پنجشنبه، ۱۵ نومبر ۲۰۰۷
بخش دوم
ايالات متحده و آمريکای لاتين
ايالات متحده دلايل بسيارى براى نگران بودن از روند تحولات سياسى در آمريكاى لاتين دارد. قدرت گرفتن رهبران چپ گرا در سرتاسر اين منطقه، كه زمانى حياط خلوت واشنگتن محسوب مى شد، از يك سو و كابوس قدرت گيرى مجدد يكى از سرسخت ترين نمادهاى مقابله با آمريكا از سوى ديگر. كاخ سفيد در حالى كه بايد نگران چپ گرايى گسترده كشورهاى آمريكاى لاتين باشد، اكنون بايد كابوس قدرت گيرى «دانيل اورتگا» رهبر ساندينيست ها و جدى ترين مخالف خود در دهه ۱۹۸۰ را نيز تحمل كند.
ساندينيست ها زنگ هاى خطر را زمانى به صدا درآوردند كه در انتخابات شهردارى ها از مجموع ۱۵۲ پست موجود، ۸۷ مورد را به خود اختصاص دادند. پيروزى ساندينيست ها گذشته از آنكه نشانگر گرايش عام مردم به سمت چپ ها بود، ناشى از انشقاق و دو دستگى در حزب دست راستى حاكم بر سر معضلاتى چون رسوايى و فساد بود. تحليلگران سياسى معتقدند تجربه كاملاً موفق چپ گرايان در مديريت چند شهر بزرگ و مهم نيز برگ برنده آنها محسوب مى شد.افزايش تصاعدى انتقادات چپ گرايانه از اقدامات آمريكا در منطقه، دردسرهاى بسيارى را براى دولت بوش ايجاد كرده است.
رئيس جمهورى آمريكا اكنون با تعقيب تحولات نيكاراگوئه، بيش از پيش نگران تسريع رويكرد اعتراض آميزى است كه مى تواند دانيل اورتگا رهبر چپ گرايى را كه آمريكا با آموزش شبه نظاميان كنترا و تحمل رسوايى هاى جدى ساقط ساخت، بار ديگر به قدرت برساند. هرتى لوئيتس شهردار ماناگوئا و از هواداران ساندينيست ها مى گويد: با گذشت بيش از يك دهه از ساقط سازى اورتگا تبليغات آمريكا در مورد او رنگ باخته و مردم ديگر از قدرت گيرى مجدد ساندينيست ها هراسى ندارند.
ماناگوئا به دليل مديريت شهرى مطلوب خود بر اين شهر در چهار سال گذشته، مورد تحسين تمامى مردم شهر قرار دارد.در واشينگتن، اما با گذشت يك دهه، هراس از قدرت گيرى چپ گرايان نه تنها كاهش نيافته بلكه سياستمداران كاخ سفيد كه تصور مى كردند غول ساندينيست ها به خوابى ابدى فرو رفته است، اكنون در هراس بيدارى مجدد و طغيان آن گرفتار آمده اند. وزارت امور خارجه ايالات متحده، يكى از ارشدترين كارشناسان آمريكاى لاتين خود به نام «دان فيسك» را براى ملاقات با رهبران دست راستى نيكاراگوئه به اين كشور اعزام كرد. فيسك قرار بود به رهبران راست گراى اين كشور بفهماند كه اختلافات و عدم اتحاد آنها تا چه حد مى تواند در قدرت گيرى مجدد اورتگا موثر باشد.
پيش از آن نيز، دونالد رامسفلد وزير دفاع قبلي ايالات متحده، در تلاش براى اثبات حمايت آمريكا از رئيس جمهورى انريكه بولانوس، به نيكاراگوئه رفت. رامسفلد در جريان سفر خود تلاش كرد تا مقامات اين كشور را ترغيب به نابودسازى صدها راکت زمين به هوايى كند كه در دهه ۱۹۸۰ خريدارى شده بود. هر چند رامسفلد دليل اين امر را احتمال دست يابى تروريست ها به اين تسليحات عنوان كرده بود، اما تقريباً تمامى مردم و سياستمداران نيكاراگوئه مطمئن بودند كه منظور از ترويست ها، همان جنبش ساندينيست ها و شخص اورتگاست.قدرت گيرى چپ گرايان در اين كشور ناشى از شكست سياست هاى اقتصادى بازار آزاد از يك سو و رسوايى هاى افشا شده در مورد سياستمداران نوليبرال مورد حمايت آ مريكا است.
چندي قبل شرايط مشابهى در اروگوئه باعث پيروزى «تابار واسكوئز» نخستين رئيس جمهور چپ گرا در تاريخ اين كشور شد. پيروزى واسكوئز، بلوك رهبران چپ گراى منطقه را، كه در راس آنان لوئيز ايناسى ولولا داسيلوا رئيس جمهورى برزيل قرار گرفته است، تكميل تر كرد. تحليلگران سياسى بر اين باورند كه اورتگا كشور را به سمت و سوى سياست هايى حتى سرسخت تر از فيدل كاسترو، رهبر كوبا و يا هوگو چاوس رئيس جمهورى ونزوئلا، در برخورد با آمريكا و تقابل با سياست هاى اين كشور بكشاند.
