نقش پاکستان
در
رشد تروريزم و
دسيسه های پيدا و پنهان
سريال سياسی – قسمت چهاردهم – تهيه وپژوهش )دوشي چی(
بازيگران اصلی اوضاع متشنج پاکستان و افغانستان
پاکستان پرجمعيت، بدون ثبات سياسی و پرآشوب، همراه با گسترش افراط گرائی مذهبی، غيرقابل تصور نيست، که حکومت خودکامه ای در پاکستان که مجهز به سلاح اتمی است و مواجه با اوضاع وخيم اقتصادی، شورش های محلی و مذهبی، برای رهائی . بارها رژيم های خودکامه پاکستان برای برون رفت از بن بست مسائل داخلی، دست به ماجراجوئی هاي خارجی زده اند.
منافع پاكستان در افغانستان چگونه تأمين خواهد شد؟ اين سئوالي بود كه در بحبوحه رايزني هاي آمريكا براي حمله به افغانستان در سال ۱۳۸۰ از سوي محافل سياسي و امنيتي پاكستان مطرح شد.
در آن هنگام، آمريكا به شدت به حمايت پاكستان براي سركوب طالبان و القاعده نياز داشت و به اين نكته هم كاملاً واقف بود كه اسلام آباد براي شكل دهي طالبان هزينه زيادي متحمل شده است و اگر قرار باشد پاكستان در سرنگوني طالبان با آمريكا همكاري كند، اين همكاري بايد منافع به پاکستان داشته باشد.
آمريكايي ها مي توانستند به تقاضاي اسلام آباد به سه شكل پاسخ دهند.
پاكستان با آمريكا همكاري كند و آمريكا كمك هاي سالانه خود به پاكستان را افزايش دهد و در عين حال تعدادي از تحريم هايي را كه آمريكا بدليل آزمايش هاي هسته اي پاكستان عليه اين كشور وضع كرده بود، لغو نمايد. پاكستان با آمريكا همكاري كند و در مقابل واشنگتن هيأت حاكمه جديد افغانستان را وادار كند با اسلام آباد روابط حسنه اي داشته باشند.
پاكستان با آمريكا همكاري كند و در مقابل واشنگتن نيروهاي طرفدار اسلام آباد را در بخشي از ساختار قدرت سهيم كند. گزينه اول اگر چه براي پاكستان سودمند بود اما اسلام آباد بين دو موضوع تفكيك قائل شده بود. اول اينكه همكاري اين كشور با آمريكا عليه طالبان بخشي از همكاري امنيتي دو كشور قلمداد مي شود كه در هر جاي ديگري و در مورد هر گروه ديگري نيز مي توانست اتفاق بيفتد. از اين رو واشنگتن بايستي به صرف همكاري پاكستان، كمك هايي را به اين كشور ارائه دهد.
دوم اينكه پاكستان در افغانستان منافع مستقيم و حياتي دارد و اگر طالبان از بين بروند، هيچ نيرويي كه در ساختار سياسي افغانستان از منافع پاكستان حمايت كند، وجود نخواهد داشت. بنابراين اسلام آباد شديداً مصر بود كه ما به ازاي همكاري با آمريكا در قضيه افغانستان در داخل افغانستان پرداخته شود.
گزينه دوم هم براي پاكستان اطمينان بخش نبود. زيرا در آن هنگام دو گروه قدرت را در افغانستان قبضه كرده بودند كه از قضا هر دو نسبت به پاكستان بدگمان بودند.
گروه اول ائتلاف شمال بود كه پاكستان را حامي طالبان و دشمن خود قلمداد مي كردند.
گروه دوم ناسيوناليست ها بودند كه در شكل جريان روم و افغان - ملت ها خود را سازماندهي كرده بودند كه اينها نيز بر سر خط «ديورند» ادعاي ارضي و تاريخي عليه پاكستان دارند. بدين ترتيب هيچ يك از اين دو نيرو (جانشين طالبان) نمي توانست حتي اگر آمريكا هم در پشت ماجرا قرار مي گرفت، براي پاكستان اطمينان بخش باشد. تنها گزينه اي كه باقي مي ماند گزينه سوم بود: يعني حضور بخشي از نيروهاي وفادار به پاكستان در ساختار سياسي افغانستان. نيروهاي وفادار به پاكستان را بايد عمدتاً در ميان طالبان جستجو كرد. منتهي فقط آن دسته از طالبان که ايدئولوژيك هستند و نه ملي گرا.
ملي گراهاي بشدت خواهان شكل گيري پشتونستان بزرگ هستند كه بخشي از مناطق سرحدي و قبايلي پاكستان را شامل مي شود. چبرعكس، مذهبيون يعني آنهايي كه ايدئولوژيك مي انديشند همه جا را سرزمين برادران مسلمان مي خوانند و لذا اصلاً قائل به وجود مرز ميان دو كشور اسلامي پاكستان و افغانستان نيستند.
