دوشنبه، ۲۶ نومبر ۲۰۰۷
انقلاب مخملی گرجستان
را
خطر نابودی تهديد ميکند
عتيق الله )اسکاري)
تفليس، شهرى كه روزى پايتخت جنبش هاى ليبرالى نام گرفته بود اكنون در محاصره بحرانى تازه قرار دارد. پس از چهار سال از وقوع انقلاب مخملى در جمهورى گرجستان به رهبرى ميخائيل ساكاشويلى (كه در آن هنگام ۳۶ سال داشت) و درست در حوالى سالگرد اين رخداد جنجالى در حوزه قفقاز جنوبى، شاهد بروز ناآرامى ها و اعتراضات گسترده خيابانى در اين جمهورى هستيم. موج كشمكش اين روزهاى تفليس به گونه اى ديگر تداعى گر حوادث سال هاى آغازين هزاره سوم است و شكستى غيرقابل جبران براى فرزندان انقلابهاى رنگين. در خلال جنبش جديد تفليس، گروههاى مخالف و اپوزيسيون حاكميت فعلى در جمهورى گرجستان اين توانايى را بدست آورده اند تا به ائتلاف عملى و منسجم عليه حاكميت دست يابند. موضوعى كه از سال ۲۰۰۳ ميلادى و پس از پيروزى انقلاب رنگين به رهبرى ساكاشويلى تا به امروز بى سابقه بوده است، طورى كه مخالفين توانسته اند تا بيش از يكصد هزار نفر را در كشور كوچكى همچون گرجستان مجدداً و اين بار برخلاف موج انقلاب رنگى به خيابان ها بياورند.
از نكات جالب توجه ديگر ادبيات تازه مخالفان است . آنها براى بى اعتبار كردن انديشه هاى ساكاشويلى در جايگاه رهبر انقلاب مخملى اين كشور و براى تقابل با جريان شكل گرفته قبلى كه «انقلاب رز» نام داشت، جنبش جديد خويش را «انقلاب خار» نامگذارى كرده اند. افزون براين شعار ها ومحور هايى كه مخالفين با توسل به آنها اقشار عمومى را با اين اعتراضات همراه كرده اند، بيشتر همانهايى است كه ساكاشويلى و همراهانش در چهار سال قبل سر مى دادند: فساد گسترده دولت و دولتمردان حاكم در امور اقتصادى، فساد ادارى، گسترش فقر در جامعه و اختلافات شديد طبقاتى، برآورده نشدن مشكلات اساسى مردم و بيكارى شديد، نبود آزادى واقعى و . . . و امثالهم.
به اين صورت ساكاشويلى در معرض همان اتهاماتى است كه ادوارد شوارد نادزه ( رئيس جمهورى قبلى گرجستان) در معرض آن قرار داشت و با آن روبه رو بود . شعارهايى كه در ناآرامى اخير تفليس داده شد حاوى پيام هاى قابل تأمل فراوان بود . آنها در اين اعتراضات هم عليه ساكاشويلى و هم عليه شوارد نادزه شعار داده و خواستار ايجاد روندى سياسى فراتر از مدل ساكاشويلى و شوارد نادزه شدند . به لحاظ تركيب نيروهاى جنبش بسيارى از مخالفين ساكاشويلى، افرادى هستند كه در چهار سال قبل با وى همراه بودند، اما در حال حاضر با وى مخالف بوده و حتى با اطلاق عنوان ديكتاتور يا هيتلر جديد بر نامشروع بودن قدرت او حكم رانده اند.
سفر فرستاده آمريكا اهميت استراتژيك تفليس و عمق نگرانى غرب از حوادث اين خطه را آشكار ساخت. جدا از اين كه ازدست دادن اين كشور به لحاظ اقتصادى يك ضربه بزرگ است ازحيث سياسى غرب با مسأله اى حيثيتى دراين حادثه روبه رو است . براى غرب پروژه انقلاب رنگين در گرجستان به عنوان يك الگو جهت ساير جمهورى هاى شوروى سابق بود، حال وارد آمدن خلل در آن و به شكست انجاميدن آن شكست غير قابل جبران براى بانيان اين تئورى و سرمايه گذاران اين جنبش ها محسوب مى گردد.
ساكاشويلى در گذشته اظهار مى داشت كه گرجستان و مدل شكل گيرى حكومت در
آن يك الگو براى رسيدن به جامعه دموكراتيك براى جمهورى هاى شوروى سابق
است. همين سخن او مى تواند احساس عميق وحشت از عواقب جنبش جديد تفليس
را آشكار سازد. اقدام اخير مخالفين - فارغ از اين كه نتيجه آن چه خواهد
بود - پيش از هرچيز موفقيت الگوهاى آمريكا كه ساكاشويلى نماد آن بود را
در اين راستا زير سؤال برده است.
در اين جهت برخى معتقدند كه تشابهات بسيارى مابين بحران اخير در
گرجستان و تحولات چندى قبل در اوكراين وجود دارد و در واقع برآيند و
نتيجه هر دوى آنها شكست انقلابهاى رنگين به شمار مى آيد .
عليرغم اين كه غرب در جريان الگوسازى براى جمهورى ها ، از همه گونه
امكان در راستاى تحقق و ريشه دار شدن اين پروسه فروگذار ننمود، ولى
شاهديم كه در جريان بحران اخير غربى ها نيز با تغيير هر چند تاكتيكى در
سياستشان نسبت به تصميمات مستبدانه ساكاشويلى براى سركوبى مردم اعتراض
كردند.
در وضعيت گيج كننده اى كه ساكاشويلى و شركايش قرار گرفته اند آنان تنها راه چاره را در فرافكنى بحران به سمت روسيه مى جويند. درست است كه روند اوضاع اين منطقه به نفع مسكو در حال تغيير است و در صحنه سياسى در گرجستان نيز نوعى تقابل جريان روس گرا ها و غرب و آمريكا گرا ها جريان دارد اما اين كه همه رشته هاى شكست را ساكاشويلى به كرملين وصل مى كند ادعايى است كه حتى كاخ سفيد مجبور شد آن را تعديل كند. حاكميت فعلى گرجستان خيلى سعى دارد مخالفين خود را به گونه اى معرفى نمايد كه تحت حمايت كامل روسيه قرار دارند. سردمداران سياسى گرجستان سعى دارند تا با اين حربه جهت سركوبى مخالفين مردمى خود از غرب و آمريكايى ها كمك بگيرند. در اين راستا حتى گرجى ها براى توجيه موضوع در افكار عمومى ۳ ديپلمات روس را از تفليس اخراج نموده و آنها را به دست داشتن در اين اعتراضات متهم نمودند.
در شعارهاى مردم معترض بيش از همه صلاحيت و سلامت دولت ساكاشويلى به چالش كشيده مى شود و نيز تظاهر كنندگان بيش از همه از اجرا نشدن وعده هاى اقتصادى او به ستوه آمده اند اما به گفته سخنگوى جنبش جديد تفليس، ساكاشويلى علاوه بر ناكامى در انجام شعارهايى كه در ۴ سال قبل سر مى داد، نتوانسته است مشكلات اساسى كشورش در ارتباط با بروز خودمختارى در مناطق آبخازيا، اوستياى جنوبى، و آجاريا را حل نمايد. وى به زبان طعنه مى گويد : رهبر ما هنوز آرزوى ايجاد يك ارتش ۲۰ هزار نفرى را براى كشورش نتوانسته محقق نمايد و اين در حالى است كه بيش از ۲۰ درصد خاك كشورش را به جهت اعلام خودمختارى مناطق سه گانه فوق الذكر تحت نفوذ دولت مركزى نداشته و كنترل آنها را از دست داده است، اما با دنباله روى از سياستهاى آمريكا، دو هزار نيروى نظامى به عراق اعزام مى دارد. اين سخن معترض گرجى اشاره اى دقيق به ناكامى آن بخش از سياست هاى دولت ساكاشويلى است كه همه راه حل هاى بحران را در پيوستن به ناتو و سازمان هاى اروپايى جست وجو مى كرد. گرجى ها معتقدند كه ۴ سال انتظار در پشت دروازه اروپا وآمريكا هيچ گرهى از مشكلات حاد اقتصادى و امنيتى آنها نگشود و ساكاشويلى به جاى آن كه براى مردم خود امنيت و آرامش آورد با همراهى آمريكا در عراق به سوى كسب شهرت در فراسوى مرز ها رفت . اكنون حوادث تفليس در مسيرى دشوار قرار گرفته است. با توجه به عميق بودن دامنه بحران، احتمال خارج شدن قدرت از دست ساكاشويلى در انتخابات آتى محتمل است، چرا كه مردم خواهان رسيدن به خواسته هاى خودشان هستند، و بعيد است اين بحران به اين سادگى ها فروكش نمايد .