ادواردو مونته آلگره وزير سابق و بانكدار فعلى نيكاراگوئه كه از وى به عنوان يكى از نامزدهاى اصلى جناح راست در انتخابات رياست جمهورى ۲۰۰۶ ياد مى شد مى گويد: دلايل بسيارى براى نگرانى وجود دارد اما واقعيت اين است كه اگر آنها (ساندينيست ها) در انتخابات رياست جمهورى به پيروزى برسند، مسئوليت كامل اين شكست فقط متوجه ما است. سياستمداران آمريكايى معتقدند كه براى مهار خيزش مجدد ساندينيست ها و اورتگا بايد در مرحله نخست احزاب ليبرال اين كشور را مجبور به دست كشيدن از حمايت «آرنولدو آله مان» رئيس جمهورى سابق اين كشور كرد. آله مان كه سال گذشته به دنبال فساد مالى به بيست سال زندان محكوم شد هنوز پدرخوانده حزب ليبرال محسوب شده و از قدرت تاثيرگذارى بسيارى برخوردار است.
بولانوس رئيس جمهورى فعلى از جمله كسانى بود كه پس از پيروزى در انتخابات ،۲۰۰۱ فشار بسيارى را براى محاكمه «آله مان» وارد كرد. حمايت او از اين محاكمه باعث انشقاق حزب شده و به بهاى از دست دادن حمايت اكثريت براى او تمام شد. هواداران آله مان كه اكثريت مجلس ملى را در دست دارند، از آن پس با ايجاد موانع متعدد، تمامى طرح هاى رئيس جمهورى را به شكست كشاندند.
مجلس در حال حاضر در تلاش براى كاهش قدرت رئيس جمهورى و تحقيق در مورد تخلفات احتمالى وى در مبارزات انتخاباتى سال ۲۰۰۱ است. مجلس همچنين قانونى را در مورد ممنوعيت نابودسازى تسليحات نظامى تصويب كرده است. اين قانون چند روز پس از قول مساعد بولانوس به رامسفلد در مورد نابودسازى موشك هاى به جا مانده از دهه ۸۰ تصويب شد.هواداران آله مان و پيروان ساندينيست ها در مجلس اين كشور در موارد متعددى، مواضعى مشترك يافته اند. هواداران بولانوس و ديگران بر اين باورند كه اين اتحاد ناهمگن بخشى از توافق ميان اورتگا و آله مان مبنى بر آزاد شدن آله مان از زندان در صورت پيروزى ساندينيست ها و شخص اورتگا است.در حال حاضر بخش اعظم سيستم قضايى نيكاراگوئه توسط ساندينيست ها و از طريق ده ها قاضى ارشدى كه در زمان حكمرانى آنها بر اين كشور انتخاب شده اند، هدايت مى شود.
باربارا مور سفير آمريكا در نيكاراگوئه با اشاره به وفادارى عجيب رهبران حزب ليبرال به آله مان مى گويد: درك علت اين وفادارى عجيب، غيرممكن است. سفير آمريكا تاكنون ميزبان جلسات متعددى بوده است كه با هدف رفع اختلافات موجود در جناح راست برگزار شده است.مور مى گويد: آله مان ثروت مردم كشور را سرقت كرده و نماد تمامى فسادهايى است كه از نگاه آمريكا تحمل ناپذيرند.
نيكاراگوئه دومين كشور فقير در اين نيم كره است و كودكان به غذاى كافى دسترسى ندارند. دولت اين كشور به جاى سرقت ثروت مردم بايد به فكر حمايت از اقشار ضعيف باشد.ايالات متحده از سوى اكثريت مردم نيكاراگوئه، كشورى مداخله گر تلقى مى شود.
شايد به همين دليل حتى احزاب دست راستى اين كشور هم ترجيح دادند سفير «فيسك» و مذاكرات و سخنان او را كه در مطبوعات منعكس شده بود، خطاب به خود ندانسته و هر نوع ارتباطى را با وى تكذيب كنند. ساندينيست ها هم مطابق معمول ايالات متحده را متهم به مداخله آشكار در امور داخلى كشور خود مى كنند. چنين شرايطى باعث شده است تا تحليلگران سياسى آمريكا هم به دولت بوش هشدار دهند كه مراقب عواقب هر نوع مداخله اى در اين كشور باشد.پيتر حكيم مدير موسسه گفتمان درون آمريكا مى گويد: دولتمردان آمريكا به ويژه محافظه كاران از اورتگا و ساندينيست ها متنفرند.
رسوايى ايران كنترا بود كه باعث شد جمهوريخواهان به رغم دستاوردهاى ريگن موقعيت خود را در ميان مردم آمريكا و به ويژه جهانيان به شدت لطمه خورده ببينند. حكيم در ادامه مى افزايد: من هم بر اين باورم كه به قدرت رسيدن مجدد اورتگا كمتر از يك فاجعه نيست اما واقعيت اين است كه ليبرال هاى حاكم نيز دست كمى از او نداشته و كشور را به سوى يك فاجعه عظيم هدايت مى كنند.سفير آمريكا، اما معتقد است كه اقدامات وى و ساير مرتبطين با دولت آمريكا تنها «تسهيل گفتمان» ميان نيروهايى است كه به باور وى «نيروهاى دموكراتيك» محسوب مى شوند. مور مى گويد: ما به شدت مراقب هستيم كه از خطوط قرمز عبور نكنيم.«تسهيل گفتمان» در ميان اين نيروها اما به نظر چندان ساده نمى رسد.
