يکشنبه، ۲۱ اکتوبر ۲۰۰۷
اشتباهات و ماجراجویی
های که
فاجعه آفريد
)مروری بر اوضاع متشنج کابل و بغداد(
)دوشی چی )
موضوع ماندن يا نماندن ايالت متحده آمريكا به عنوان يك ابرقدرت مطرح در جهان موضوع بسيار جنجال برانگيزي است زيرا مجراي حوادث در آمريكا به گونهاي پيش ميرود كه بسيار نگران كننده است و در واقع آمريكا امروز در همان مسيري قدم نهاده است كه امپراطوري روم و اتحاد جماهير شوروي در آن قدم نهاده بود. در حالي كه كه آمريكا امروز از بحرانهاي بسيار جدي در زمينهي سياسي و اقتصادي رنج ميبرد مسوولان و رهبران اين كشور دچار سردرگمي شدهاند به طور مثال در حالي كه ميزان كسري تجاري آمريكا در مقايسه با كشورهايي چون جاپان و چين به صورت سرسام آوري در حال افزايش است.
ال گور، يكي از رهبران سياسي دموكرات آمريكا از طرح خود براي كاهش ميزان گرماي زمين سخن ميگويد، جيمي كارتر، رييس جمهور اسبق آمريكا بر سر موضوع انتقاد از دولت فعلي آمريكا و عملكرد اين دولت متمركز شده است، دموكراتها دچار افسردگي سياسي شدهاند و بالاخره مردم آمريكا كه از اين همه تضاد و تناقض به ستوه آمدهاند و تاب تحمل شنيدن اخبار آمريكا در عراق و افغانستان را ندارند، خود را با آوازهاي "بريتني اسپيرز"، خوانندهي مشهور آمريكايي و زيباييهاي پاريس هيلتون يكي از زنان ثروتمند آمريكايي مشغول ميكنند. در يك كلام بايد بگوييم امپراطوري آمريكا امروز در آستانهي انفجار و آتش سوزي است و بايد به صورت جدي علل و عوامل احتمال وقوع اين انفجار را بررسي كرد و از اتفاقي كه قرار است رخ دهد تا حد امكان جلوگيري به عمل آورد .
تاريخ بهترين دوست شما است، اين پربارترين و پرارزشترين جملهاي است كه ميتوان دربارهي تاريخ گفت يا شنيد. نبايد تاريخ را فراموش كنيم، به خصوص در آن زماني كه مي تواند آينهاي از عبرت براي ما باشد. پس از پايان جنگ جهاني دوم طولي نكشيد كه اتحاد جماهير شوروي كه در وضعيت امروز آمريكا قرار داشت يعني قويترين قدرت هستهيي مطرح در جهان فروريخت. در آن زمان كه ما پايان اتحاد جماهير شوروي را به مثابهي آغاز امپراطوري آمريكا رقم زديم، نيكيتا خروشچوف، رهبر اسبق اتحاد جماهير شوروي طي سخناني اعلام كرد ما شما را دفن خواهيم كرد. امروز پس از گذشت شانزده سال بسياري از ما به واقعيت اين امر رسيدهايم كه ديگر چيزي به پايان امپراطوري آمريكا نمانده است و اگر نخواهيم از ديد مسوولانهتري به واقعيتهاي موجود نگاه بكنيم و ضعفهاي آمريكا را به صورت جدي به ارزيابي نگذاريم متاسفانه دير يا زود بايد در انتظار وقوع اين حادثه يعني فروپاشي امپراطوري آمريكا باشيم .