تحقق نيافتن شعارهاى داده شده توسط سران انقلاب مخملى مردم را نسبت به هرگونه سازش با جناح ليبرال ها بدبين كرده است. ميراث ساكاشويلى اكنون جامعه اى با انواع مشكلات ساختارى است. نكته اى كه در رفتار مردم معترض به وضوح به چشم مى آيد نابردبارى آنان در برابر نمايندگان حكومت است. دستگاه امنيتى ساكاشويلى اكنون با جمعى از توده خسته و عصيان زده مواجه است كه به چيزى كمتر از كناره گيرى دولت راضى نيستند. رهبر جوان تفليس شايد ۴ سال قبل كه سوار بر موج خشم توده ناراضى حكومت شواردنادزه را سرنگون كرد پيش بينى چنين وضعيتى را نمى كرد كه روزى همان توده گرسنه گريبان او را بگيرند. بنابراين وقايع جارى تفليس پيام هايى نمادين دارد پيام هايى كه ارتباط رمزى با شكست انقلاب لاله ها در قرقيزستان و انقلاب نارنجى ها در اوكراين برقرار مى كند. بدون ترديد حوادث جارى تفليس تأثيرات عميق بر جمهورى هاى پيرامون خواهد داشت و با اين وقايع بايد شاهد چرخش ها و دگرديسى هاى تازه در مشى سياسى رهبران اين خطه باشيم. از جمله آثار آنى اين ناآرامى ها اين خواهد بود كه سياست فاصله گيرى رهبران آسياى مركزى و قفقاز را كه با حوادث اوكراين و قرقيزستان جرقه آن شعله ور شده بود تشديد خواهد كرد.
اين رشته از پيام وقايع تفليس را بيش از همه كاخ سفيد دريافته است كه
علاوه بر اعزام تيم ديپلمات هاى خود به گرجستان رهبران كليسا و
كشيش هاى اين منطقه را نيز بسيج كرده است تا شايد پل تفاهم برروى بستر
توفانى سياست اين كشور ايجاد كنند. اما اين دست تدابير تا چه حد
مى تواند مؤثر واقع شود
بدون شك اگر كشمكش امروز تفليس از نوع اختلاف خاندان حكومتى بود و
دعوايى ميان گروه دوستان درون كابينه انقلاب مخملى اين كشور بود شايد
ميانجيگران غربى كارى از پيش مى بردند اما واقعيت اين است كه اين ماجرا
حتى اگر ابتدا صورت يك اختلاف درون حكومتى داشت اكنون با موج شكاف هاى
سياسى و اجتماعى عميقى پيوند يافته است كه با چسب مذاكره يا چانه زنى
نمى توان راه آن رابست.
شايد كمتر كسى گمان مى كرد احزاب اپوزيسيون گرجستان چنان توفيقى در همراه كردن توده مردم با خود بيابند كه بتوانند بزرگترين تجمع اعتراض آميز را بعد از رويداد موسوم به «انقلاب گل سرخ» شكل دهند. تجمعى كه دوم نوامبر در مقابل پارلمان گرجستان روى داد و بنا به برآوردهاى رسانه هاى مستقل بيش از هفتادهزار تن از معترضين را به روبروى ساختمان پارلمان گرجستان كشاند. در حالى كه از انقلاب آرام ساكاشويلى به عنوان تجربه اى موفق در بين انقلابات رنگين منطقه ياد مى شود و توفيقات وى در انجام برخى اصلاحات ساختارى و عميق به ويژه در مسائلى چون مبارزه با فساد ادارى مورد تصديق ناظران و تحليلگران بى طرف منطقه است، رشد و نضج روز افزون تحركات اعتراض آميز و موفقيت احزاب اپوزيسيون به گسترش دامنه طرفداران خود، تحولات جارى در گرجستان را در مركز توجه محققين، تحليلگران و علاقمندان مسائل اين كشور و قفقاز جنوبى قرار داده است.
به منظور درك درست تر از وقايع جارى و چشم انداز آينده تحولات گرجستان، ضمن مرور بر مجموعه رويدادها و اتفاقاتى كه به وقايع اخير منجر شد، سناريوهاى محتمل در شكل گيرى و تداوم اين بحران به اجمال مورد بررسى و تحليل قرار خواهد گرفت. پيشينه اپوزيسيون در گرجستان پس از انقلاب گل سرخ ميخائيل ساكاشويلى پس از پيروزى جنبش ملى كه با رهبرى مثلث (ساكاشويلى،بورجانادزه و ژوانيا) محقق گرديد، در انتخابات رياست جمهورى سال ۲۰۰۴ با اكثريت مطلق، به عنوان رئيس جمهور زمام امور كشورى را به دست گرفت كه با مسائل و مشكلات عديده اى مواجه بود. فساد ادارى در اعلى درجه خود تاب و توان از مردم ستانده بود و فقر فراگير، ناكارآمدى سيستم دولتى و مصائب اقتصادى كلان از يك سو و مسائلى كه تماميت ارضى كشور را تهديد مى كرد (تحركات جدايى طلبانه در آبخازيا، اوستياى جنوبى و آجاريا) از سوى ديگر، وضعيتى ويژه و بحرانى را پديد آورده بود.