وزن سياسى و نفوذ آله مان آنچنان چشمگير است كه به گفته بونيلا، از نمايندگان هواداران آله مان در مجلس، هيچ كانديداى راست گرايى بدون تاييد آله مان پيروز نخواهد شد بدين ترتيب بعيد به نظر مى رسد كه رئيس جمهور فعلى كه باعث به زندان افتادن آله مان شده باشد بتواند از حمايت حزب حاكم برخوردار شود.در واكنش به چنين شرايطى بولانوس و هوادارانش حركت سومى را به عنوان «ائتلاف براى جمهورى» تشكيل دادند. اين ائتلاف با شكستى تحقيرآميز در انتخابات شهردارى ها تنها موفق به كسب ۷ پست شد.
اين شكست به همراه ناكامى آشكار حزب حاكم در شرايطى صورت گرفت كه نيمى از مردم فقير اين كشور سرخورده از سياست هاى اقتصادى كه جز تعميق شكاف هاى اقتصادى حاصلى در برنداشته، ماندن در خانه را به حضور در پاى صندوق هاى راى ترجيح دادند. اورتگا و ساندينيست ها با به ميدان كشيدن اين اقشار سرخورده و فقير از يك سو و تكيه بر موج حمايت از افكار و انديشه هاى چپ در كشور، مى توانند نه تنها كنترول كشور را در اختيار بگيرند بلكه «كابوس چپ» را بار ديگر بر فضاى كاخ سفيد حاكم كنند.
چاوز، ونزوئلا و آمريکا
هوگو چاوز را مي توان اولين كسي محسوب كرد كه به انقلاب مسالمت آميز در آمريكاي لاتين اقدام كرده و توانست بر طبقه فاسد غلبه كند , بدون اينكه شخصي كشته و يا زنداني شود. به طوريكه هيچ يك از مخالفين سياسي و حزبي نتوانستند بعد از اين , با وي به معارضه سياسي بپردازند. وي قانون اساسي و قوانين حاكم بر موسسات مختلف در كشور را تغيير داد و بعد از اجراي شش رفراندوم و انتخابات در يك سال و كسب محبوبيت مردمي توانست همه اركان قدرت را تحت تسلط خود درآورد.
از اين زمان بعضي از ادارات داخلي خسارت ديده و گروهي از كوبايي هاي تبعيد شده و بعضي نيروهاي محافظه كار در ايالات متحده امريكا با تلاش پيگير سعي كردند تا در راه تلاش هاي چاوز براي حل مشكلات ونزوئلا كارشكني كنند و حكومت وي را سرنگون نمايند و در اين راه از همه وسايل و ابزارهاي پيچيده و طرح ادعاها و شايعاتي پيرامون وضعيت داخلي ونزوئلا به ويژه وضعيت اقتصادي و ارتباط با كوبا , ليبي و عراق , اوضاع اردو و موضع فرماندهان آن بهره بردند.
عناصر تشكيل دهنده مخالفين دولت ونزوئلا
به دليل فقدان مخالفان سياسي طبقه هاي سنتي و حزبي , چهار ركن زير به پركردن خلا سياسي موجود به نفع مخالفين پرداختند. اين اركان با اتخاذ روندي سياسي به ايفاي يك نقش سياسي پرداختند كه با طبيعت آنها سازگار نبود. اين اركان عبارتند از :
ـ رسانه هاي گروهي :
رسانه هاي گروهي بزرگ ديداري , شنيداري و مطبوعاتي با شروع هر اعتصاب , همه برنامه هاي عادي خود را قطع كرده به انتشار اخبار و تفاسير مغرضانه مي پردازند و به شكل وقيحانه و بسيار زشت به شخص رئيس جمهوري و ساير مسئولين حمله كردند و با جوسازي ها و تبليغات, هماهنگ با رسانه هاي گروهي خارجي به فعاليت مي پردازند.
ـ روحانيون مسيحي :
برخي از روحانيون مسيحي عليه شخص هوگوچاوز موضع مخالفت دارند. زيرا هوگو چاوز ارائه كمك به بعضي موسسات ديني را متوقف كرد و شرط ادامه ارائه اين كمك ها را منوط به دانستن برنامه ها و پروژه هاي اين موسسات دانست . عليرغم دخالت فرستاده پاپ و راهنمايي و ارشاد روحانيون براي دور شدن از سياست و توجه به مسايل معنوي , اين افراد از لجاجت ورزيدن در پر كردن شكافي كه مخالفان سياسي و احزاب آن را رها كرده بودند , پرهيز نمي كردند.
ـ اتحاديه سنديكاهاي تجاري , صنعتي و زراعتي
البته اين قشر با شكاف و اختلاف در بين صفوف خود مواجه هستند و بيشتر آنها معتقدند كه موضعگيري عليه دولت به دليل منافع خاص اين اقشار در دولت و ديگر موسسات وابسته به آن به نفع آنها نيست و در نهايت اين افراد جز كساني خواهند بود كه از بابت اين خسارت بيشترين آسيب را خواهند ديد.