آمريکا امروز در همان سراشيبي قرار گرفتهاست كه پيش از آن امپراطوري روم و اتحاد جماهير شوروي در آن قرار گرفتند. در حقيقت آمريكا امروز در آستانهي مشاركت در يك امتحان بسيار حساس و سرنوشت ساز است كه تمام جهان در انتظار پايان اين امتحان و اعلام نتايج آن هستند . همه ميخواهند بدانند كه بالاخره آمريكا در عراق و افغانستان شكست ميخورد يا اين كه ميتواند با حداكثر تلفات و آسيبهاي سياسي و اقتصادي اين جنگ را به نفع خود پايان دهد؟ خاورميانه چه پاياني براي خود رقم خواهد زد؟ آيا آمريكاييها ميتوانند روند جاري در اين منطقه را به سوي برقراري امنيت و برقراري اصلاحات سوق دهند يا اين كه اين منطقه پاياني جز هرج و مرج و تسلط طوايف قويتر بر طوايف ضعيف تر نخواهد داشت؟ امري كه امنيت جهان را به خطر خواهد افكند. ايالت متحدهي آمريكا به رغم تمامي بحرانهايي كه دارد ميتواند هم چنان خود را در اوج حفظ كند اما آيا ماندن در اوج نيازمند هزينه نيست؟
امروز آمريكا براي آن كه به عنوان ابرقدرت مطرح جهان باقي بماند چه هزينهاي كرده است؟ آيا رهبران آمريكا براي سرنوشت اين كشور تا به امروز تصميمات مناسب را اتخاذ كردهاند؟ جنگ عراق و افغانستان تا چه حد ميتواند در اين زمينه يعني حفظ اقتدار آمريكا كمك كند؟ اگر اين چنين نيست چه برنامهي پيش گيرانهاي ميتواند براي متوقف ساختن روند جاري در افغانستان و عراق مفيد باشد؟ طي شصت سال اخير بارها و بارها به آمريكا نسبت به رشد و قدرت گرفتن روسيه، آلمان، چين و جاپان هشدارهاي جدي داده شده است، آيا آمريكا تاكنون اقدامات مناسب در اين زمينه را اتخاذ كرده است؟ اگر نفت جهان با تلاشهاي گستردهاي كه مخالفان كاخ سفيد چون ولاديمير پوتين، رييس جمهور روسيه و هوگو چاوز، رييس جمهور ونزوئلا انجام ميدهند به بشكهاي بيش از هفتاد دالر برسد آيا ايالت متحدهي آمريكا اقدامات لازم را براي دست يابي به منابع نفتي جايگزين انجام داده است .
آيا منبع نفتي جايگزين در اختيار دارد؟ به عبارتي آمريكا امروز دچار جنون قدرت شده است و همين جنون باعث ميشود كه هميشه به فكر آن باشد كه در حال تغيير و تحول بسر ميبرد بلكه بتواند از موقعيت و قدرت خود در جهان محافظت كند. دولت بوش بر اساس همين جنون قدرت بود كه مرتكب دو اشتباه فاحش جنگ عراق و افغانستان شد. اين دولت فكر ميكرد رهبري اين دو جنگ با وضعيت كنوني آمريكا ضروري است. شايد بسياري از سردمداران كاخ سفيد بر اساس منطق تغيير و تحول در راستاي حفظ قدرت امپراطوري آمريكا دست به چنين جنگهايي زده اند كه اگر اين چنين باشد نتيجهي معكوسي را براي آمريكا در تاريخ به ثبت خواهند رساند. جنگ عليه تروريسم، به آمريكاييان، قوت قلب ميدهد، زيرا چنين ميانديشند كه در سايه اين جنگ، آنان از خود دفاع ميكنند، اما آنچه در عراق روي ميدهد، روز به روز كمتر شباهتي به جنگ پيدا ميكند. بلكه اقدامات آمريكا و همپيمانانش به يك ماجراجويي خارجي تبديل شده است كه دلايلي ديگر و مغاير با اهداف اوليه مطرح شده توسط بوش دارد.
