Sun, September 30, 2007 15:04:31
آمريکا بعد از بوش
)نبرد(
فريد ذكريا :در پاييز سال 1982 من يك دانشجوي 18 ساله بودم كه به آمريكا آمدم. آمريكا در آن زمان در شرايط بدي بود .نرخ بيكاري 8/10 درصدي آمريكا بيشترين نرخ بيكاري در اين كشور از زمان جنگ جهاني دوم بود و نرخ بهره به 15 درصد رسيده بود. آمريكا در خارج هنوز از بحرانهاي ويتنام و رسوايي واترگيت خلاص نشده بود .اتحاد شوروي موفقيتهايش را يكي پس از ديگري از سر ميگذراند و نفوذ خود را در نقاط مختلف جهان از افغانستان تا آنگولا و آمريكاي مركزي گسترش ميداد. در ماه ژوئن همان سال اسرائيل به لبنان حمله كرد و شرايط خاورميانه از گذشته هم وخيمتر شد. اما آمريكا در آن زمان كشوري بازتر با محدوديتهاي كمتر بود . ريگن در آن زمان با كمترين اقبال در افكار عمومي روبهرو بود اما خوشبيني خود را از دست نداد. با وجود قدرت رو به رشد مسكو، ريگن همچنان با اطمينان از بحران نابودي نظام شوروي حرف ميزد و پيشبيني ميكرد كه شوروي به زباله دان تاريخ بپيوندد.
امروز آمريكا خود را در راس جهان ميداند و از جهاتي هم همينطور است. اما شرايط در واشنگتن با روزهاي سال 1982 تفاوتي ندارد. اكنون آمريكا ملتي است كه در سايه وحشت و با بيم از تروريستها و كشورهاي متخاصم، مكزيكيها، شركتهاي خارجي و تجارت آزاد، مهاجران و سازمانهاي بينالمللي زندگي ميكند. كشوري كه زماني قدرتمندترين كشور جهان بوده اكنون تحت محاصره است . اكنون ديگر بايد به انتقاد از جورج بوش و سياستهاي نادرست او پايان داد و بايد به فكر زندگي و آمريكاي بعد از بوش بود. تا 19 ماه ديگر بوش ديگر رييسجمهور آمريكا نيست بلكه شهروند معمولي است كه براي مديران و شركتهاي غيردولتي سخنراني ميكند. اما آمريكا همچنان وجود دارد و بايد جايگاه از دست رفته خود را در جهان به دست آورد . در 6 سال گذشته، سالها و دههها اعتبار بينالمللي، متحدان ديرينه و شرايط خوب جهاني يك شبه از دست رفت و نابود شد و جاي آن را دشمني دشمنان تازه گرفت.
نتايج يك تحقيق جهاني منتشر شد كه نشان ميداد اكثر كشورهاي جهان اقدامات چين را در عرصه جهاني بسيار مسئولانهتر از آمريكا ميدانند .چطور كشوري كه هنوز هم جهان آن را به ديكتاتوري متهم ميكند حالا براي جهان اينقدر دلچسبتر از قديميترين نظام دموكراسي قانون اساسي جهان شده است. مشكل اين نيست كه آمريكا كشوري بزرگ است، مشكل اين است كه اين كشور بزرگ دنيا اكنون بسيار متكبر و بيتفاوت نسبت به جهان شده است. جهان اكنون بر اين باور است كه آمريكا بيش از حد به ملاحظات و مسائل خود مشغول شده و ديگر به بقيه دنيا توجهي نميكند . اين روزها سخنان ديگر جمهوريخواهاني كه ميخواهند در انتخابات بعدي جانشين بوش شوند از خود او نگرانكننده تر است. يكي از آنها رودي جولياني است كه چندي پيش در دانشگاهي در آتلانتا خطاب به دانشجويان گفت، آنها ( كه اينجا منظور خارجيها يا دشمنان آمريكاست) از شما متنفر هستند و نميخواهند به راحتي اينجا درس بخوانيد. او گفت: ما با دشمني رو به رو هستيم كه در همه دنيا و حتي در داخل كشور خودمان براي كشتن ما برنامهريزي ميكند.
