طرحهاي درست و کارآمد را براي ريشه کن کردن آن به تجربه بگيرد. اما با وجود تمام این نهاد های گوناگون حکومت نه تنها قادر به مهار فساد درادارات نشده است بلکه همین نهاد ها خود تبدیل به معضل پیچیده دیگری شده اند.سوالی که هم اکنون در ذهن مردم وجو دارد این است که کمیسیون مبارزه با فساد اداری، میزان فساد در ادارات را افزایش نخواهد داد.

 یکی ا ز مهم ترین چالش ها درادارات تداخل وظایف میان ادارات ووزارت خانه ها است که نه تنها سبب کندی کار بلکه باعث هدر رفتن انرژی و توان قوای انسانی وزارت خانه ها وادارات درمنازعات بی خود شده است.

چه ارتباط میان اصلاحات اداری، ریاست مبارزه با فساد اداری، اداره های کنترول وتفتیش با کمیسیون تازه تأسیس مبارزه با فساد اداری است. چه تعاملی میان آنها وجود دارد، کدام یک استراتیژی خواهد بود؟ اینها سوالاتی است که هنوز پاسخی نیافته است زیرا براساس اظهارات دولت علاوه بر تدوین وتعیین استراتیژی مبارزه با فساد اداری، به این کمیسیون اجازه داده شده تاکسانی را که درامر فساد اداری درگیر هستند حتا در عالی ترین سطوح، به زندان بفرستند. بنابراین ، بدون تفکیک وظایف وتعیین حدود وثغور آن ایجاد کمیسیون پشت کمیسیون جز اینکه روند کار را با مشکل مواجه کند، نتیجه دیگری نخواهد داشت.

بدون شک فساد اداری تنها درگرفتن رشوت خلاصه نمی شود. اگر کارمندی، مأموری ومسئول عالی رتبه ای به هر نحوی خود را از قانون فراتر تلقی کند وقانون رابرای دیگران بخواهد، جزء فساد اداری است عدم آگاهی کامل از قانون، برخورد سلیقه ای ومالکیتی باوزارت خانه ها و ادارات دولتی، خرید وفروش مقامات حکومتی ازمظاهر بارز فساد اداری می باشد. گماشتن افراد متعهد درپست های مهم دولتی می تواند یکی از مهم ترین راه های مبارزه با پدیده منفور فساد اداری باشد. فقر وپائین بودن سطح زندگی کارمندان یکی از ریشه های اصلی فساد است.

تعجب دراین جا است که حکومتی که قادر به افزایش 300 افغانی معاشات کارمندان خود نیست وبا این استدلال که میزان ونحوه اجرای بودجه ازسوی کشور های کمک کننده مشخص می شود، دربرابر پیشنهاد پارلمان مبنی برافزایش معاشات کارمندان، ایستاده گی می کند، چگونه انتظار دارد که مأمور آن در مقابل گرسنگی مقاومت کند؛ مسئله دیگری که باید بدان توجه کرد به خدمت گرفتن کسانی در پست ها ومقامات تصمیم گیرنده است که خود را متعلق به این آب وخاک دانسته ودر قبال آن احساس مسئولیت کنند. در این تردیدی نیست که برای سامان بخشیدن به وضعیت آشفته کشور نیاز به افراد متخصص ونخبه است اما این نکته را هم نباید فراموش کرد که برای خیلی ها افغانستان به حیث تفریحگاه و وطن سومی انها محسوب می شود.

کسانی که حتي حاضر به باطل کردن تابعيت خارجي خود درقبال داشتن یک پست حساس وکلیدی در این کشور نیستند، چگونه انتظار کار دلسوزانه و متعهدانه ازآنها داشته باشیم؟.  ازجانب ديگرتعدادي ديگري که درکرسي هاي قدرت لميده اند ساليان درازي ازچوروچپاول ، ازدزدي وراه گيري ، اززورگويي وبي بندوباري، ازکشتن وبستن وبردن ، ازبي قانوني وبخپل سري وازظلم ووحشت ثروت انداخته اند.