به هر ترتيب، افكار عمومي در برابر اين ماجراجويي، روزبهروز عكسالعملهاي شديدتري اتخاذ ميكند. بدون توجه به آنچه فرماندهان نيروي ائئلاف حاضر در جنگ و يا پنتاگون اعلام ميكنند، احساس مردم آمريكا چنين است كه در سايه اين جنگ، تنها ضعفها- و نه تواناييهاي بالقوه نيروهاي نظامي حاضر در جنگ – عيان شده است. اغلب دولتها به مردم خويش دروغ ميگويند، اما آنچه مورد توجه قرار ميگيرد و هراس برانگيز است، بزرگي دروغي است كه از سوي سردمداران واشنگتن و نيروهاي اعزامي آنان در بغداد مطرح ميشود و همه درك ميكنند كه آنها حتي به خودشان هم دروغ ميگويند. همه افرادي كه در عراق ميباشند، ممكن است فكر كنند كه اين سخنگويان از عالمي ديگر صحبت به ميان ميآورند.
كاملاً روشن است كه وقايع عراق با آنچه از سوي برپاكنندگان جنگ عراق عنوان ميشود، كاملاً متفاوت است؛ و هرچه آنان بيشتر در عراق باقي بمانند، جايگاه و موقعيت نيروهاي خارجي پيچيدهتر و رو به زوالتر خواهد شد. هر چند سخنگويان ارتش آمريكا اعلام ميكنند كه احساسات ضد آمريكايي در عراق به اقليتي كوچك از عراقيان محدود ميشود، اما در واقع، اكثريت جمعيت اين كشور كه در ابتدا از اشغال كشورشان توسط نيروهاي ائئلاف خوشحال بودند، اينك اين اشغال را محكوم مينمايند. رويكردي منطقي كه البته از سوي موافقان و مخالفان سياستهاي آمريكا در عراق اعلام ميشود.
به راحتي ميتوان درك كرد كه اين ناتواني در درك واقعيت، تنها به دليل دوري دولتمردان و نظاميان آمريكايي از مردم عادي عراق و به ويژه به دليل هراسهاي امنيتي، بهوجود آمده است؛ اما مسأله بسيار عميقتر از اين است. بارها و بارها، پس از صحبتهايم با دولتمردان آمريكايي در بغداد و واشنگتن، من اين احساس را داشتم كه آنان نسبت به هدفهاي پيشين مطرح شده خود، اعتقادي اندك پيدا كردهاند. به هرحال، دولت آمريكا عليرغم درك چالشهاي بهوجود آمده از سوي تروريستها و مخالفان خود، نتوانسته است امهنوز هم، دورنماي ديدگاه نومحافظهكاران حاكم بر دولت ايالات متحده با نتايج واقعي بدست آمده بسيار متفاوت ميباشد و تا حدودي نيز با ايدهآل طلبي سنتي آمريكايي مغاير است. به ويژه اينكه شهروندان آمريكايي به ماجراجوييهاي خارج از كشور ارتش ايالات متحده، با بدبيني مينگرند و از سوي ديگر، استراتژي نبرد يك كشور منفرد در يك جبهه خارجي و براي يك دورة طولاني در دنياي امروز عموميت ندارد.