در پنج سال گذشته آمريكا به دو كشور حمله كرده و به نقاط ديگر دنيا از سومالي تا فيليپين لشكركشي كرده تا با نظاميان شورشي بجنگد. بودجه دفاعي آمريكا در اين مدت به 187 ميليارد دالر رسيدهاست كه اين بيشتر از مجموع بودجههاي نظامي كشورهاي چين، روسيه، هند و انگليس است . سازماني به نام سازمان امنيت داخلي تاسيس شده كه در سال بيش از 40 ميليارد دالر هزينه ميكند. در اروپا زندانهاي مخفي براي نگهداري زندانيان مظنون تروريستي تاسيس شده و حفره سياهي هم به نام گوانتانامو وجود دارد كه در آن زندانيان، خارج از خاك آمريكا بازجويي و شكنجه ميشوند.
اگر جولياني، رييس جمهور شود بيشتر از اين چه خواهد كرد و به كدام كشورها حمله ميكند؟ جولياني درباره ايران و القاعده با يك لحن سخن ميگويد. ميت رامني، ديگر نامزد جمهوريخواه از اين هم فراتر رفته و درباره دشمنان شيعه و سني، حزبالله و حماس، القاعده و اخوانالمسلمين حرف ميزند . رامني كه خود را فردي باهوش و مديري جهاني ميداند اخيراً گفته است كه به رغم نظر بعضي در آمريكا كه ميگويند گوانتانامو بايد تعطيل شود، من معتقدم اين زندان بايد دو برابر شود. او اين را درك نميكند كه اگر بوش به فكر تعطيل كردن زندان گوانتاناموست به خاطر مشكل مساحت و مكان آن نيست بلكه به خاطر اين است كه گوانتانامو به يك آشفته بازار حقوقي تبديل شده كه تنها براي آمريكا هزينه سياسي، استراتژيك و اخلاقي دارد.
در جنگهاي واقعي و معمولي، زندانيان جنگي تا بعد از پايان جنگ در زندان نگه داشته ميشوند. اما در جنگ با ترور كه هيچ پاياني براي آن اعلام نشده چطور ميتوان زندانيان را تا پايان جنگ در زندان نگه داشت؟ جولياني، بوش را به خاطر اينكه جلوي حملات ديگر به خاك آمريكا را بعد از 11 سپتامبر گرفت، تحسين كرد. اما بعد از 11 سپتامبر تاكنون چندين حمله تروريستي به كشورهاي انگليس، اسپانيا، مراكش، تركيه، اندونزيا و عربستان شده است .نكته قابل توجه و مشترك اين حملات اين بوده كه همگي را گروههاي محلي انجام دادهاند. امتياز آمريكا اين است كه مسلمانان بومي راديكالي ندارد كه در داخل دست به اين حملات بزنند. اما ادامه سياستهاي ضد مهاجرتي و ضدبيگانه در آمريكا ميتواند به زودي اين گروه بومي آرام را هم به دشمن تبديل كند . حتي دموكراتها هم موضعي تند و جنگي اتخاذ ميكنند تا مبادا از سوي افكار عمومي آمريكا با اقبال رو به رو نشوند. چندي پيش در كاروليناي جنوبي وقتي از نامزدهاي دموكرات در يك جلسه بحث عمومي پرسيده شد، اگر بار ديگر آمريكا مورد حمله تروريستي قرار بگيرد چه واكنشي خواهند داشت، همه آنها جواب دادند كه با حمله متقابل و انتقامجويي به اين حمله پاسخ خواهند داد.
باراك اوباما، نامزد سياهپوست دموكراتها تنها كسي بود كه پاسخي متفاوت داد اما او هم بعد از مدت كوتاهي حرفش را تصحيح كرد و گفت كه او هم دست به انتقام ميزند . فضاي وحشت و خوفي كه اكنون در آمريكا وجود دارد تأثيري عكس و نامطلوب براي آينده خواهد داشت. روند بازرسي از مسافران در فرودگاههاي آمريكا هر سال ميليونها دالر هزينه دارد و هر سال اين روند هم پيچيدهتر و پرهزينهتر هم ميشود. وحشت آمريكا اكنون معطوف به موضوعاتي فراتر از تروريسم شده است .مجريان تلويزيوني و سياستمداران از مهاجران غيرقانوني به بدترين شكل ياد ميكنند و لشكر عظيمي از ماموران مخفي و نيروهاي پوليس مامور جلوگيري از ادامه كار اين گروه از مهاجران در آمريكا شدهاند .تجارت آزاد و پيامدهاي منفي آن به ويژه از ناحيه چين براي آمريكا، از ديگر موضوعاتي است كه اين روزها به ويژه در حزب دموكرات بيشترين بحثها را به دنبال خود داشتهاست. آمريكا اعتماد به نفس خود را از دست داده و احساس خطر ميكند.