زورمندان با تكيه به نيروي نظامي خويش خواستار هرج ومرج ، چوروچپا ول ، زورگوي وبي قانوني اند . آيا اين به صلاح مردم است؟ . پروژه خلع سلاح و تضعيف قانون شکنان را دولت نه، بلكه مردم به شدت خواستاراند .  مردم نه تنها خواستار خلع سلاح و حذف نيروهاي زورگويي وبي بندوبار هستند، بلكه اين راه را تنها راه اعاده امنيت در افغانستان مي دانند. آيا همين قومانداناني كه در قعطات نظامي به پروسه ي دي دي آر پيوستند، ۲۰ در صد سلاح خود را تحويل داده اند؟ آيا ۸۰ در صد اسلحه خود را براي روز مبادا نگهداري نكرده اند و آيا با همين سلاحها همين امروز غارت و چپاول نمي كنند؟ انتقال اين مقدار مواد مخدر به خارج از كشور، درگيري ها، راه گيري ها، اختطاف ها و قتل در شهرها حتي در پايتخت با كدام سلاح صورت مي گيرند؟با اندوه خيلي فراوان بعدازاستقرارنيروهاي حافظ صلح بار ديگر تفنگ در اختياردزدان ، قاچاقچيان، اوباشان وچپاولگران قرار گرفته و هرروز‌اخبار دردناکي از چور و چپاول و دزدي و راهگيري و ... تفنگداران بي مسئوليت از گوشه و كنار كشور بگوش مي رسد و خبرنگاران داخلي و خارجي از واقعات دلخراش راپور مي دهند . جامعه جهاني بايد بدانند كه محك شخصيت انسان تفنگ نيست. اگر چنين مي بود سياف ، افرادبلند پايه يي زمان حکومت طالبان ،‌ گلبدين ، ... و غيره ا شخاص که درپهلوي کرزي لميده اند شخصيتهاي دوست داشتني وبزرگي مي بودند.

تعيين و تقرري افراد بي سواد و کم سواد، قاتل و آدم کش، دزد و قاچاقچي... در پست هاي مهم دولتي. قاتلين  ‌محصلين پوهنتون کابل، صاحب ‌منصبان‌ معترض‌، قاتلين داكتر عبدالرحمن ‌و حاجي‌ قدير و صدهاي‌ ديگر هنوز به‌ محاكمه‌ كشانيده‌ نشده‌ اند . ترور حاجي اشرف رمضان در شهر باستاني بلخ که در روز روشن اتفاق افتيد .

فساد اداري در کشور از قبيل رشوت، خويش خوري سبوتاژ به اوج خويش رسيده است . تا این نظام مبتنی برچنین فرهنگ و تعاملات حاکم برجامعه باشد، امید اصلاح آن خوشخیالیی بیش نخواهد بود. وقتی نظام کنونی ما از درون و از تنه پوسیده و ازکار افتاده است، اصلاح شاخ وبرگهای آن چگونه می تواند امید آفرین باشد؟ تجربه شش سال گذشته درمبارزه با تروریزم، مواد مخدر وفساد وارتشا به خوبی وروشنی ادعای فوق را به اثبات می رساند؛ هرپروسه ملی در آغاز با شور وشوق، هیاهو وتبلیغات به راه انداخته می شود؛ اما پس از چندی با بن بست مطلق می رسد که حتي مسئوولین آن از انکار وتوجیه آن عاجز می مانند.

یکی از مهم ترین عواملی که نظام اداری را تهدید می کند، فساد اداری است. از فساد اداری تعاریف مختلفی به عمل آمده است و هر یک به نوبه ی خود، در معرفی این پدیده ی شوم، مؤثر هستند. اما آن چه افراد معمولی – صرف نظر از بحث ها ی کارشناسی – از فساد اداری می فهمند، چیست؟ هنگامی که وجود فساد اداری را در اداره یا سازمانی تأیید می کنیم ، معمولاً به این معناست که قانون به خوبی ، اجرا نمی شود و یا به صورت گزینشی اجرا می شود. به عبارتی ، اجرای قانون مورد سوء استفاده واقع می شود ، تا افراد ، به اهداف سوء خودشان برسند. این اهداف می تواند مادی و مالی باشد و می تواند شامل راضی کردن غیر معقولانه ی دیگران باشد. در فرهنگ فساد اداری ، به افراد به عنوان یک مهره و ابزار نگاه می شود و مناسبات انسانی بسیار ضعیف است.

