Jan 17, 2013 17:48:24
(طنزک کوتاه)
نوشتهء دکتور فرید طهماس
هر روزی که میگذشت، علاقه اش به من بیشتر میشد و دست دوستی خود را به سویم دراز تر میکرد!
من که به دلایل مختلف نمیتوانستم دستش را بفشارم، با خود گفتم، بیا بهانه یی بتراش تا از سرت دست بردار شود!
چندین روز فکر کردم و بالاخره به او گفتم: میدانم که شما مرا سخت دوست دارید، اما آیا خبر دارید که من اصلاً هیچ احساس عاشقانه ندارم؟
دیدم به خندیدن شروع کرد. پرسیدم، چرا مگر چیزی خنده آور گفتم؟ این بار بلند تر خندید و گفت: "مگر در دنیای امروز کسی پیدا میشود که احساس داشته باشد، چه رسد به احساس عاشقانه؟!
حیران شدم که دیگر چه بگویم. باز چندین روز چرت زدم، بالاخره برایش گفتم: آیا خبر دارید که من چرس میکشم؟
قاه قاه خندید و گفت: "هیچ مهم نیست، شما بیخی آدمی عادی و نورمال هستید؛ مردم حتی فیس بوک میکشند، شما چرس را میگویید!
تعجب کردم که هیچ بهانه یی را قبول نمیکند؛ این بار به او گفتم، شما باید بدانید که من شدیداً مرض عقلی و عصبی دارم؛ این تصدیق داکتر!
این بار بسیار بلند خندید و از خودم پرسید: مگر در عصر ما کسی را میشناسید که تصدیق نداشته باشد؟
گفتم: آیا میدانید که من با عمل جراحی پلاستیکی، تغییر جنسیت داده ام؟
شانه هایش را بالا انداخت و با بیتفاوتی گفت: جنسیت هیچ مهم نیست، انسان بودن مهم است!
دیدم که انسان بودن برایش بسیار مهم است، گفتم: من اصلاً انسان هم نیستم!
همین گفتم انسان نیستم، نگاهی عمیقی به چهره ام انداخت و خندید و گفت: مهم نیست، تشویش نکنید؛ قلت انسان در زمان مولانا نیز وجود داشت، حالا که قرن بیست و یک است، مگر نخوانده اید که مولانا گفته بود:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند: یافت می نه شود، جسته ایم ما
. . .
حیران ماندم چه بگویم، باز فکر کردم و گفتم: آیا خبر دارید که دوستی من با شما، سبب کشته شدن شما میشود؟
گفت، چقدر عالی، چقدر خوب که در راه عشق و دوستی شما حتی کشته شوم، مگر نه شنیده اید که حافظ گفته است:
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند، چاره نیست
دیدم که راستی هیچ چاره دیگر نمانده و حتی از کشته شدن خود هم نمی ترسد، این بار صد دل را یک دل کرده و گفتم: من به یک اندازه پول ضرورت دارم.
پرسید چند کار دارید؟ گفتم ۱۰۰۰، گفت: اوفففففف کاشکی دیروز میگفتید داشتم. گفتم فرق نمی کند هر وقتی که داشتید باز بیاورید و بعد از آن به خیر و به خوبی دست دوستی یکدیگر خود را میفشاریم!
ـــــــــــــــــــــــــــ
همان بود که رفت و رفت. اینک ۶ ماه و ۱۸ روز میشود که چشم خود را به چشمم نه زده است.
دیروز، دلم برایش سوخت و فکر کردم در این مدتی که نیامده، شاید از غم عشق من مریض شده باشد؛ لیکن پسان خبر شدم که نه تنها بکلی صحت دارد، بل چند ماه میشود که دست دوستی نوبتی خود را به کدام شخص دیگری دراز کرده، اما جانب مقابل، دستش را تا هنوز فشار نداده است!؟
پایان،
جولای ۲۰۱۲، آخین (جرمنی)
مطالب و نوشته های که تا کنون از محترم دکتور فرید طهماس در «اصالت» به نشر رسیده است:
در مجلس نماینده گان - طنز کوتاه از دکتور فرید طهماس
مصاحبه ــ راپورتاژ از فیسبوک - دکتور فرید طهماس
تفاوتها - طنز کوتاه از دکتور فرید طهماس
دعوتـــــــنـامه - دکتور فرید طهماس
طنز در بارۀ خودم - دکتور فرید طهماس
فرامین جدید به افتخار ۸ مارچ - دکتور فرید طهماس
چی گونه مشهور شدم - دکتور فرید طهماس
سربازانِ شاشوک، آمریکایی نیستند! - دکتور فرید طهماس
نابغه های شهر ما - دکتور فرید طهماس
عشق فیس بوکی - دکتور فرید طهماس
معلم اخلاق - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس
پتلون شیر لالا - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس
جوانِ عجیب (از طنزهای مردم دنمارک) - دکتور فرید طهماس
نمرهء تیلفون - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس
قندآغای پوسته رسان - طنز جالب و زیبایی از دکتور فرید طهماس
فراموشکار - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس
بد بخت - شعر زیبایی از دکتور فرید طهماس
مستورهء آداب - غزل نغز و زیبایی از دکتور فرید طهماس
مرغ شکم پُر - طنز زیبایی به قلم دکتور فرید طهماس
معذرت می خواهیم! - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس
مصاحبهء «اصالت» با محترم دکتور فرید طهماس، ژورنالیست ورزیده، نویسنده و طنز نویس چیره دست کشور
مصاحبهء دکتور فرید طهماس با داکتر فاروق فردا
فورمه را خانه پری کنید! - طنز جالب و زیبایی از دکتور فرید طهماس
لشمکِ چاپلوس - طنز بسیار جالب و زیبای از دکتور فرید طهماس
می خواست رییس شود! - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس
پهلوانِ روزنامه نگار: طنز زیبایی به قلم دکتور فرید طهماس
طنز دربارۀ طنز - نوشته ای دکتور فرید طهماس
پدرم به جولا تبدیل شد - طنز بسیار جالب و زیبایی از دکتور فرید طهماس
مصاحبه با حزب دموکراتیک خلق افغانستان - نوشتهء دکتور فرید طهماس
مصالحه؟ - دکتور فرید طهماس
نامهء محترم دکتور فرید طهماس عنوانی «اصالت»
سنگها - نویسنده: لف تولستوی - مترجم: دکتور فرید طهماس
یک نامه و دو طنز به سایت وزین «اصالت» - دکتور فرید طهماس
لباس جدید پادشاه - ترجمه از روسی: دکتور فرید طهماس
قو، ماهی و خرچنگ - ترجمهء تحت اللفظی: دکتور فرید طهماس
برگزیده یی از کتاب شیطان و دوشیزه پریم - برگردان از روسی: دکتور فرید طهماس
یک رباعی به خاطر بهار - دکتور فرید طهماس
ای زن - پارچه ای نغز و زیبایی به قلم دکتور فرید طهماس
شش دوبیتی های نغز و زیبایی از دکتور فرید طهماس
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat