تهيه و تنظيم از«اصالت»
قسمت دوم
جان مك كين، نامزد جمهوريخواه انتخابات رياست جمهوري آمريكا، سوژهاي قابل بررسي براي ناظران اين انتخابات است. او هم، يك اسير زخمي جنگ ويتنام است، هم مسن ترين نامزد انتخاباتي، هم برخلاف باراك اوباما زندگي خانوادگي سوت و كوري دارد كه از حضور فرزند و همسري سخنران و فعال در آن خبري نيست. اما نكته قابل توجه ديگري كه درباره مك كين وجود دارد و رسانهها و نويسندگان ضدجنگ آمريكا اين روزها زياد به آن مي پردازند، جنگ طلب بودن اوست. مك كين به خاطر همين شيفتگي به برخورد نظامي توسط بعضي ها در آمريكا، خطرناك ترين مرد حال حاضر اين كشور لقب گرفته است.
برنامه هسته اي كره شمالي براي نخستين بار در اواخر سال ۱۹۹۴ بود كه بحران آفرين شد. آشكار بود كه ايالات متحده نميتواند بهصورت يكجانبه پا پيش بگذارد و دولت اين كشور را خلع سلاح كند. تحريم كره شمالي – گزينهاي اجتناب ناپذير در مواقعي كه جنگ مد نظر نيست – بي تاثير بود، چرا كه آمريكا با اين كشور رابطه اقتصادي قابل توجهي نداشت و رهبران كره نيز در تمامي زمينه ها سياست خودكفايي اقتصادي را در پيش گرفته بودند. در آن زمان تنها اقدام عملي براي متوقف كردن برنامه هستهاي كرهشمالي، آن بود كه ايالات متحده تا جايي كه ممكن است متحداني را در اين زمينه بيابد و بين آنها براي ترغيب رهبران كره به توقف برنامه هستهاي خود توافقي حاصل و به اين كشور در قبال اقداماتش، پيشنهاداتي ارائه كند.
هنگامي كه دولت كلينتون چارچوب كلي برنامه پيشنهادي خود را در اين زمينه به كنگره ارائه كرد، سر و صداي زيادي به پا شد. ميهنپرستان حرفهاي دست به اسلحه در هيات حاكمه ايالات متحده، مايل نبودند كه كشورشان حتي اندكي از حق خود براي اعمال اراده در جهان خارج - آن طور كه ميخواهد - كوتاه بيايد. اما در آن زمان، گزينه منطقي ديگري وجود نداشت و سواي چند نماينده گمنام و غيروابسته به دو حزب، در اين باره كه چارچوب تعيين شده از سوي دولت براي مقابله با بحران كره شمالي، بهتر از ساير گزينههاست، اجماعي كلي به وجود آمد.
در ميان دو جناح عمده حكومت، تنها يك نفر مخالف سرسخت طرح دولت كلينتون باقيماند، دولتمردي به نام جان سيدني مككينسوم. پيشنهاد ساده او اين بود كه آمريكا بايد آماده بمباران راكتور هستهاي كره شمالي شود. براي مك كين اهميتي نداشت كه چنين اقدامي به بهاي جان چند هزار نظامي آمريكايي مستقر در كره جنوبي و دهها هزار شهروند كره جنوبي ساكن در اطراف منطقه غيرنظامي مرز دو كره تمام ميشود. هرگز به ذهن وي كه خود را كارشناس امور نظامي ميخواند، خطور نكرد كه كره شمالي ممكن است هزاران عراده توپ دوربرد و موشكانداز را در تونلهاي مشرف به شمال منطقه غيرنظامي بين دو كشور پنهان كرده باشد. ارتش كره شمالي ميتوانست از اين مواضع، سيل مرگ را به سوي جنوب رها كند و نتيجه چنين وضعيتي احتمالا تكرار جنگ سالهاي ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ كره و اين بار با سلاحهايي بينهايت مرگبار بود.
سال ۱۹۹۹ از راه رسيد و دولت كلينتون جنگ بزرگ خود را در بالكان آغاز كرد. دولت آمريكا با نهايت دقت و احتياط، كشوري ضعيف و منزوي را هدف گرفته بود. مداخله آمريكا در بالكان (با هدف متوقف كردن ماشين نظامي صربستان) به نوعي ابعاد يك جنگ را داشت، اما به گونهاي طراحي شده بود تا حضور نيروي انساني ارتش آمريكا در منطقه به حداقل برسد. با توجه به اينكه ايالات متحده هيچ نوع منافع مهم و قابل توجهي را در آن جنگ نداشت، ريخته شدن خون هر آمريكايي قطعا به محبوبيت كلينتون نزد افكار عمومي لطمه ميزد.