سا كاشويلى كه در آغاز ظهور، چهره محبوب گرجى ها بود و حتى او را به «جرج مقدس» نيز تشبيه مى كردند، با وعده حل هر دو اين دسته از مشكلات، پا در سراى قدرت گرجستان نهاد. وعده هايى كه آن روز هم براى آگاهان مسائل پيچيده گرجستان به سهولت قابل تحقق به نظر نمى رسيد. غلبه بر فساد ادارى حاكم بر كشور و ايجاد اصلاحاتى چشمگير در برخى نهادهاى دولتى همچون پليس و نيروهاى انتظامى تك خال ساكاشويلى در حل مسائل دسته اول و فرونشاندن مقتدرانه تمايلات استقلال طلبانه آباشيدزه در آجاريا در همان اوايل به قدرت رسيدن كاميابى مهم وى در دسته دوم مشكلات ذكر شده فوق بود. اين دو كاميابى هرچند به نوبه خود اهميت زيادى داشتند و حتى موضوع برخورد با پديده فساد ادارى در گرجستان موجبات خرسندى و تشويق نهادهاى بين المللى درگير در اين مسأله را نيز فراهم آورد، اما مشكلات فراتر از اين ها بود و دامنه وعده هاى رئيس جمهور جوان، جسور و البته كمى نابالغ گرجستان گستره اى به مراتب پهناورتر را در بر مى گرفت. بحران جدايى طلبى در قامت عدم تمكين جمهورى هاى خودخوانده آبخازيا و اوستياى جنوبى نمود و جلوه اى بيش از پيش يافته بود و حمايت پنهان و پيداى پدرخوانده ديروز گرجستان، فدراسيون روسيه، اين تمايلات را تشديد مى كرد. ساكاشويلى على رغم اتخاذ رويكردى مبارزه جويانه و قاطع در اين بحران، نه تنها توفيق عملى چندانى در آنچه خود آن را بازگرداندن يكپارچگى و تماميت ارضى كشور مى خواند به دست نياورد بلكه با تشديد اين تمايلات و هم سويى و اتحاد رهبران مناطق جدايى طلب فوق نيز مواجه شد.
در عرصه مسائل داخلى و معضلات اقتصادى - اجتماعى مبتلا به توده مردم، توفيق ساكاشويلى در مبارزه ساليان آغازين حكمرانى خود با فساد ادارى گسترده كه نتايج آن ملموس نيز بود، تكرار نشد و تداوم نيافت. بروز جلوه هايى از مناسبات خويشاوندى و غلبه روابط بر ضوابط در فرآيند خصوصى سازى موسسات بزرگ اقتصادى از مصاديق مهم اين ناكامى و يا به سخنى ديگر بازگشت نشانه هايى از فساد ادارى و مالى گسترده پيش از انقلاب گل سرخ بود. بخش بزرگى از اعتراضات اپوزيسيون گرجستان نيز معطوف به اين پديده و رويش دوباره فساد ادارى و نابرابرى در توزيع فرصت ها بود. بر اين مسأله، تورم چشمگير و افزايش مستمر هزينه هاى زندگى را بايد افزود كه خود از تبعات گذار گرجستان از سيستمى با اقتصاد دولتى و بسته به نظام سرمايه دارى -آن هم از نوع لجام گسيخته آن بود. افزون بر اين ها خودكامگى و استبداد شخصى ميخائيل ساكاشويلى جوان نيز هر روز بيش از پيش مشهود مى شد.او على رغم تعلق خاطر خاص به ارزش هاى ليبرالى، اين ويژگى را از فضاى خودكامه حاكم در گرجستان شوروى به ارث برده بود. خصلتى كه همان اوان پيروزى جنبشى ملى كه وى يكى از رهبران اصلى آن بود نيز بروز يافت و اولين جرقه هاى شكل گيرى نهادها و جمع هاى مخالف خود را در بين متحدين ديروز خويش به وجود آورد.