ـ اتحاديه كارگران ونزوئلا
اين اتحاديه خود را ملزم مي دانست تا موضعي مخالف عليه دولت اتخاذ كند و بدين ترتيب مساله تقلب در انتخابات اخير را كه باعث رسوايي اين اتحاديه شده بود از اذهان پاك كند. اين تقلب چنان افتضاحي به بار آورده بود كه اتحاديه را به رويارويي با دولت واداشت تا شايد از اين طريق بتواند بر تقلب خود در انتخابات سرپوش گذارد.
هوگو چاوز و آمريكا
گروه هاي توطئه كننده عليه هوگو چاوز معتقدند كه براي سرنگوني او به ايالات متحده آمريكا تكيه كنند. با اين تصور كه واشنگتن نيز به دليل برخي مواضع هوگو چاوز كه با سياست هاي كاخ سفيد منطبق نبود , از وي خشنود نيست . دلايل نگراني مقامات كاخ سفيد از هوگو چاوز عبارتند از : نزديكي به فيدل كاسترو , صدام حسين (تا پيش از سقوط ) قذافي و ايران از يك سو و نيز تاييد انتفاضه و مبارزات مردم فلسطين , محكوميت علني جنايات آمريكا در عراق و افغانستان با وجود محكوم كردن اعمال تروريستي و به طور كلي موضع گيري هاي مخالف با سياست امريكا در مورد كلمبيا و مخالفت با ايجاد بازار تجارت آزاد آمريكا به دليل تفاوت موجود در اوضاع اقتصادي و اجتماعي بين كشورهاي امريكاي لاتين . مخالفان چاوز با دامن زدن به اكاذيب و بزرگ جلوه دادن اين موضعگيري ها به تحريك آمريكا پرداختند و اين گونه مباحث به صورت مهمترين ابزار تبليغات رسانه هاي گروهي ونزوئلا درآمد.
مخالفين در احتمال تاييد تغييرات خشونت آميز حكومت در ونزوئلا از سوي ايالات متحده آمريكا مبالغه مي كنند. همچنين آنها مخالفت فعلي امريكا با بعضي سياست هاي هوگوچاوز يا تضاد ديدگاه هاي دولت ونزوئلا با برخي سياست هاي ايالات متحده امريكا را بزرگ جلوه مي دهند.
واشنگتن مجبور به اعتراف اين مساله است كه دولت ونزوئلا سياست آزادي هاي عمومي را به طور كامل و گسترده اجرا مي كند. دولت كاراكاس به وضوع سياستهاي مبارزه با موادمخدر را دنبال مي كند. و آمريكا منكر اين امر نيست دولت آمريكا به ميزاني كه به پيگيري سياست هاي ملي و سياست هاي خردمندانه دولت ونزوئلا در جلوگيري از جنگ هاي داخلي توجه مي كند به نقاط اختلاف عنايت ندارد. علاوه بر اين واشنگتن به چند دليل نمي تواند به طور رسمي مخالفتها يا شبكه هاي كودتا در ونزوئلا را تاييد كند كه در ذيل آورده مي شود :
ـ غيرممكن به نظر مي رسد كه آمريكا اجازه بدهد امنيت در كشوري كه به نفت آن احتياج مبرم دارد , تهديد شود. بويژه آنكه نفت مناطق ديگر مانند خاورميانه و آسياي ميانه دائما با آشوب و بحران روبروست و محكوم به وجود تمدن هايي است كه از نظر برخي غربي ها دشمني براي تمدن آنها محسوب مي شود.
ـ عاقلانه نيست كه واشنگتن در كنار مشكل انقلابي ها در كلمبيا و احتمال ايجاد ائتلاف بين گروه هاي ونزوئلايي خسارت ديده از سياست آمريكا و شورشيان كلمبيا و تاثير آن بر ساير كشورهاي همجوار بخواهد مشكل جديدي خلق كند.
ـ فروپاشي نظام و سيستم اقتصادي آرژانتين از لحاظ منطقه اي به كمك دولت ونزوئلا آمده است كه سياست هاي امريكا را به چالش بكشد , زيرا در آمريكاي لاتين هر نظام نقيض نظام ديگر است .
بويژه اينكه دولت بوئنوس آيرس نزديكترين دولت ها در منطقه آمريكاي لاتين به سياست هاي آمريكاست و توصيه هاي بانك جهاني و صندوق بين المللي پول را اجرا كرده و درنهايت از اجراي اين توصيه ها و شروط خسارت ديده است .
آمريكا در صورت تاييد كودتاهاي ضد چاوز در ونزوئلا , اين كشور را نيز به مرز فروپاشي مي رساند و تاثير منفي بر سياست هاي كشورهاي ديگر آمريكاي لاتين نسبت به آمريكا برجاي خواهد گذاشت .
ـ نزديكي شديد بين ونزوئلا , روسيه , چين , هند , اروپا , دولت هاي عضو اوپك و نفوذ اين كشور بر روي بعضي از دولت هاي آمريكاي جنوبي و مركزي و دولت هاي حوزه كارائيب , دولت آمريكا را نگران كرده است و از اينكه با دولت ونزوئلا روابط دوستانه برقرار كند يا دشمني را پيشه خود كند با مشكل مواجه شده است .