هنگامي كه درخواست استفاده از زور عليه صربها در كنگره مطرح شد، برخي دولتمردان توانستند بر احساسات وطنپرستانه خود فائق آيند و بوي ناخوشايند تبعات و عواقب چنين اقدامي را در لابهلاي سخنان پر طمطراق بيل كلينتون، مادلين آلبرايت و ريچارد هالبروك استشمام كنند و در نهايت با توجه به نتيجه رايگيري كنگره درباره درخواست دولت (۲۱۵ راي موافق در برابر ۲۱۵ راي مخالف) احتمال جنگ با صربستان منتفي شد. اين رايگيري تنها مورد درخواست اعلام جنگ در تاريخ آمريكا است كه در مجلس نمايندگان اين كشور رد شده است. اما در سنا، مجلس عالي ايالات متحده، جان مك كين باز هم منتقد خطمشي دولت در قبال موضوع بالكان بود. از نظر او خطمشي كلينتون به اندازه كافي جنگطلبانه نبود. مك كين، علاوه بر بمباران هوايي صربستان كه مد نظر دولت بود، تلاش كرد تا نظر مثبت سناتورها را براي اعزام نيروي زميني ارتش آمريكا به منطقه و آغاز جنگي تمام عيار با صربستان جلب كند؛ توقعي كه حتي دولت هم از كنگره و سنا نداشت.
خوشبختانه در يكي از معدود دفعاتي كه سنا از خود درايت نشان داده است، تقاضاي مك كين با ۷۸ راي مخالف در برابر تنها ۲۲ راي موافق، قاطعانه رد شد. اينك و با توجه به تحولات سالهاي اخير، موضوع جنگطلبي افسار گسيخته و جنونآميز جان مككين با توجه به باتلاق عراق كه آمريكا در آن گرفتار شده است، بيش از اين نيازي به توضيح و مثال آوردن ندارد، هرچند بهنظر ميرسد كه ياران نومحافظهكار وي، از مبارزه با «افراطگرايي» خسته شدهاند، چرا كه پيش از اين مك كين را در كانون يك ستيزهجويي تمام عيار با روسيه قرار دادهاند. عشق سرشار مك كين به جنگ و مخاطرهجوييهاي ديپلماتيك، احساسي اصيل و صادقانه در وجود اوست. در واقع اين روحيه جنگطلبانه تنها ويژگي صادقانه و اصيل او محسوب ميشود.
سرانجام دمكراتها اين نكته را دريافتهاند – گرچه رسانههاي گروهي به آن پي نبردهاند كه مك كين در صحنه سياست يك بند باز ماهر و يك لفاظ حرفه اي است- كه او در امور داخلي كشور دائما رنگ عوض ميكند و از يك موضع، به راحتي به موضعي مخالف و حتي متضاد، تغيير مكان مي دهد، بدون آنكه تضاد و ناسازگاري اين موضعگيريها براي او اهميتي داشته باشد. به اين موارد توجه كنيد:
- مك كين از دريافت كنندگان پول و هداياي چارلز كيتينگ، چهره بدنام فعاليتهاي بانكي و مالي است. اين در حالي است كه او به لطف رسانههاي فراموشكار و تحسينكنندهاش، از خود بهعنوان «وجدان سنا» ياد مي كند.
- «وجدان سنا» پيش از آنكه با آب و تاب بهعنوان نامزد نهايي جمهوريخواهان در انتخابات رياستجمهوري معرفي شود، از كاهش مالياتها كه به شكلي غيرعادلانه به نفع طبقه مرفه و ثروتمندان است، حمايت ميكرد، اما اين موضع پس از موفقيت او در انتخابات مقدماتي حزب جمهوريخواه، به طور كامل تغيير كرد.
- وي اخيرا و پس از آنكه روند افزايش بهاي نفت شكلي بحراني بهخود گرفت، از حفاريهاي نفتي در حوزه فلاتقاره خليج مكزيك حمايت كرد، در حالي كه پيش از آن از مخالفان جدي اين كار محسوب ميشد.
- مك كين طي سالهاي اخير با پوشيدن رداي يك ميانهروي جدي، چهرههاي مبلغ تعصب و ناشكيبايي مذهبي و اجتماعي را مورد سرزنش قرار داده است، اما هنگامي كه حزب جمهوريخواه از او خواست تا در اين باره تغيير موضع بدهد، به راحتي به ستايش از همان چهرهها پرداخت.
- مك كين حتي درباره موضوع جنجالبرانگيز شكنجه افراد مظنون به تروريسم كه تا همين اواخر شخصا پيگير آن بود، همواره دشمن سرسخت خطمشي جورج بوش در اين زمينه تلقي ميشد. اما با فرارسيدن موسم انتخابات، وي به اقداماتي كه با هدف ممنوعيت شكنجه يا محدود كردن تكنيكهاي بازجويي مورد استفاده در سازمان مركزي اطلاعات (سيا) انجام ميشوند، واكنش منفي نشان ميدهد.