معمولاً آن چه به نام مناسبات انسانی در این موارد دیده می شود ، بسیار متظاهرانه و ریاکارانه است و اگر به مسائل ، دقیق نگاه شود ، در می یابیم که این مناسبات نه تنها انسانی نیست ، بلکه بر اساس راز بقا بنا شده است. یعنی قوی برای ماندن ، باید ضعیف را طبق قانون جنگل بکشد. اگر می بینید كه افراد در یک مجموعه با چنین ویژگی هایی ، متحد هستند این اتحاد همان اتحاد مذموم و ناپسند است. آن ها برای بقای خودشان با هم متحد می شوند و مانند برخی از سارقين هنگام تقسیم اموال ، قصد کنار زدن رقیب را دارند.

چاپلوسی و قوم پرستي  از اصول اولیه ی راز بقا دردولت کرزي است. این حرکت از رسوم کار است. راز پیشرفت و پریدن به سکوهای بالاتر در این است که در جذب قلب مقامات ، کوشا باشند. انتخاب مقامات و نزديکان ريس جمهور غالباً بر اساس لیاقت و شایستگی افراد نیست و به جا ی این که مهارت ها و توانایی های فرد ، ملاک انتخاب باشد ، انگیزه های زباني ، قومی و نژادی عامل اصلی انتخاب است. فرد پیشنهاد دهنده ی پست ، غالباً برای بقای خود ، افرادی را بر می گزیند که با او هماهنگ باشند. یعنی مهم این است که با شخص وی هماهنگ باشند و هماهنگی با قوانین و مقررات نه تنها مهم نیست ، بلکه یک مانع بزرگ به شمار می آید. پس کسی که صد در صد تابع قانون باشد ، در چنین سیستم هایی ، جایگاهی ندارد. 

کارشناسان و مسؤولان زیردست ، هنگام دیدن موارد نامطلوب غالباً در بیان نظرات خود دچار خود سانسوری می شوند و از بیان اعتقادات و افکارشان بیم دارند. آنان می ترسند با بیان افکارشان ، موقعیت خود را از دست بدهند. آنان به دنبال ترقی هستند و نمی خواهند از نردبان ترقی سقوط کنند. اگر خلافی ببينند ، صدایشان بيرون نميشود و برای خود مشکل درست نمی کنند.

روزنامه گاردين در گزارشي ، خبر تکان دهنده ای دارد: افغانستان در آستانه سقوط به دست طالبان است. در گزارش آمده طالبان در پنجاه وچهار درصد کشور حضور دايمی دارند و عليرغم حضور ده ها هزار سرباز ناتو و ميلياردها دالر کمک، شورشيان طالبان که در حمله 2001 از قدرت رانده شدند، اکنون مناطق بسيار گسترده ,از جمله مناطق وقريه جات ، برخی از مراکز ولسوالي ها و راه های ارتباطی را بدون هرنوع چالشی تحت کنترول خود گرفته اند.

گزارش مزکور که ,Senlis Council, ناميده ميشود، حاوی اخبار بازهم تکان دهنده تری است که نشان ميدهد چگونه جنگ با ترور, پايه های دمکراسی در کشور را ويران کرده و عامل اساسی شکل گيری دمکراسی يعنی وسيع ترين اقشار توده ای را به بغل طالبان انداخته است. در اين گزارش آمده است شورشيان طالبانی به نحو موثری کنترول روانشناسی, مردم را در دست دارند و هر روز بيش از روز پيش در اذهان مردم.. پيدا می کنند. گزارش می گويد خط مقدم جبهه به نحو فزاينده ای به کابل نزديک ميشود. اين هشدار را گاردين منطبق با گزارش سازمان ملل ميداند که ميگويد افغانستان هرچه بيشتر برای مددکاران غربی به يک منطقه ورود ممنوع "no go"تبديل ميشود.

گزارش تا آنجا پيش رفته است که ميگويد: ارزيابی تاسف بار از اوضاع جاری افغانستان اين است که مساله ای که اکنون با آن روبروئيم ديگر اين نيست که آيا طالبان به کابل باز خواهند گشت، بلکه اين است که کی اين امر صورت خواهد گرفت و به چه صورت. و گزارش تاکيد ميکند اگر جامعه بين المللی قبل از اينکه دير شود، طرح استراتژيک خود را تغيير ندهد، تاريخی که اغلب اعلام شده، يعنی رسيدن طالبان به کابل در سال 2008 اکنون بيش از هر زمان ديگر امکان پذير به نظر ميرسد.  به نوشته گاردين اکسفام Oxfam نيز هشدار مشابهی داده است. کميته توسعه بين المللی وابسته به مجلس عوام که يک نهاد حقوق بشری و ياری است نيز هشدار ميدهد فساد گسترده در دولت مرکزی و حکومت های محلي  در تشديد خرابی اوضاع امنيتی افعانستان تاثير چشمگيری دارد.