آمريكا در اين مقطع نمي تواند خصومت كامل با ونزوئلا را اتخاذ كند و اين چيزي است كه مخالفان ونزوئلا نمي توانند درك كرده و آن را هضم نمايند و يا با آن كنار آيند.
اصلاحات چاوز و جايگاه آن در ونزوئلا
چاوز با تصويب قريب به 90 قانون متناسب با قانون اساسي جديد كه از جانب شوراي ملي قانونگذاري به تهيه آن مامور شده بود , قدم به دنياي اصلاحات گذاشت .
اين مساله برخلاف تمايلات مخالفان بود و آنها را به مخالفت ديوانه وار عليه چاوز برانگيخت .
اين اصلاحات بويژه در بخش متعلق به قانون تعليم وتربيه با مخالفت روحانيون كليسا روبرو شد.
در بخش زمين , چاوز امتيازات ملاكين بزرگ را لغو كرد و در قانون صيد به علت نافرماني كارفرمايان شركت هاي بزرگ , فعاليت هاي آن را محدود كرد. در قانون انرژي در بخش صنايع نفت درها را به روي سرمايه گذاري هاي خارجي باز كرد و قوانين جديد را كه با توجه به شرايط ونزوئلا وضع شده بود جايگزين قوانين قديم كرد. همچنين اين تغييرات با توجه به نيازهاي اجتماعي و اقتصادي جامعه بود كه چندين حكومت پي درپي آنرا درگير فقر , بدهي و فساد كرده بود.
با توجه به اينكه ونزوئلا كشوري غني و ثروتمند است و داراي همه ثروتهاي طبيعي از معادن و نفت و گاز و آبهاي فراوان گرفته تا طبيعت و هواي مناسب , نيازمندي و فقر جنايتي توجيه ناپذير است كه اين جنايت نتيجه فساد سياستمداران و دولت هاي سابق بود.
هوگو چاوز بخش عمده توانايي خود را از تاييد و حمايت بخش هاي وسيعي از مردم به ويژه اقشار محروم و فقير به دست آورد. البته در مقابل قشر عمده اي از طبقه متوسط با او مخالف بودند , با وجود اينكه طبقه متوسط در نتيجه سياست هاي دولت هاي گذشته خسارت هاي بسيار زيادي متحمل شدند , اين طبقه را عموما روزنامه نگاران , صنعت گران و بازرگانان و ديگر افراد جامعه تشكيل مي دادند كه مي توان آن ها را موتور تحرك جامعه قلمداد كرد. از سوي ديگر بخشي از قدرت و توانايي هوگو چاوز با حمايت اردو از وي در همه بخش هاي آن به دست آمد. زيرا هوگو چاوز براي آنها فرصت هاي متعددي به وجود آورد تا در حكومت شركت نمايند و به آنها پست هايي از جمله رياست و معاون رئيس در مراكز حساس و در پست هاي اداري , سياسي , اقتصادي واگذار كرد. عمق شكاف و اختلاف بين نيروهاي مسلح و مخالفين اين است كه مخالفين , نيروهاي اردو را متهم به دخالت در امور دولت مي كنند و علنا از مشاركت اردودر دولت ابراز نارضايتي كردند.
آنها هوگو چاوز را به نظامي كردن حكومت متهم مي كنند , در واقع هوگو چاوز به فرماندهان اردو حقوق و امتيازاتي بخشيد كه قبلا از آن برخوردار نبودند. هر چند اردو همواره ستون دولت هاي سابق محسوب مي شده است .
آمارها و حقائق اقتصادي ونزوئلا
عليرغم تلاش گسترده رسانه هاي گروهي ونزوئلا براي وارونه جلوه دادن حقايق , آمار مربوط به اقتصاد اين كشور گوياي بهبود اقتصادي مي باشد.
در زمان پيروزي هوگوچاوز در انتخابات 1999 دولت با كاهش درآمد ملي موجه بود و جدول درآمد ملي رقم 6 ـ درصد را نشان مي داد . در حاليكه در سال 2000 رشد درآمد ملي به 3,2 + درصد رسيد كه در سال 2001 اين رقم با وجود سقوط قيمت نفت و حوادث 11 سپتامبر به 2,7 + درصد رسيد.
ذخاير ارزي ونزوئلا در سال 1994 كمتر از 5 ميليارد دالر بود در حالي كه در سال 2001 به 19 ميليارد دالر رسيد. تورم در سال هاي پيش از 1998 به 103 درصد رسيده بود , در حاليكه در سال 1998 به 34 درصد و در سال 2001 به 12,3 درصد رسيد . حداوسط قيمت هر بشكه نفت در سال 1998 ده دالر بود در حاليكه حداوسط قيمت هر بشكه نفت در همان شرايط در سال 2001 به 20,34 دالر رسيد .
پول ملي ونزوئلا از 4,3 بوليوار براي هر دالر به 607 بوليوار براي يك دالر در طول 18 سال رسيد در حاليكه قيمت آن تا سال 2001 به 760 بوليوار براي هر دالر يعني شاهد كاهش ارزش كمتر از 10 درصد در سه سال گذشته بود. ميانگين مصرف سرانه در سال 2001 در طي سه سال 10 درصد افزايش يافته است .