به همين دليل است كه نيروهاي ارتش بريتانيا كه در سرنگوني دولت صدام حسين مشاركت داشته و در بخش نظامي نيز موفق بودهاند، موفقيتي در حوزه سياسي نداشتهاند. البته واقعيت اين است كه توني بلر نميتواند در حمله ايالات متحده به خاك سوريه مشاركت نمايد؛ در كنار آمريكا، ايران را در دنيا منزوي نمايد و بدين ترتيب، دورنماي همكاريهاي آينده ايالات متحده و انگلستان با موانع زيادي روبروست. حاميان برپايي يك امپراتوري آمريكايي، سياستهاي داخلي دولت اين كشور را پريشان و سردرگم ميبينند، اما براي عموم اين مردم، مداخلات خارجي، در مقابل نيازهاي داخلي شهروندان آمريكايي، از اهميت كمتري برخوردار است. آنان بايد متقاعد شوند كه يك مداخله خارجي ميتواند براي زندگي آنان حياتي، لازم و ضروري باشد، اما آنچه پس از سقوط بغداد در اين كشور اتفاق افتاد، نشان داد كه ادعاهاي پيشين سردمداران كاخ سفيد و متحدانش- كه همواره مورد مناقشه نيز بوده- از نظر اكثريت مردم، نادرست بوده است. ا
لبته ايالات متحده همواره براساس منافع خويش عمل ميكند و تلاش مينمايد با هر وسيلهاي به اهداف خود دست يابد، اما اين منفعتطلبي يك جانبه كاخ سفيد در عراق، عليرغم همه تلاشها، به رشد احساسات ضدآمريكايي درسراسر دنيا، شكلگيري جرياني به نام بن لادن، زمينهسازي ايجاد اختلافات متعدد ايالات متحده با شركاي تجاري خويش و در نهايت، رويگرداني اين كشور از بحراني مهمتر در شبه جزيره كره و حوادثي نزديكتر در خاك هاييتي، مكزيك و كلمبيا منجر شده است.
حوادث همه روزهاي كه در عراق روي ميدهد، از حمله به نيروهاي نظامي ايالات متحده تا شكلگيري بسيج يكپارچه شيعيان عراق، نشان ميدهد كه سردمداران دولت آمريكا در پيشبيني تواناييها و قابليتهاي نيروهاي نظامي خود، دچار تخمينها و محاسباتي نادرست و بيش از واقع شدهاند. بروز مشكلات و مسائل متعدد و روبه رشد آمريكا نشان ميدهد كه آمريكا هرگز قادر به پايان دادن مناسب اين جنگ نخواهد بود. شكست طرحهاي نومحافظهكاران در عراق، آغازگر بحثهاي زيادي در جامعه بينالملل به ويژه در ميان شهروندان آمريكايي شده است. البته پس از وقايع 11 سپتامبر، اين مباحث در ايالات متحده آغاز شده بود، جرو بحثهايي ايالات متحده را به عنوان قدرتي انقلابي تشبيه ميكنند كه با دست تقدير و استفاده از زور ميخواهد دنيا را به سوي ارض موعود پيش ببرد.
در سايه اين جنگ پيشگيرانه، دولت بوش تا حد زيادي از آرمان مدينه فاضله بنيانگذاران آمريكا و حتي از آرمانهاي مدنظر روزولت و ويلسون و ريگن هم دور شده است، هرچند در سايه تواناييهاي سازماني و ويژگيهاي فكري نومحافظهكاران حاكم در ايالات متحده و همچنين وقوع فاجعه 11 سپتامبر، اين واقعيت براي مدتي از نگاه شهروندان آمريكايي پنهان مانده بود، اما در سايه حوادث مربوط به اشغال نظامي عراق، تداوم اين سياستها در هالهاي از ابهام فرو رفته است. البته در دورهاي كه اخبار خوبي نميشنويم، اين خبري بسيار خوشايند براي مردم دنيا و به ويژه آمريكاييان خواهد بود. كانات لازم را جهت مبارزه با اين تهديدات به كاربندد. پس از حملات 11 سپتامبر و واكنش هاي غيرمتعارف اين كشور كه با لشكركشي ها و قتل عام هاي بي حاصل روبه رو شد، دولت ايالات متحده در سراسر جهان به دولتي منفور و شكست خورده تبديل شد. جنگ آمريكا در عراق به دنبال آن بود كه سياست خارجي مستحكم تري را براي ايالات متحده به ارمغان آورد، اما آيا اين رؤياي بلند پروازانه و نومحافظه كارانه قبل از آغاز آن خاتمه نيافت؟ اين روزها حتي سرسخت ترين مدافعان طرح دولت بوش براي سرنگوني رژيم صدام حسين و ايجاد عراق نوين، نمي توانند سردرگمي خود را از آنچه در اين كشور و در عرصه واقعيت اتفاق افتاده است، پنهان كنند.