در گزارش آمده است ميليون ها نفر در افغانستان در وضعيت فلاکت باری به سر می برند و موقعيت فاجعه بار انسانی در آن قابل قياس با فقير ترين بخش های آفريقا است. اين در حالی است که کشور از سال 2001 بيش از پانزده ميليارد دالر کمک دريافت کرده ولی بنابر گزارش اکسفام بيشتر اين کمک ها به دست مردمی که به آن نياز دارند نمی رسد يا صرف پروژه های توسعه پايدار که بتواند وضع زندگی مردم را بهبود ببخشد نمی شود. اگرچه گزارش با هدف ديگری تهيه شده، اما محتويات آن نشان ميدهد جنگ باترور حداقل از دو طريق بزرگ ترين خدمت را به نيروهای بنيادگرا ارائه داده است.

از يک طرف با برکشيدن نيروهای وابسته که از آغاز خود را به سياست توسعه طلبانه آمريکا فروخته بودند، قدرتی منفور را در مرکز نشانده که شرح فساد حيرت انگيز و تکان دهنده آن در اين مختصر نمی گنجد.اين نيروی وابسته و فاسد که فاقد هرنوع مشروعيتی است به ناگزير به ائتلاف با جنگ سالارانی دست زده که تفاوتی با طالبان ندارند و برخی از آنها در اتحاد با طالبان يا نيروهای مانند طالبان هستند ويکی از کارکردهای آنها استفاده از پول های دريافتی در خدمت از هم پاشيدن بيش از پيش اقتصاد، انباشتن ثروت، قاچاق مواد مخدر و اسلحه است.

از طرف ديگر کشتار مردم بی گناه و دامن زدن به ناامنی توسط نيروهای ناتو که متحد اين دولت محسوب می شوند، محل ومرجعی برای پناه بردن نگذاشته است به جز همان طالبان مرتجع که حداقل با اين دولت و نيروهای ناتو مخالفت ميکنند. در گزارش گاردين آمده است تنها امسال يکهزاردوصد مردم بي گناه وبي دفاع کشته شده اند نيمی از آنها در عمليات نيروهای ناتو و متحدين افغانی اش. به گزارش اکسفام حملات هوايی در افغانستان چهار برابر عراق بوده است. مقامات ارشد نيروهای نظامی آمريکا و انگليس عليرغم اينکه در بيانيه های عمومی بر موفقيت های کوتاه مدت بر طالبان تاکيد ميکنند، بطور خصوصی با نتايج گزارش توافق دارند. شورشيان از دو جزء تشکيل شده اند: پايه های توده ای فقر زده که بخش گسترده تر را تشکيل ميدهند، و يک هسته متمرکز از اسلام گرايان تندرو.

چندي قبل کرزي به نحو بي سابقه اي به انتقاد ازدولتمردان خود پرداخت و به صراحت خاطر نشان کرد که کمک هاي بين المللي عمدتاً توسط آنان حيف وميل شده است و وضع عمومي مردم تغييري نپذيرفته است ،احمد ضيا معاون ريس جمهورنيز به انتقاد ازدولت وبرجسته کردن نا کار آيي هاي آن پرداخت .

کميشنر عالي حقوق بشر نيز در پايان يک ديدار شش روزه از افغانستان ، از روند کلي اوضاع در موارد متعدد اظهار تاسف و نا اميدي کرد. به هر حال چنين به نظر مي رسد که دامنه وعمق فساد مالي و اداري چنان گسترده و غير قابل انکار است که انکار آن کاملاً ناممکن شده است. از اينرو هريک ازدست اندرکاران فقط مي کوشند شخص خود را درماجرا بي تقصير وانمود نمايند.  دولتمردان بيکاره ازرئيس جمهور تا معاونين و وزيران و واليان از دولت به عنوان موجودي غايب وشخص ثالثي سخن مي گويند که هر گز معلوم نشده است چه کسان ونهاد هايي را شامل مي شود.