شايد يكى از دلايل ريزش مستمر كادرها و اطرافيان ساكاشويلى در طى چهار سال اخير به همين ويژگى شخصيتى وى مربوط است. مى دانيم مهم ترين مخالفان امروز رئيس جمهور گرجستان، متحدان و نزديكان ديروز وى اند، كسانى چون وزير دفاع سابق، وزير كشور سابق و مهم تر و محبوب تر از همه وزير خارجه سابق. مرگ نابهنگام زوراب ژوانيا يكى از اضلاع مثلث رهبرى انقلاب گل رز در سوم فوريه ،۲۰۰۵ ساكاشويلى را از وجود معمار اصلاحات اقتصادى كابينه خود محروم ساخت. رويدادى كه البته همان زمان هم با اما و اگرهاى بسيارى نيز همراه شد و حتى ۲ سال و نيم بعد، يعنى در تحركات همين روزهاى اپوزيسيون گرجستان به عنوان علامت سؤالى مهم در برابر ساكاشويلى طرح شد. مى دانيم يكى از اتهامات اپوزيسيون متحد گرجستان در پى مصاحبه جنجالى وزير دفاع سابق گرجستان ايراكلى اوكراشويلى، صدور دستور قتل ژوانيا از سوى ميخائيل ساكاشويلى است. بركنارى سالومه زورابيشويلى وزير خارجه گرجستان در اواخر سال ۲۰۰۵ ميلادى تحولى ديگر بود كه نشان دهنده بروز اختلاف نظرى اساسى در رويكرد سياست خارجى گرجستان در بين هيأت حاكمه ى كشور بود. زورابيشويلى كه متولد فرانسه است به باور بسيارى آگاهان، نزديك ترين شيوه سلوك و انديشه را با طرف هاى هاى اروپايى و غربى داشته و از محبوبيت ويژه اى در بين مردم به ويژه جوانان برخوردار است.
اين بانوى جوان گرجى يكى از موثرترين چهره هاى فعال در اعتراضات اخير اپوزيسيون گرجستان است. از حدود يك سال پيش، اعتراضات احزاب اپوزيسيون گرجستان به نحوه اداره امور به ويژه در حوزه وزارت كشور، وارد مرحله تازه اى شد. اعتراضاتى كه به تحريم نشست پارلمان در ماه نوامبر سال گذشته انجاميد. ورود رسمى ايراكلى اوكراشويلى ۳۴ ساله وزير سابق دفاع گرجستان به عرصه سياست و اعلام تشكيل حزب «جنبش گرجستان متحد» در ماه سپتامبر سال جارى ميلادى نقطه عطفى در مبارزات سياسى داخلى گرجستان بود كه نطفه ى مناقشات و تحولات اخير اين كشور را در خود پروراند.اوكراشويلى كه متحد سابق رئيس جمهور محسوب مى شد و حتى در مناقشات اوستياى جنوبى و دستگيرى جاسوسان روس، رويكردى به شدت افراطى و منازعه جويانه با كشور همسايه شمالى داشت اين بار با ادعاهايى عجيب و اتهاماتى غريب، ساكاشويلى را آماج حملات خود قرار داد. وزير دفاع سابق دوسيه قتل زوراب ژوانيا را كه پس از حدود دو سال كم كم به فراموشى سپرده شده بود دوباره گشود و از نقش رئيس جمهور در مرگ نابهنگام نخست وزير سابق خبر داد. وى مدعى شد ژوانيا در جايى ديگر به قتل رسيده و پيكرش به آپارتمان مسكونى وى منتقل شده و تمامى ادعاهاى بعدى مبنى بر مسموميت ناشى از بخارى گازى صحنه سازى هاى تيم ساكاشويلى است.
علاوه بر اين اتهام، اوكراشويلى برنامه ريزى و دستور قتل بادرى پاتاركاتسيشويلى ميلياردر معروف گرجى و صاحب تلويزيون ايمدى اين كشور را هم يكى ديگر از اتهامات رئيس جمهور دانست. هنوز يك روز از اين مواضع جنجالى وزير دفاع سابق نگذشته بود كه نيروهاى امنيتى گرجستان ايراكلى اوكراشويلى را به اتهام ارتكاب جرائم مختلف مالى از قبيل پول شويى، سوء استفاده از مقام و موقعيت دولتى و غيره دستگير كردند. از اين به بعد تحولات در گرجستان با سرعتى بيش از انتظار گسترش يافت و با ائتلاف احزاب ده گانه به تجمع بزرگ دوم نوامبر در خيابان روستاولى انجاميد. رويدادى كه ناظران و تحليلگران منطقه را شگفت زده كرد. تمام شواهد از بروز جنبشى ملى و حركتى وسيع كه با پشتيبانى شمار زيادى از مردم كشور نيز همراه شده است، حكايت مى كرد. و اين تحركات تا هفتم نوامبر چنان اوج و عمقى يافت كه رئيس جمهور جوان كشور را به اعلام وضعيت فوق العاده ۱۵ روزه در گرجستان واداشت.