براي تغيير اين وضعيت ابتدا بايد اين اعتماد را احيا كند . آمريكا بعد از سالها، راه مقابله با ايران را يافته اما هنوز عدهاي تندرو در واشنگتن بر طبل جنگ با ايران ميكوبند. براي مقابله با ايران هيچ كس فرمول جادويي ندارد اما واقعيت اين است كه استراتژي كه سالها آمريكا در مقابل كشورهايي مانند ايران و كوبا به كار ميبرد يعني تحريم، انزوا، تحقير و ناديدهگرفتن، استراتژي كارآمد و خوبي نبود. فيدل كاسترو اكنون يكي از قديميترين رهبران جهان است . خيلي كارهاي ديگري هست كه آمريكا بايد براي تغيير اين وضعيت انجام دهد. از مناقشه فلسطين گرفته تا گرم شدن كره زمين و بحران دارفور و كاهش فقر در جهان. مهمترين آنها توجه به تغيير كانون قدرت جهان به سوي قدرتهاي جديد آسيا يعني چين و هند است.
از همه اينها مهمتر اين است كه دولت آمريكا بايد راهي پيدا كند تا از طريق آن به جهان پيام دهد كه تقلايي كه در سراسر جهان براي دستيابي به امنيت و صلح در جريان است را درك ميكند و دنيا براي آمريكا مهم است. )فريد ذكريا- نيوزويك/ 5 ژوئن 2007)
مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه پیشین امریکا و جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق ایالات متحده ازسیاستهای جنگطلبانه بوش انتقاد کردند .مادلین آلبرایت گفت: این کشور به علت تهاجم نظامی به عراق، اقتدار معنوی خود را در جهان از دست دادهاست و رئیسجمهور بعدی آمریکا باید اقتدار این کشور را بازگرداند .
آلبرایت که در میزگردی با شرکت جیمی کارتر رئیسجمهور پیشین امریکا در مرکز کارتر سخنرانی میکرد، گفت: به عقیده وی حمله آمریکا به عراق به عنوان بزرگترین فاجعه در تاریخ سیاست خارجه آمریکا ثبت خواهد شد. وی در همین حال تأکید کرد، آمریکا به علت تهاجم نظامی به عراق، قدرت معنوی خود را در جهان از دست داده و بر عهده رئیسجمهور بعدی آمریکاست که اقتدار معنوی را به این کشور بازگرداند .
وی خاطر نشان کرد: آمریکا به علت سیاستهای جنگطلبانه جرج بوش رئیسجمهور این کشور، احترام خود را در میان کشورهای جهان از دستداده و مردم جهان به علت سیاستهای خصمانه امریکا از این کشور هراس دارند .جیمی کارتر رئیسجمهور پیشین آمریکا نیز که از منتقدان سیاستهای جنگطلبانه بوش است، گفت: پس از روی کار آمدن جرج بوش، اعتماد و احترام به مردم این کشور در سراسر جهان کاهش یافتهاست .وی علت بیاعتمادی مردم جهان را به آمریکاییها سیاست استفاده از قدرت نظامی در دولت بوش دانست که در تاریخ این کشور کمسابقه است .
کارتر در همین حال خاطر نشان کرد، سیاست همه رؤسایجمهور پیشین آمریکا استفاده از گزینه نظامی فقط در صورت به مخاطره افتادن امنیت این کشور بود ولی بوش سیاست جدید موسوم به جنگ پیشگیرانه را در دستور کار خود قرار داد .وی همچنین اعلام کرد، تهاجم غیرقابل توجیه آمریکا به عراق در ماه مارچ سال 2003 میلادی به کشته شدن دهها هزار غیر نظامی عراقی منجر شدهاست .