آيا رئيس جمهور و معاون او و وزيران را شامل مي شوديانه؟ چندي قبل احمد ضيا مسعود طي يک سخنراني از موجوديت ما فياي مواد مخدر در رده هاي بالاي دولتي سخن گفت اما مشخص نکرد که اين افراد کي ها هستند. برهمين روال کرزي نيز کوشش در جهت معرفي آن دولتمرداني که کمک هاي جامعه جهاني را حيف و ميل کرده اند، نداشت و ندارد . به اين تر تيب اين اظهارات گوناگون نيز هيچ دردي از مردم را در مان نمي کند وهمچون کمک هاي جامعه جهاني به نفع همان هايي تمام مي شود، که درصدد هستند از اين اظهارات به نفع خودشان استفاده برند.

رئيس دولت ومعاون اواز دولتمردان مفسد چنان صحبت مي کنند که گويي آنانرا نمي شناسند و هر گز نديده اند. واضح است که چنين بر خوردي با مسئله نه از روي تصادف است ونه از روي نا داني . بلکه بسيار حساب شده  و دقيق بخاطر گريز از مسئوليتها و تعهداتي است که دولتمردان ما در قبال مردم دارند. دراين ميان توافقي نا مکتوب و اعلام نشده ميان آنان براي فريب دادن مردم افغانستان وجود دارد . در هنگامه جنگ قدرتي که ميان کرزي و رقباي سياسي شان وجود دارد وهر دو طرف مي کوشند از هرامکاني براي غلبه برحريف شان بهره برند وبه اشکال گوناگون همديگر را تهديد نمايند.

کميشنر عالي حقوق بشر با انتقاد از معوق ماندن برنامه صلح ، مصالحه و عدالت ، خواستار پيگيري آن شده است ، اما سخنگوي رئيس دولت ، مي گويد بخاطر نداشتن اسناد و شواهد و مدارک واسناد لازم دولت نمي تواند کسي را مورد محاکمه وباز خواست قرار دهد. اين بدان معناست که دولت هيچ مسئوليتي در رابطه با کشف حقيقت و جستجوي آن بر عهده ندارد ونمي خواهد از حد معين ومشخصي در رابطه با رقباي سياسي اش پيشتر رود .

اکنون که انتخابات رياست جمهوري گام به گام نزيک تر مي شود ، هر دوجناح اصلي در تکاپوي کمپاين به نفع خود شان هستند و در يک رقابت مشروط و انحصاري مي کوشند ، از مشارکت هر جناح و نيروي ديگري که غير از خود شان باشد جلو گيرند. از همين سبب فقط در حد تهديدات غير مستقيم و نا صريح به مقابله با هم مي پر دازند. وقتي فاجعه انفجار بغلان پيش آمد و بيشتر از يکصد کشته بر جاي گذاشت، جبهه ملي کوشيد با متهم کردن اطرافيان کرزي رئيس دولت را تهديد نمايد و يا موجب بدنام کردن اطرافيان اوشود .

 در پاسخ به اين موضع گيري ها بود که کرزي در يک سخنراني ظاهراً تند و تيز دولتمردان را به فساد و حيف وميل کردن دارايي هاي مردم متهم نمود و بصورت رمزي مورد تهديد قرار داد. اما حتي در همين سخنراني آنانرا نصيحت کرد که از اختلافات دست بر دار شوند و دست به دست هم بدهند. معلوم نيست سر انجام اين بازي به کجا مي رسد اما به هر جايي برسد در آنجا چيزي براي مردم مسلماً وجود ندارد زيرا مردم در اين بازي ها فقط حيثيت ناظران بيطرفي را دارند که غير از دوجناح قدرت حق انتخا ب ديگري را نخواهند يافت. اين مقاله بعدازنشردرکابل پرس به استقبال فراواني روبروگرديدوپيام هاي زيادي ازهموطنان دريافت نمودم تادرين مورد تحليل وتفسيربيشتري داشته باشم .

 

 قسمت اول

 

توجه !

کاپی و نقل مطلب فوق صرف با ذکر نام و ادرس سایت «اصالت» مجاز است !

  

یکشنبه، ۲۰  اپریل  ۲۰۰۸

www.esalat.org