رياكاري مك كين شايد تاسفبارتر از آن باشد كه از يك سياستمدار عادي انتظار ميرود، هرچند اين تزوير و رياكاري، تا كنون چندان به چشم رسانههاي گروهي نيامده است. ترديدي نيست كه دمكراتها در جريان مبارزات انتخاباتي، با چنين بندبازيهايي رو به رو خواهند شد و درصورت سرگرم شدن آنها به بازيهاي مككين، نكته اصلي درباره او ناديده گرفته خواهد شد.
اين تغيير موضع و بند بازيهاي مك كين به روشني فقدان صداقت را در شخصيت وي به نمايش ميگذارد. او اهميتي به موضوعات مورد بحث نميدهد و در واقع به راحتي مواضع خود را تغيير ميدهد، چرا كه از نظر وي، اين مواضع «يك بار مصرف» اند. مك كين از موضع گيري هاي خود براي رسيدن به اهداف سياسياش بهره ميگيرد و اين مواضع براي او در نهايت خستهكننده و مزاحماند.
مك كين خود اذعان ميكند كه از اقتصاد چيزي نميداند، اما مدعي است كه داراي تخصص و توانايي نامحدودي در امور امنيت ملي است. خودشيفتگي پرخاشگرانه وي در مورد بحران اخير گرجستان به حدي رسيده است كه واشنگتن پست، روزنامه مهربان با نومحافظهكاران، او را-هرچند با ملايمت- مورد سرزنش قرار ميدهد و چنين مينويسد: مك كين هفته گذشته در ميشيگان به گونهاي پشت تريبون قرار گرفت و سخن گفت كه ظاهرا فراموش كرده بود فقط نامزد رياستجمهوري است. چند روز پيش در تحولي كه كمتر مورد توجه رسانههاي آمريكايي قرار گرفت، ميخائيل ساكاشويلي، رئيسجمهور گرجستان، مدعي شد كه بندرها و فرودگاههاي كشورش تحت مراقبت ارتش آمريكا قرارخواهد گرفت.
اين ادعا به سرعت از سوي پنتاگون رد شد. فرض كنيم كه پنتاگون حقيقت را گفته باشد. در اين صورت ساكاشويلي چگونه به اين نتيجه رسيده است كه ايالات متحده در بحران كشورش با روسيه دخالت نظامي خواهد كرد؟ با توجه به اينكه مك كين مدعي است هر روز با ساكاشويلي گفتوگو ميكند، و با توجه به اظهارات خودنمايانه مككين و يارانش درباره گرجستان، آيا اين احتمال وجود ندارد كه او ساكاشويلي را گمراه كرده و به اين نتيجه رسانده باشد كه آمريكا در شمال قفقاز مداخله خواهد كرد؟
هنوز مشخص نيست كه آيا مككين وعدهاي به ساكاشويلي داده يا آنكه رئيسجمهور گرجستان بر مبناي توهمات شخصي خود به اين نتيجه رسيده كه براي آمريكا تا اين حد عزيز است. اگر هركدام از ساير دولتمردان آمريكايي مرتكب چنين اقدامات فتنهانگيزي در زمينه سياست خارجي كشور ميشدند، رسوايي بزرگي به وجود ميآمد. واقعيت اين است كه مك كين در جريان مبارزات انتخاباتي خود، بهگونهاي رابطه آمريكا را با روسيه به خطر انداخته كه گويي از هم اينك بر صندلي رياستجمهوري تكيه زده است.
افكار عمومي هنگامي كه دولتمردي را رياكار، بيثبات و فريبكار مييابد، او را تا پايينترين مرتبه تنزل ميدهد. در واقع اينها، ويژگيهايي است كه در حالت عادي به بيشتر سياستمداران نسبت داده ميشود، اما چنين موجوداتي فقط مايه دردسرند. چنين دولتمردي حقيقتا خطرناك است و هنگامي كه جنگ دائما به دلمشغولي هميشگي او تبديل شود، خطرناكتر نيز خواهد شد و آنگاه است كه احتمال فاجعه بيش از هر زمان ديگري وجود دارد.
جان مك كين با در نظر گرفتن اينكه كيست، چه عواملي شكلدهنده شخصيت او بوده و اينكه احتمال دارد بتواند - درصورت پيروزي در انتخابات رياستجمهوري - به خواستههايش جامه عمل بپوشاند، خطرناكترين مرد حال حاضر آمريكاست.
از بخشهاي خبري.
توجه !
کاپی
و نقل مطالب از «اصالت» صرف با
کسب مجوز کتبی از «اصالت»
مجاز است !
کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت»
می باشد.
Copyright©2006 Esalat