جيمي كارتر عصر بوش را بدترين دوران رياست جمهوري تاريخ آمريكا توصيف كرد .رئيسجمهور سابق آمريكا همچنين در ادامه اظهارات خويش در جمع رسانههاي آمريكايي و خارجي عملكرد توني بلر نخست وزير بريتانيا در حمايت كامل از سياستهاي بوش را محكوم كرد .تصور ميكنم به دليل مخالفتهاي جهاني با آمريكا، اين دولت(دولت بوش) بدترين دولت تاريخ آمريكاست .ارزشهاي پايهاي ملت آمريكا در دوران دولتهاي بوش پدر، رونالد ريگن و ريچارد نيكسون بنا بر سياستهاي آن دولتها تغيير پيدا كرده بودند.
اما روند تغييرات در دولت كنوني بيش از گذشته محسوس است و اين آن چيزي است كه من را بيش از هر چيز ديگري آشفته ميسازد .او همچنين عملكرد دولت بوش را به دليل آغاز و فرجام نبرد عليه عراق افراطي توصيف كرد. كارتر گفت: اكنون سياستي را بر مبناي حمله پيشگيرانه ترسيم كردهايم كه حتي اگر كشوري نيز به طور مستقيم امنيت ما را تهديد نكرد بتوانيم به آن حمله كنيم و نظام حاكم بر آن كشور را تغيير دهيم. اگر هم قصد تغيير نظامي در كشوري را داريم توجيهاش را نيز اينگونه بيان ميكنيم كه ممكن است آن كشور در آينده براي ما خطري ايجاد كند .كارتر توني بلر نخست وزير بريتانيا را مورد انتقاد قرار داد.
زماني كه از كارتر پرسيده شد، چه ديدگاهي درباره حمايت بلر از رييس جمهوري كنوني آمريكا دارد، او پاسخ داد:حمايت بلر كوركورانه، وفادارانه و به ظاهر متملقانه و چاپلوسانه بود .بدترين نوع حمايت بريتانيا از بوش كه از مشورت سياسي ضعيف و بيمارگونهاي بهره ميبرد، در زمان جنگ عراق صورت گرفت، فاجعهاي را براي دنيا به بار آورد .جورج بوش، رئيس جمهور ايالات متحده در اظهاراتش با اين استدلال كه شكست در عراق عامل ويراني خاورميانه و ضربهاي به امنيت ايالات متحده خواهد بود از كنگره تحت سلطه دمكراتها خواست لايحه بودجه متمم براي جنگ عراق را تصويب كنند .
بوش كه در جمع خانوادههاي سربازان آمريكايي سخن ميگفت به كنگره پيرامون تعلل در تصويب اين لايحه هشدار داد .ما بايد براي پيروزي سربازانمان در عراق از آنها حمايت كنيم و مسئوليت عدم حمايت مالي از سربازان آمريكايي در عراق برعهده كنگره آمريكا است .رئيس جمهور آمريكا با تأكيد بر اينكه عدم تخصيص بودجه كافي براي ارتش، كاهش تواناييهاي نظاميان آمريكايي براي انجام مسئوليتهايشان را برعهده خواهد داشت، ادعا كرد اگر بخواهيم از شهروندان خود در آمريكا صيانت به عمل آوريم بايد تروريستها را در عراق شكست دهيم .وي در عين حال با اشاره به نشستي كه قرار است امروز با رهبران حزب دموكرات داشته باشد ابراز اميدواري كرد در اين نشست بر سر لايحه بودجه متمم پنتاگون توافقي جامع بهدست آيد .با اين وجود بوش از دمكرات ها خواست از درخواست خود براي عقبنشيني ارتش آمريكا از عراق چشمپوشي كنند و تصريح كرد با هر قانوني كه حمايت مالي از جنگ عراق را به تدوين جدول زماني خروج نظاميان آمريكايي از عراق مشروط كند، مخالفت خواهد كرد .در واقع بوش به موج نوظهور تلاشهاي دمكراتها براي اجرايي شدن طرحي كه در آن بوش ملزم به تدوين جدول زماني خروج ارتش آمريكا از عراق شده است واكنش نشان داد. به نظر ميرسد بوش مصمم به وتوي اين طرح است.