گسترش ناآرامي ها در افغانستان ، موجبات نارضايتي شديد مردم اين کشور را فراهم ساخته است . مردم معتقدند که ناتو و آمريکا طرحي براي مقابله با تروريسم ندارند و افزايش حضور نيروهاي خارجي در افغانستان ، تنها باعث افزايش تحرکات نيروهاي طالبان و القاعده ميشود. به اعتقاد کارشناسان سياسي ، علت اصلي ناامني ها در افغانستان ، حضور بيگانه ها در اين کشور است .
تغيير شيوه مبارزه طالبان با نيروهاي خارجي مانند بمب گذاري و ايجاد کمين ، دشواري هاي زيادي براي نيروهاي ناتو درجهت مقابله با طالبان در افغانستان ايجاد کرده و بر ناکارامدي ناتو افزوده است .به نظر مي رسد تحقق امنيت در افغانستان در يک روند ملي ميسر خواهد بود . تقويت ارتش ملي افغانستان و واگذاري ابتکارعمل امنيتي به دولت کرزي ، يکي از راههاي کاهش ناامني در اين کشور خواهد بود . در حمله هوايي ناتو به جنوب بيش از صد ها غيرنظامي کشته شدند.
رسوايي درزندان های بگرام، ابو غریب ، گوانتانامو و زندان های سری در کشورهای اروپایی شرقی و نیز حمله هوایی و بمباران روزمره مردم غیر نظامی در شهرهای عراق وافغانستان بهترین گواه بر نظام دمکراتیک و آزادی است که آمریکا برای ملت های منطقه به ارمغان آورده است.
همین موضوعات احساس لزوم مقاومت و مبارزه با آمریکا را در وجود ملت های منطقه و نظام های مخالف با سلطه جویی های آمریکا تقویت کرده و به تقویت اراده برای مقاومت در برابر آمریکا و پافشاری بر شکست ارتش آمریکا در منطقه انجامیده است.
کرزي ميگويد که مبارزه عليه تروريزم، بايد با در نظر داشت حفظ جان مردم ملکي صورت بگيرد . کرزي با اعلام اينکه در تماس باقربانيان اين حادثه اطلاعات دست اولي ازجريان حادثه دارد و ابراز تاسف شديد دولت ازآن, افزود : طالبان از گذشته، از خانه هاي مردم و اماکن مقدس به منظور عمليات نظامي استفاده مي کرده اند، ما در تلاش هستيم تا ببينيم آيا در اين حادثه هم طالبان از خانه هاي مردم به ضد نيروهاي ناتو استفاده کرده اند يانه! در پنج سال گذشته، و آن زماني که من در ارزگان بودم، طالبان نه از قرارگاه هاي خود، بلکه از مساجد و خانه هاي مردم به حيث سنگر استفاده مي کردند .
کرزي ضمن اعلام نارضايتي خويش از نحوه هماهنگي کنوني براي مبارزه با تروريزم که سبب تلفات غير نظاميان شده است, ايجاد هماهنگي نظامي را در جلوگيري از وقوع همچو حوادث، موثر خوانده گفت: براي هماهنگي بيشتر بايد اردوي ملي تقويت گردد، فعلا طياره ها، پيلوت ها و فرمان جنگ به دست نيروهاي بين المللي است، ما از سه سال به اين سو در تلاش هستيم که نيروهاي افغانستان تقويت گردد. حامدکرزي در اين رابطه تصريح نمود که براي جلوگيري از بروز تلفات ملکي ما با جامعه جهاني در گفتگو هستيم و در جلسه گروه پاليسي و عمل که به اشتراک مقامات عالي رتبه حکومت و نمايندگان بلند پايه جامعه جهاني و نيروهاي ناتو -آيساف برگزار مي گردد، اين معضله مطرح و مورد غور همه جانبه قرار خواهد گرفت . کرزي بار ديگر برضرورت مبارزه اصولي با تروريزم که منابع اصلي آن در خارج از کشور مي باشد تاکيد نمود واظهار داشت: جامعه جهاني بايد به ريشه هاي تروريزم توجه کند.