رهبران جمهور ى هاى شوروى سابق براى رويارويى با بحران هاى سياسى در اين منطقه مجموعه اى از پيمان هاى دو جانبه و چند جانبه را امضا كرده اند.اين پيمان ها به حكومت هاى منطقه اين امكان را داده كه در برابر تند باد ناامنى و اغتشاش به يارى هم بشتابند و قواى سياسى و حتى نظامى خويش را براى نجات عضو بحران زده از خانواده كشورهاى مشترك المنافع بسيج كنند. شايد اكنون كه عضو ديگرى از كشورهاى نوپاى قفقاز با بحران عميق دست و پنجه نرم مى كند اين سؤال در ذهن بسيار افرادى كه وقايع خشونت بار تفليس را دنبال مى كنند مطرح باشد كه چرا هيچ كدام از دولت ها و رهبران منطقه براى نجات كشتى توفان زده ساكاشويلى از توفان اعتراضات تلاش نمى كند .اين در حالى است كه در ديگر بحران هاى منطقه سران جمهورى ها تا مرحله ايجاد يك نيروى واكنش سريع پيش رفته اند. شايد اگر ۴ سال پيش كه دولتمردان امروز تفليس قدرت را از دست ديپلمات نام آشناى گرجى، ادوارد شوارد نادزه خارج كردند راه خود را از همقطاران منطقه اى شان جدا نمى كردند امروز ساكاشويلى اين اندازه در برابر جنبش ناراضيان احساس تنهايى نمى كرد.
گرجستان بويژه در ايام رهبرى رهبران انقلاب مخملى از ابتدا به تكروى در سياست خارجى روى آورد.در سال هاى اخير بسيارى از جمهورى ها كه با سوداى يافتن شركاى بين المللى مسير دوستى با اروپا و آمريكا را پيش گرفته بودند از نيمه راه بازگشتند. حتى دولت هايى كه اكنون گرانترين قراردادها و بزرگترين پروژه هاى اقتصادى و نفتى قرن را با طرف هاى غربى به امضا رسانده اند امروز حوزه امنيت را از ليست مراودات خويش با آمريكا يا ناتو خارج ساخته اند. برخى از آنان حتى پايگاه هاى نظامى كه اضطراراً در ايام جنگ افغانستان به دولت بوش واگذار كرده بودند را باز پس مى گيرند.اين چرخش نگاه فقط محدود به جمهورى هاى نفتى مانند آذربايجان يا قزاقستان نيست بلكه در سطح عميق تر در ديپلماسى روسيه نيز بروز يافته است. كافى است به مشى ۷ ساله پوتين در برابر آمريكا نگاه افكنيم و رفتار آشتى جويانه او در روزهاى وقوع ۱۱ سپتامبر و جنگ افغانستان را با مقابله جويى كرملين در برهه كنونى قياس كنيم.
با اين حال سياست خارجى تفليس در اين مدت كه ديپلماسى جمهورى ها
دوره اى از آزمون و خطا را تجربه كردند فاقد انعطاف و واقع بينى لازم
بوده و در برابر هر گونه تجديدنظر خواهى مقاومت كرده است.پديده جزميت
حاكم بر نگاه رهبران جديد تفليس راه هر گونه اصلاح در سياست هاى اين
كشور را بست.
اين واقعيتى است كه امروز اغلب تحليلگران رسانه هاى غرب نيز در نقد
رفتار حاكميت گرجستان به آن اقرار دارند.دولت جوان ساكاشويلى كه در
عرصه سياست فاقد تجربه ديگر رهبران جمهورى هاى شوروى سابق بود راه
برنقد و انتقاد حتى حلقه همكارانش بست. او در گردش امور حكومت فقط به
تشخيص فردى خود عمل كرد و همين منشأ تناقض اصلى درنظام سياسى نوپايى شد
كه ادعاى نماد دموكراسى بودن را در منطقه داشت.