در سال 2001 , 216 هزار اتومبيل به فروش رفته است كه اين مساله در تاريخ ونزوئلا بي سابقه بوده است . در طي دوران حكومت هوگو چاوز , 530 مدرسه جديد تاسيس شد و در مدارس دولتي يك ميليون و سيصدهزار دانش آموز جديد پذيرفته مي شود , در سال 2001 بودجه آموزش از 2,8 درصد به 7 درصد از كل درآمد ملي رسيد كه اين رقم درصد بسيار بالايي در جهان محسوب مي شود.
ارقام بالا همگي نشان دهنده حقيقت سياسي جديدي براي دولت است كه البته تاكنون نتوانسته است موافقت مخالفين را در مورد موضع گيري هاي اصلاح طلبانه خود به دست آورد. مخالفين دولت هوگو چاوز بسيار كوته بين هستند و فقط به منافع خود توجه دارند آنها احساس مي كنند كه در طول اين چند سال خسارت ديده اند. در واقع شرايط و موقعيت حال و آينده ونزوئلا براي آنان اهميت ندارد.
رويارويي چاوز و مخالفين
شديدترين درگيري بين دولت و مخالفين در 23 جنوري 2002 بود , اين روز سالگرد سرنگوني ماركوس پرز خيمنز در سال 1958 بود كه هر ساله گروه هاي مختلف , جشن ها و تظاهراتي در يادبود آن برگزار مي كنند. هر يك از اين گروه ها ادعا مي كنند كه در مقابل ديگر گروه ها برتري دارند.
در سال 2002 رسانه هاي گروهي با جانبداري از مخالفين , با پوشش درگيري ها و حوادث بين اين گروه ها پرداخت . صرفنظر از اين موضوع مي توان حادثه 23 جنوري را به صورت زير تشريح كرد.
دهها هزار نفر از شهروندان در صفوف مخالفين و طرفداران دولت در خيابان هاي پايتخت روياروي با هم بدون وقوع هيچ حادثه تاثير برانگيزي راهپيمايي كردند و اين راهپيمايي همه شعارهائي را كه مخالفين در مورد عدم آزادي در ونزوئلا مطرح مي كردند , بي اعتبار كرده و نشان داد كه در ونزوئلا آزادي بيش از آزادي هائي است كه در حال حاضر شهروندان آمريكا از آن برخوردار هستند , اين مساله بويژه در مسايل مربوط به آزادي مطبوعات و آزادي بيان كاملا مشهود است . در حاليكه مردم طرفدار و حامي دولت وفاداري كامل خود نسبت به هوگو چاوز و برنامه هاي اصلاح طلبانه اش را نشان دادند , گروه هاي مخالف دولت نيز با راهپيمايي خود كينه و نفرت ديرينه خود نسبت به رئيس جمهوري ونزوئلا را ثابت كردند.
راهپيمايي به اين گونه بود كه گروه هاي مخالف به 15 گروه دسته تقسيم شده بودند و در راس هر گروه يك رهبر مخالف از مخالفين قديم و يا مخالفين جديد وجود داشت . وقتي هوگو چاوز براي طرفداران خود صحبت مي كند , در بين آنها همدلي و همراهي مشاهده مي شود , اما مخالفين هنوز نتوانسته اند يك سخنراني جامع و كامل براي جلوگيري از اختلافات داخلي خود تدارك ببينند.
رسانه هاي گروهي و مخالفان به طور كلي حجم و تعداد شركت كنندگان در تظاهرات عليه چاوز را بسيار بيش از آنچه كه در حقيقت وجود دارد , اعلام مي كنند. در حقيقت ميزان واقعي تظاهركنندگان كه مخالفين از آن نام مي برند بسيار كمتر از تعداد آرايي است كه در انتخابات قبل به دست آوردند.
هر چند مخالفين تلاش مي كنند تا راهپيمايي ها را گسترده نشان دهند , ولي اعلام غيرواقعي تعداد مخالفين شركت كننده , ضعف مخالفين را بيش از قوت آنها نشان مي دهد. زيرا اگر اين طور استنباط كنيم كه سياستمداران رانده شده نفتي , كنار گذاشته شده اند و رهبران جديدي آمده اند كه با افراد فاسد سابق و اشتباهات دولت هاي گذشته ارتباط ندارند اما با تامل در مي يابيم كه سمبول و الگوي اين افراد سياستمداران گذشته هستند. در حال حاضر هوگو چاوز توانسته است به وسيله اقدامات خود و توجه به مسايل عمومي و رواج رفاه , رضايت اكثريت مردم را به دست آورد و در محافل سياسي طرفدار خود جاي محكمي بيابد.
مخالفين در طرح شعار كناره گيري و استعفاي رئيس جمهور از حكومت اصرار مي ورزند و در اين زمينه رئيس جمهور را تحت فشار قرار مي دهند.
از نظر آنها اين فشارها اعم از تظاهرات , راهپيمايي و اعتصاب منجر به سقوط رئيس جمهوري خواهد شد , اما در واقع آنها تاكنون نتوانسته اند رئيس جمهور را ساقط كنند زيرا وي توانسته است تاييد بخش هاي مختلف ملت و اردو را كسب كند. او شخصي متعهد و با ايمان راسخ و اصول واضح و روحيه استقلال طلبانه در اتخاذ تصميم هاي مربوط به كشور ونزوئلا است . هوگوچاوز داراي شخصيت خوب و اراده آهنين و ملي گرايي راسخ است كه او را در مدتي كوتاه به عنوان سمبول تحقق آرزوي اقشار مختلف مردم ونزوئلا در آورده است . در حقيقت ارتباط مخالفين با سازمان هاي خارجي در ايالات متحده امريكا , از جمله سازمان جهاني كار و حقوق بشر و سنديكاي روزنامه نگاران آمريكايي باعث مي شود كه آنها به سرنگوني هوگوچاوز دلگرم شوند در حالي كه اين دلگرمي چون حبابي بر روي آب است .
در نظر آنها ملت ونزوئلا و نيروهاي مسلح عددي نيستند. وضعيت فعلي در ونزوئلا بسيار پيچيده است و هوگو چاوز در گذشته توانسته است كه بر همه گروه هاي قديمي و جديد فايق آيد ولي مساله تازه اين است كه مخالفين تلاش خود را در بركناري هوگو چاوز متمركز كرده اند و اين قضيه نشان مي دهد كه كشور در مقابل حوادث مهم و بزرگي قرار دارد زيرا نيروهاي مخالف از همه خطوط سرخ تجاوز كرده اند و به خشونت پناه برده اند و به اين ترتيب به بحران در ونزوئلا دامن مي زنند اما آنها بايد بدانند كه رئيس جمهوري همچنان پابرجا خواهد ماند , زيرا ملت و اردو با اوست و او كناره گيري نخواهد كرد , استعفا نخواهد داد و سقوط نخواهد كرد. مخالفين هوگوچاوز به دليل برخورداري از حمايت آمريكا و مجامع حقوق بشري به سرنگوني وي اميد بسته اند , اميدي كه چون حبابي بر روي آب است.
مؤسسه آمريكايي «مركز اعطا براي دموكراسي» (NED) Endowment for Democracy از دهه 1980 ميلادي تشكيل شده است و همواره با بودجه بالايي كه از سوي كنگره به اين مؤسسه داده ميشود، از سازمانها، گروهها و افراد بانفوذ و در راستاي منافع آمريكا در كشورهاي مختلف، حمايت مالي ميكند. اين مؤسسه در خلال بحرانهاي سال گذشته ونزوئلا، حضور فعالي داشت و بيشتر مخاطبان چاوز از جمله رييس دولت كودتا و اعضاي آن، از كمكهاي بلاعوض اين مؤسسه برخوردار بودهاند.
گزارشي كه ميخوانيد، خلاصهاي است از گزارش تحقيقي روزنامه «نشنل كاتوليك رپورتر» (National Catholic Reporter)، مورخ دوم اپريل سال 2004 كه توسط «بارت جونز» به رشته تحرير درآمده است:ايالات متحده آمريكا از يك سازمان شبهدولتي به نام «مركز اعطا براي دموكراسي» (NED) كه در دهه 1980 و در دوران رياستجمهوري ريگن تشكيل شده، براي تزريق ميليونها دالر جهت كمك به مخالفان هوگو چاوز، رييسجمهور ونزوئلا، استفاده كرده است.
تحقيقات انجام شده از سوي دولت ونزوئلا و يك گروه حقوقي ونزوئلايي مستقر در آمريكا، پرده از اين مسأله برداشته است. حدود دو هزار صفحه تحقيقات و اطلاعاتي كه به تازگي در اين زمينه منتشر شده است، نشان ميدهد اين مركز تقريبا ناشناخته، كه بودجه آن توسط كنگره آمريكا تأمين ميشود، كار اعطاي كمك به گروههاي مختلف مخالف چاوز، از جمله مخالفان سياسي، بازرگانان، مقامات سابق نظامي، وكلا و دانشگاهيان را بر عهده داشته است. همچنين اين مدارك نشان ميدهد، اقدامات اين مركز، دقيقا دنبالهروي از روشي بوده است كه توسط «سيا» در طول سالهاي دهه گذشته در كشورهاي آمريكاي لاتين صورت ميگرفت.
اوا كولينگه، يك وكيل اهل بروكلين كه در جمعآوري اين مدارك مشاركت داشته است، ميگويد: اين مدارك نشان ميدهد كه چگونه گروههايي در جامعه ونزوئلا از سوي NED تأمين مالي شدهاند.
وي ميافزايد: يكي از اين گروهها، سازمان سومات در ونزوئلاست كه مبلغي حدود 53 هزار و 400 دالر كمك دريافت كرده بود.اين مؤسسه، همواره خواهان برگزاري رفراندوم براي بركناري چاوز در ايام درگيريها بوده است. همچنين «لئوناردو كاروخل»، رييس يك مؤسسه دانشگاهي با نام Ascoiaton Civil Asamblea de Eduction كه در ايام درگيري نقش ويژهاي داشته و وزير آموزش ونزوئلا را همواره «ديكتاتور» مينامد، كمك مالي دريافت كرده است. بنا بر مدارك جمعآوري شده، «پررو كارمونا» تجاري كه رهبري كودتاي نافرجام عليه چاوز را بر عهده داشت، به همراه لوئوپولد مارتينز، وزير اقتصاد دولت كودتا و گروه وابسته به او نيز از كمكهاي NED برخوردار شده بودند.
كولينگر ميافزايد: جالب اين است كه چگونه «مركز اعطا براي دموكراسي» (NED) به گروهي كودتاچي كمك مالي كرده است. بنا بر اطلاعات منتشره از سوي دولت ونزوئلا و گروه حامي ونزوئلا در آمريكا، جمع همه كمكها از سوي كريس ساباتيني، مدير بخش آمريكاي لاتين و كارائيب مركز NED در ميان مخالفان چاوز تقسيم شده است، بالغ بر 922 هزار دالر بود. NED در سال 2002 نيز بالغ بر يك ميليون و 46 هزار دالر در اين زمينه اختصاص داده بود. در مورد اين مسائل، ساباتيني گفته است كه مركز ملي اعطاي دموكراسي، هيچ مدركي دال بر قصد كودتاي دريافتكنندگان كمك نداشته است.
وي افزود: كمك به گروه كارواخل بسيار كوتاه بود و در مورد مركز سومات نيز اقدامات انجام شده، در حال بررسي و بازنگري است.اما آنچه كه در اين ميان مشخص است، آن است كه تصميمات NED، همواره با آگاهي مقامات ارشد دولت آمريكا و اعضاي كنگره همراه بوده و اين مركز در آمريكاي لاتين، سعي در بيثبات كردن دولتهاي مخالف واشنگتن را داشته است. در همين زمينه به تازگي «چارلز انجل» سناتور جمهوريخواه دولت بوش را به دخالت در بركناري رييسجمهوري هائيتي «برتراند آريستيد» و همچنين تلاش در زمينه بركناري چاوز در ونزوئلا نمود. وي گفته است: ما صرفا اقداماتي را به دليل اينكه چاوز را دوست نداشتيم، در ونزوئلا انجام داديم. با وجود اين دولت آمريكا دلايل سقوط آرسيتيد و كودتا عليه چاوز را مشكلات اقتصادي مردم اين دو كشور و نقض دولتي حقوق بشر عنوان ميكند.
جنجال بر سر اقدامات آمريكا در ونزوئلا و آمريكاي لاتين زماني بالا گرفت كه مقامات ونزوئلا اعلام كردند، در كنار جامائيكا دولت موقت هائيتي را به رسميت نميشناسند. چاوز همچنين به آريستيد پيشنهاد كرد، براي اقامت و پناهندگي به ونزوئلا بيايد. به دنبال اين مسأله دولت ونزوئلا پرده از فعاليتهاي NED برداشت. چاوز پيش از اين نيز با حضور در برنامهاي تلويزيوني، اقدامات NED در حمايت از سومات را اعلام كرده بود. سخناني كه ريچارد بوچر، سخنگوي كاخ سفيد آنها را تلاش براي منحرف ساختن اذهان از ضرورت اصلاحات در ونزوئلا ناميده و اعلام كرد، از تلاش در جهت استقرار دموكراسي و تقويت جامعه مدني در ونزوئلا حمايت ميكند. ادامه تحقيقات در زمينه نقش دولت آمريكا در كودتاي ونزوئلا، باعث برملا شدن سندي مربوط به برنامه نوامبر 2001 تا اپريل 2002، NED تحت عنوان «نگرشي بر سياست آمريكا در برابر ونزوئلا» شده است. در اين سند آمده است: «پنتاگون و دستگاههاي دولتي آمريكا، بايد در زمينه آموزش تئوريك، تقويت و حمايت از گروهها و سازمانهايي كه حركت آنها در جهت بركناري دولت چاوز است، اقدام كنند.
در بخش ديگري از اين سند آمده: «هيچ گواه و شاهدي نبايد براي اين حمايت وجود داشته باشد». اقدامات NED در ونزوئلا و هائيتي، تنها موارد دخالت اين سازمان در آمريكاي لاتين نبوده است. اين سازمان در دهه 80، اندكي پس از تأسيس در 1983، عهدهدار وظايفي شد كه پيش از اين، انجام آنها بر عهده سازمان «سيا» بود. اين وظايف شامل پوشش حمايتي از گروههاي سياسي، اتحاديهها، روزنامهها، انتشاراتيها، گروههاي دانشجويي و گروههاي اجتماعي بوده است.
اين مؤسسه در دهه 80، در زمينهسازي براي سقوط دولت سانديستي نيكاراگوا نقش اساسي داشت. اين سازمان تنها در سال 1990، 5/10 ميليون دلار براي كمك به پيروزي مخالفان سانديستها در انتخابات نيكاراگوا اختصاص داد. مقامات NED همواره خاطرنشان ميكنند، هدف از تأسيس اين گروه، كمك در جهت تحقق دموكراسي در سراسر جهان، بودجه اين مركز سالانه حدود 44 ميليون دالر ميباشد كه همواره با حمايت كامل دموكراتها و جمهوريخواهان در كنگره پرداخت شده است. در پايان به عنوان نمونه بارزي از سياستهاي پوششي NED، مطلبي از مصاحبه آلن وشيتن، نخستين رييس NED روزنامه «واشنگتن پست» در 22 سپتامبر 1992 را يادآور ميشويم كه در اعتراضي گفت: «سياستهايي كه هماينك NED انجام ميدهد، در 25 سال گذشته توسط «سيا» انجام ميشد».