اين طرح 24 مارچ گذشته با رأي 218 عضو مجلس نمايندگان به تصويب رسيد و براساس آن دولت موظف است تا سپتامبر سال آينده ميلادي همه نظاميان آمريكايي را از عراق خارج كند . با قوت گرفتن احتمال وتوي اين طرح مخالفان جنگ در كنگره روند رسيدگي به لايحه بودجه متمم 96 ميليارد دالري ارتش كه بخش اعظم آن صرف تأمين هزينههاي جنگ عراق ميشود را متوقف كردند .به ظاهر دمكراتها قصد دارند با اردوگاه بوش بر سر تصويب بودجه متمم در ازاي خودداري بوش از وتوي طرح الزام دولت به فراخوان نيروها از عراق معامله كنند هرچند كه تعلل در تصويب لايحه بودجه متمم به وجهه حزب دمكرات ها لطمه زده و به جمهوريخواهان فرصت ميدهد رقيب خود را به تضعيف ارتش آمريكا متهم كنند .
كارل لوين، سناتور دمكرات اعتقاد دارد حتي اگر بوش طرح الزام دولت به فراخوان نيروها از عراق را وتو كند هم كنگره چارهاي جز تصويب بودجه متمم ارتش نخواهد داشت اما دمكراتهاي كنگره در مقابل بر تدوين و تصويب طرحي متمركز خواهند شد كه كمكهاي آمريكا به عراق را به پيشرفت سياسي دولت اين كشور مشروط ميكند .روانشناسان دانشگاهي در كاليفرنيا ميزان هوش رييس جمهور فعلي آمريكا را بررسي و نتيجهگيري كردهاند فقط يك نفر از روساي جمهور آمريكا از جورج بوش كودنتر بوده است . ديان كيت سيمونتون، روانشناس دانشگاه كاليفرنيا اعلام كرد: جورج بوش قطعا به اندازه كافي براي رييس جمهور آمريكا شدن هوش و استعداد داشته است . وي با اين حال هوش او را مورد ترديد قرار داده و با روش هيستريومتريك مشخص كرده است كه هر يك از روساي جمهور آمريكا چه ميزان ضريب هوشي داشتهاند.
اين روانشناس براي اين كار به بررسي شخصيت و بيوگرافي تمام روساي جمهور آمريكا در 110 سال اخير پرداخته است .سيمونتون ضريب هوشي رييس جمهور كنوني آمريكا را ميان 111.1و 138.5 ميداند .
اين روانشناس گفت: اين ميزان ضريب هوشي تقريبا معادل با متوسط ضريب هوشي يك فارغ التحصيل كالج است . بيل كلينتون، رييس جمهور سابق آمريكا ضريب هوشي برابر با 136 تا 159 داشته، ضريب هوشي رونالد ريگن ميان 118 تا 142 و باهوشترين رييس جمهور آمريكا هم كوئينسي آدامز بوده است.
او
كه در سالها
1825
تا 1829حكومت
را در دست داشته، ضريب هوشي
برابر با 165
تا 175
داشته است.
زماني كه صداقت و تجربه ملاك باشد، بوش
ضعفهاي بزرگي دارد. او در اين مقولات هيچ امتيازي ندارد.
كلينتون و جان اف. كندي
82
امتياز را در اين مقولات دارند، لينكلن
95
و توماس
جفرسن 99.1
امتياز دارند.
بنا
به گفته اين روانشناس، بدترين شاخصهاي هوشي بوش هم سطح با برخي از
تروريستهاست. سيمونتون ادعا ميكند كه فقط بن لادن ميتواند كودنتر
از بوش
باشد
.در
110
سال گذشته فقط يك رييس جمهور در آمريكا بوده كه ضريب هوشي كمتري
نسبت به بوش داشته است. او وارن هاردينگ است كه در سالهاي
1921
تا 1923
مدت اندكي
را
بر مسند قدرت در كاخ سفيد تكيه زد و امروز به عنوان رييس جمهوري
شكستخورده در
نظر
گرفته ميشود
.منابع مورد استفاده پاشگاه وبخشهاي خبري .