آن گونه كه يك گزارشگر فرانسوى توصيف كرده است رهبر گرجى ها علاوه بر
خصيصه فرد گرايى كه ويژگى عام بسيارى از دولتمردان قفقاز است
سياستمدارى پندارگرا در ميان سلسله رهبران عملگراى اين منطقه بود.او
درحالى كه بر كشورى فقير و فاقد منابع و ثروت كلان حاكم شده بود تا روز
شورش لشكر گرسنگان و بيكاران اين كشور همچنان گرجستان را عضوى برتر و
نيرومندتر از همه جمهورى ها مى پنداشت و همچنان براين تصور بود كه
انقلاب رنگى ۲۰۰۳ تفليس را به قلب سياسى اين منطقه و الگويى براى همه
ملت هاى شوروى سابق تبديل خواهد كرد.
بنابراين شايد در يك نگاه تطبيقى بتوان گفت كه رهبران گرجستان داراى
جهان بينى كاملاً متفاوت از همسايگان و همقطاران شان بودند. فاصله
افكار ساكاشويلى با ساير رهبران اين منطقه فاصله ميان دو تفكر ذهنيت
گرايى و عمل گرايى است. او در پى تحقق يك نظام سياسى ذهنى بود كه نه
گرجستان زمينه و بستر عينى آن را داشت و نه اين كه دولتمردان و كابينه
جوان انقلاب رنگى تفليس ابزار و امكانات آن را در دست داشتند.
بنابراين در آسيب شناسى بحرانى كه امروز اين جمهورى قفقاز را در چنگ
گرفته بسيارى از كيش شخصيت ساكاشويلى يك مسأله تعيين كننده است و گويا
همين مسأله نيز موجب شد كه رهبر گرجى در تابستان امسال نخستين
تصميم هاى خطرناك خويش را براى تسويه حذف منتقدان درون حكومتى اش بى
پروا به اجرا درآورد.
ساكاشويلى دراين مدت همه درخواست ها براى پيوستن به جرگه همكارى هاى
منطقه اى رهبران جمهورى هاى همجوار را نفى كرد و روابط سياسى تفليس با
پايتخت هاى آسياى مركزى و قفقاز به نقطه صفر نزديك شد. به همين دليل
قابل انتظار بود كه وقتى بحران كاخ رياست جمهورى گرجستان را احاطه كرد
رهبران كشورهاى پيرامون جز سكوت هيچ واكنشى نشان ندادند.
در حالى كه گروه رهبران كشورهاى مشترك المنافع ابزارها و سازوكارهاى مؤثرى را براى مهار بحران ايجاد كرده اند. به طور مثال در مدت ۴ سالى كه ساكاشويلى براى اخذ كارت عضويت نهادهاى اروپايى و غربى تلاش مى كرد سران كشورهاى مشترك المنافع توانستند به ايجاد يك سيستم امنيت دسته جمعى مبادرت كنند و جالب است كه فلسفه اصلى اين سيستم امنيتى نيز چيزى جز پيشگيرى از بيمارى مزمن هرج ومرج و شورش نيست.نظام امنيتى كه ساكاشويلى از ورود در آن امتناع كرد اكنون داراى دفتر و ديوان ثابت شده و آرام آرام مى رود تا به ارتش و نيروى دفاعى نيرومند هم تجهيز شود.در شرايط امروز اين سيستم امنيتى دو كاربرد ملموس دارد نخست اين كه به هنگام بروز ناامنى قومى يا سياسى در هريك از اين جمهورى ها نيروهاى دفاعى آنها را براى يارى عضو بحران زده وارد ميدان مى كند و از اين طريق ضعف بارز برخى از دولت هاى نوپاى قفقاز و آسياى مركزى را در برابر جبهه معارضان و جدايى طلبان مى پوشاند با اين ابتكار عمل رهبران جمهورى هاى ياد شده تا حدى توانسته اند بر معضل دير پاى بى ثباتى و ناامنى در قلمرو حاكميت خويش غلبه كنند.در سالى كه گذشت اين رهبران در چندين اجلاس مهم از بيشكك تا مسكو و از تاشكند تا دوشنبه اين پيمان هاى امنيتى را تجديد و تقويت كردند و كاربرد دوم كه اهميت به سزايى دارد آنجا است كه امضاكنندگان اين پيمان ها راه مداخله نيروها و بازيگران فرامنطقه اى در بحران را مى بندند.
اختلاف اصلى رهبرى گرجستان با ساير رهبران منطقه نيز از همين جا ناشى شد كه سران جمهورى ها با ايجاد اين سيستم ها در واقع سياست رويگردانى از نهادهاى اروپايى بويژه ناتو را درپيش گرفتند اما تفليس تا آغاز شورش هاى اخير براين باور ماند كه مشكلات امنيتى اين منطقه مى تواند با حضور بازيگران و طرف هاى بين المللى بويژه آمريكا فيصله يابد. هم اكنون ساكاشويلى در حالى با شورش غير قابل مهار معارضان داخلى روبرو شده كه در خارج او از سوى همسايگان وهمقطاران خويش نيز بايكوت شده است و دولت ها و سازمان هاى مستقر در جمهورى هاى شوروى سابق او را با مخالفانش تنها گذاشته اند.سكوت همسايگان تفليس دراين غائله يك پيام روشن دارد وآن اين كه گرجستان پس از انقلاب مخملى با جدا كردن راه خويش بديهى ترين واقعيات ژئوپلتيك منطقه را ناديده گرفت. رهبران كشورهاى آسياى مركزى و قفقاز از اين جهت آسوده خاطر هستند كه شورش هاى داخلى اين كشور از چارچوب حكومت ساكاشويلى فراتر نخواهد رفت و از آن دست بحران هايى نيست كه ميل به سرايت و گسترش داشته باشد.
آنچه دراين ميان همقطاران منطقه اى گرجستان را خشمگين ساخته است، سياست فرافكنى دولتمردان تفليس است و اين كه ساكاشويلى به جاى تلاش براى رفع بى اعتمادى و شكاف حكومت و اپوزيسيون، كوشش مى كند تا اين همه بحران را به اراده دست هاى پنهان نسبت دهد.دامنه اتهامات ساكاشويلى اكنون بيش از همه دامن كرملين را گرفته است و روزى نيست كه او در مصاحبه يا نشست هاى كابينه اش دشنام و سرزنش را متوجه روس ها نسازد.جالب است كه اين سياست جنگ تبليغاتى رهبرى گرجستان به صورت همه جانبه از ناحيه محافل غرب حمايت مى شود.درآخرين فاز اين جنگ تبليغاتى رهبر گرجستان با الهام از ادبيات تحليلگران غرب، همتاى روس اش ولاديمير پوتين را به كوشش براى تجزيه كشورش و قبرسى كردن بحران تفليس متهم كرد و گفت : « در حال حاضر من مى خواهم به شما چيزى را بگويم كه تا به حال در اين باره حرفى نزده ام .در سال گذشته ضمن نشست سران كشورهاى مشترك المنافع، ولاديمير پوتين در خلوت و به صورت محرمانه، به من گفت: كه روسيه در آبخازيا، قبرس جديدى را به وجود خواهد آورد. در ادامه ديويد بكرادزى، وزير حل منازعات گرجستان روسيه را متهم كرد كه حضور نظامى اش را در قلمرو آبخازيا تقويت مى كند.
ريس جمهورگرجستان براى اثبات ادعاهايش حرف هاى عجيبى به زبان آورد كه حتى ناظران منطقه از آن اظهار شگفتى كردند. او گفت : روسيه به آبخازيا از طريق بندر آچامچرا در درياى سياه، تانك ها، راکت ها، توپ ها، زره پوش ها و بيش از ۲۰۰ سرباز كه اكثريت شان را چچنى ها تشكيل مى دهند وارد كرده است. به ادعاى اين مقام گرجى چچنى ها در جنگ ميان تفليس و آبخازستان نقش كليدى بازى مى كنند و درحال حاضر گرجستان حضور آنها را در آبخازيا حتمى ارزيابى مى كند. در پاسخ اين اتهامات مسكو همه اتهامات را يك ماجراجويى عنوان كرد. كرملين به ساكاشويلى توصيه كرد كه به جاى بدنام كردن همسايگانش به فكر عواقب سركوب هايش باشد و اين تناقض را حل كند كه در برخورد با تظاهر گران و مجروح ساختن آنها دموكراسى را با چاشنى خشونت بكار مى برد. به اين صورت تصور مى رود كه مديريت بحران ساكاشويلى در بحران جديد خود به بروز بحرانى تازه در فراسوى مرزهاى اين كشورهم انجاميده است.شايد اگر شورش هاى تفليس به يك گروه يا دسته سياسى محدود بود اين سياست ساكاشويلى و شركايش راه به جايى مى برد اما اكنون كه دامنه جنبش اعتراضى از حيطه احزاب به ميان اقشار گوناگون جامعه ۵ميليونى گرجستان كشيده شده راهبرد رهبرناكام انقلاب مخملى مى تواند عواقبى بدتر به بار آورد و در روزهاى آتى پايتخت هاى آسياى مركزى و قفقاز را كه تاكنون با سكوت شورش تفليس را سپرى كرده اند به ورود در صحنه و حمايت از جبهه معارضان ساكاشويلى ترغيب سازد.ابراروپيوند.