کرزي گفت: مردم در درد و رنج هستند، هر روز مردم ما يا از اثر حملات تروريستي، در بم گذاري، انفجار يا در مبارزه عليه تروريزم قرباني ميشوند. در هر صورت مردم هستند که کشته ميشوند. ازسوي ديگر مردم خواهان بازسازي و امن و صلح هستند. پس معلوم است که تروريستان از بيرون مي آيند. ما دراين رابطه هم با حکومت پاکستان در ارتباط هستيم و هم تصميم گرفته ايم با احزاب و شخصيت هاي پاکستان صحبت نمائيم تا آمادگي هاي لازم را براي تدوير جرگه هاي مشترک افغانستان و پاکستان بگيرم و از طريق آن مسايل را علني ساخته و جنگ مخفي را که با افغانستان به راه افتاده است آشکار سازيم، مردم بايد بدانند که اين قتل و قتال که در افغانستان به راه افتاده از طرف کي و به نفع کيست .
كرزي، يك بار ديگر از نيروهاي خارجي خواست بيشتر مراقب باشند و از آنها خواست با نيروهاي محلي همكاري كنند . كرزي با جيمز جونز، فرماندهي نظامي ناتو در كاخ رياست جمهوري ديدار كرد . دراین ملاقات طرفین در مورد مبارزه علیه تروریزم و مواد مخدر - همآهنگی بیشتر در اجرای عملیات نظامی - معیشت بدیل برای دهقانان - اصلاحات در سیستم قضایی و تقویت نیروهای تنفیذ قانون بحث و گفتگو نمودند . جنرال جیمز جونز ضمن اطمینان از تداوم حمایت ناتو از روند بازسازی و استقرار صلح در افغانستان - اظهار داشت که ناتو همزمان با فعالیت های نظامی به باز سازی و تقویت نهاد های ملی نیز توجه جدی خواهد کرد .عملیات قوای ناتو در ولسوالی های ژیری و پنجوایی قندهار تلفات غیر نظامیان را در پی داشته است. هدف از این عملیات از بین بردن مراکز تجمع طالبان و جلوگیری از عملیات های احتمالی این گروه عنوان شده است، حداقل هفتادتن اهالی ملکی را به خاک و خون کشانده و خساراتی را برای مردم این ولسوالی ها به بار آورده است.
برای چندمین بار است که قوای ناتو از پاکسازی ولسوالی پنجوایی از وجود طالبان سخن می گویند اما باز هم در این ولسوالی درگیری های آغاز می شود که سبب مرگ غیر نظامیان می گردد. حامد کرزی با ابراز تأسف از کشتار اهالی ملکی گفته است که برای بازمانده گان قربانیان این عملیات، کمک های مادی می کند.
کشتن اهالی ملکی که بارها و بارها در عملیاتهای مختلف قوای ائتلاف بین المللی و ناتو در نقاطی از جنوب و شرق کشور اتفاق افتاده، پرسشهایی را در افکار عمومی به وجود آورده است. آنچه که مسلم است قوای ایتلاف و ناتو ظاهرا قصد صدمه زدن به غیر نظامیان را ندارند و در هر عملیات دقت و احتیاط لازم نیز صورت می گیرد اما طبیعی است که همیشه نمی توان از خطا جلوگیری کرد و بعضاً اهالی ملکی نیز از عملیاتهای گسترده آسیب می بینند ولی نکته ای که جلب توجه می کند، تکرار حوادث متضرر شدن غیر نظامیان و کشته شدن مکرر اهالی ملکی در عملیاتهای مختلف ناتو است.
همچنان ديده بان حقوق بشر، نيروهای به رهبری ناتو در افغانستان را به خاطر ناتوانی در جلوگيری از آسيب ديدن غيرنظاميان مورد انتقاد قرار داده است. اين گروه مدافع حقوق بشر که مقر آن در آمريکا است، همچنين از ناتو خواسته است که به خانواده های قربانيان عمليات نظامی در افغانستان غرامت بپردازد. اين اظهارات پس از آن صورت می گيرد که مقامات اعلام کردند که در درگيری های در ولايت قندهار، دهها غيرنظامی کشته شدند. يک سخنگوی گروه ديده بان حقوق بشر گفت که تاکتيکهای نظامی ناتو "به طور فزاينده ای مخاطره آميز می شود و زندگی مردم محل را با خطر روبرو می کند".
ياپ دو هوپ شفر در پايان ديدار خود با جرج بوش رييس جمهور امريکا در يک کنفرانس خبري گفت کشته شدن غيرنظاميان در اقدامات ناتو يک فاجعه است ولي بايد با ديد باز به اين مسئله نگريست. وي مدعي شد: اگرچه کشته شدن غيرنظاميان فاجعه است ولي ما براي برقراري دموکراسي در افغانستان هستيم و طالبان ميخواهند دموکراسي و ارزش هاي ما را نابود کنند.
به نوشته روزنامه ایندیپندنت، از زمان حملات 11 سپتامبر 2001 تاکنون،
بیش از 180
هزار نفر کشته و 5/4 میلیون نفر آواره شده اند و آمار و ارقام گواه
مشروعیت تلخ
مبارزه با تروریسم به رهبری آمریکاست.
روزنامه ایندیپندنت پس از گذشت 5 سال
از حادثه 11 سپتامبر و شعار مبارزه با تروریسم آمریکا در گزارشی آمار و
ارقامی در
زمینه های مختلف را پس از این حملات ارائه داده است
:
2
هزار و 973 تن در
حملات 11 سپتامبر سال 2001 کشته شدند.
72
هزار غیرنظامی در سراسر جهان از 11
سپتامبر تاکنون در نتیجه جنگ علیه تروریسم کشته شدند.
چندين
سال از زمانی که آمریکا
هیچ نقش رهبری معتبری برای پیدا کردن مکان "
اسامه بن لادن" ایفا نکرده ، می
گذرد
.
بيش ازسه هزارهزار نظامی زن و مرد آمریکایی از 11 سپتامبر تاکنون در
عراق و
افغانستان کشته شده اند.
1
هزار و 248 کتاب در زمینه حادثه 1 سپتامبر منتشر شده
است.
بيش
از
40میلیارد
دالر خسارت صنعت هوایی از زمان سپتامبر 2001 است.
2009
تاریخی است که یادبود رسمی در سایت مرکز تجارت جهانی افتتاح خواهد شد
.
صفر ساعت
برای آموزش اطلاعاتی به عوامل جدید اف بی آی پیش از 11 سپتامبر
91
درصد از
موارد تروریستی از سوی اف بی آی و د
یگر سازمانهای آمریکا کشف شد که وزارت عدليه آمریکا از پیگرد قانونی آن
در هشت ماه اول سال 2006 خودداری کرد.
117
نظامی
انگلیسی در عراق از زمان حمله به آن کشته شدند.
بيش از
40پرسونل
انگلیسی از زمان حمله
به افغانستان کشته شدند.
7
درصد از مردم انگلیس فکر می کنند که جنگ علیه
تروریسم به رهبری آمریکا پیروز شده است( بر اساس نظرسنجی یوگو(
1
نفر در ارتباط
با حمله 11 سپتامبر به جنایت متهم شد.
455
نفر در زندان گوانتانامو بازداشت
شدند.
77
درصد از مردم انگلیس می گویند که سیاست خاورمیانه ای تونی بلر نخست
وزیر این کشور، انگلیس را هدف تروریستی قرار داده است.
8
میلیارد دالر رقمی است
که آمریکا طی سال جاری برای به دام انداختن بن لادن و دیگر تروریستها
صرف خواهد
کرد
.
ایندیپندنت در پایان آورده است : هزینه مالی جنگ علیه تروریسم آمریکا
برای پرداخت همه بدهی های کشورهای فقیر جهان کافی است
.
افغانستان
26
ميليون نفر جمعيت و
647
هزار كيلومتر مربع وسعت دارد. در اين كشور
26
هزار نظامي بيگانه مستقر هستند و وعدههاي كمك مالي به اين كشور براي
سالهاي
2004
–
2009
مجموعاً
9/8
ميليارد دالر برآورد شده است. جمعيت عراق
27
ميليون نفر و وسعت اين كشور
437
هزار كيلومتر مربع است.
140
هزار نيروي بيگانه در اين كشور حضور دارند و كمكهاي وعده داده شده
براي عراق از سال
2004
–
2007
برابر با
33
ميليارد دالر ميباشد.
آمار نشانگر آن است در جنگ افغانستان از نوامبر ۲۰۰۱ تا الان صدها سرباز آمريكايى كشته و صدهاي ديگر زخمى شده اند. در اين ميان هزاران سرباز افغان كشته و هزاران ديگر زخمى داده اند. ده ها برابرارقام فوق غيرنظاميان در اين جنگ جان داده اند. جنگ افغانستان براى ماليات دهندگان آمريكايى ماهانه ۴۱ ميليارد دالر خرج برداشته است در حاليكه اين رقم در عراق به ماهى ۱۶۲ميليارد دالر رسيده است.
جنگ عراق از مارچ ۲۰۰۳ آغاز شده و هنوز ادامه دارد. سربازان آمريكايى و نيروهاى ائتلاف تاكنون هزاران كشته وهزاران زخمى داده اند. ارتش عراق هزاران نفر كشته و ده ها هزارهزار زخمى شده اند. در مورد كشته شدگان غير نظامى عراق البته رقم دقيقى وجود ندارد. وي سپس از شنوندگان مى پرسد «آيا ارزش اش را داشت؟» براى آنكه ببينيم جنگ در اين دو كشور ارزش اش را داشت يا نه بايد سه ملاك را در نظر بگيريم. دولت هابايد به دولت هاى ديگر احترام بگذارد. دولت بايد نزد مردم خود و جامعه جهانى از مشروعيت برخوردار باشد. اين دولت بايد از هر گونه تلاشى براى بهبود حقوق بشر دريغ نورزد. اگر اين سه ملاك برآورده شود اين جنگ ارزش اش را داشت.
وي در ادامه مى گويد: آمريكا در عراق وضعيت بغرنجى دارد. در عراق براى هر عراقى هشت سرباز لازم است كه در جاهاى ديگر چنين نسبتى سابقه ندارد. آمريكا نمى تواند شمار سربازانش را افزايش دهد زيرا در آن صورت موجب خشم آمريكايى ها مى شود و از آن به نوعى شكست تعبير مى شود. وي آنگاه خاطرنشان مى كند كه تحقيقات نشان مى دهد كه روند بازسازى بين هفت تا هشت و نيم سال طول مى كشد. كار در عراق و افغانستان دشوار است. اين به اين معنى است كه سربازان خارجى تا ۱۰ سال بايد در آن كشور بمانند. به عبارت ديگر سربازان آمريكايى بايد تا سال ۲۰۱۱ در افغانستان و تا سال ۲۰۱۳ در عراق بمانند؛ به اين نكته واقف باشيد كه آمريكا پس از شكست آلمان و جاپان هنوز در اين دو كشور پايگاه هاى نظامى دارد. بازسازى بايد صورت بگيرد اگر تا كنون صورت نگرفته بايد انجام پذيرد.
استفاده ازمنابع خبري