اين همان چيزي است كه آي. اس. آي، سازمان امنيت و اطلاعات ارتش پاكستان، سعي كرده است بطور بسيار ظريف طراحي كند تا از يك سو ادعاي تاريخي افغان ها را به فراموشي سپارد و از سوي ديگر زمينه هاي لازم را براي استفاده از افغانستان بعنوان عمق استراتژيك پاكستان در مقابل هندوستان فراهم كند.
توضيحات پاكستاني ها براي آمريكايي ها قانع كننده بود و لذا واشنگتن تصميم گرفت با اسلام آباد وارد معامله شود. مسأله بدين شكل مطرح شد:
آمريكا مي پذيرد كه بخشي از نيروهاي وفادار به پاكستان وارد ساختار سياسي افغانستان شوند، اما چگونه و در مقابل چه چيزي؟ از اينجا بود كه بحث طالبان ميانه رو مطرح شد. در مورد اينكه چگونه نيروهاي وفادار به پاكستان در ساختار سياسي افغانستان وارد شوند، تصميم گرفته شد اين نيروها در قالب طالبان ميانه رو وارد ساختار سياسي شوند. در حقيقت پاكستاني ها دو ابتكار مهم را صورت دادند.
اول اينكه ميان طالبان تفاوت قائل شدند و آنها را به دو دسته تندرو و ميانه رو تقسيم نمودند.
دوم اينكه ميان طالبان و القاعده تفاوت قائل شدند و به آمريكايي ها اعلام كردند كه اسلام آباد با القاعده مخالف است اما از طالبان دفاع مي كند. پس وقتي از طالبان ميانه رو سخن مي رانيم آن بخش از نيروهاي وفادار به پاكستان هستند كه داراي پايگاه اجتماعي نسبي در ميان بخشي ازا قوام دوطرف خط ديورند مي باشند. اين نيروها ايدئولوژيك بوده و از افكار و عقايد جمعيت علماي اسلام تأثير مي پذيرد.
في الواقع ميان طالبان ميانه رو و تند رو هيچ تفاوتي وجود ندارد جز آنكه براي توجيه افكار عمومي ممكن است بعضي از سران اصلي طالبان مثل ملاعمر را از رأس اين نيرو حذف كنند.
در هر حال آمريكا به رغم بازتاب هاي منفي كه از نظر افكار عمومي دارد، پذيرفته است طالبان ميانه رو وارد ساختار سياسي افغانستان شوند اما اين مهم در قبال دريافت امتيازات زيادي از پاكستان صورت گرفته است.
اولين امتياز عبارت است از جلب همكاري پاكستان براي سركوب بقاياي القاعده اما امتيازات بعدي مهمتر هستند. آمريكا از پاكستان خواسته است در ازاي ورود طالبان ميانه رو به ساخت قدرت در افغانستان يكي از اين اقدامات را انجام دهد: اسرائيل را به رسميت بشناسد، نظارت بر سلاح هاي هسته اي پاكستان را در اختيار آمريكا قرار دهد، اسامه بن لادن را دستگير و تحويل آمريكا دهد،
كليه نيروهاي خارجي را كه در اسارت طالبان و القاعده هستند آزاد كند، بقاياي طالبان را خلع سلاح نموده بگونه اي كه آثاري از تحرك نظامي آنها برجا نماند. معلوم نيست كه پاكستان به كدام يك از اين شرطها تن داده است ولي آنچه مسلم است اينكه آي. اس. آي پاكستان سه گروه را فريب داده است و با اين هرسه بازي مي كند. اولين گروه آمريكايي ها هستند. آي اس آي به همان ميزان كه با آمريكا همكاري مي كند به همان ميزان نيز طالبان را هدايت و رهبري مي كند. اطلاعات غلط به آمريكايي ها و اطلاعات درست به طالبان از محورهاي اصلي عملكرد آي. اس. آي است.
دومين گروه مردم پاكستان هستند. واقعاً مردم پاكستان نمي دانند كه چرا آمريكايي ها در كشورشان حضور دارند و چرا ارتش پاكستان بايد توسط آمريكايي ها محاكمه شوند و چرا ناموس نظامي پاكستان يعني سلاح هاي هسته اي اين كشور بايد تحت كنترول آمريكا باشد. مردم پاكستان نمي دانند دولت شان در پشت پرده چه سر و سري با اسرائيلي ها دارد و ...
سومين مردم افغانستان است. اگر چه عوامل زيادي در قرباني شدن ملت افغانستان نقش داشته ولي سازمان امنيت و اطلاعات ارتش پاكستان اولين نقش را فلاكت و سيه روزي اين ملت ايفا كرده است. جلوه ها و نمود سياست فوق در قضيه طالبان ميانه رو كاملاً مشهود است. اولين نمود سياست آي. اس. آي اين است كه از يكسو طالبان ميانه رو را به انجام كاركردهاي سياسي واداشته است و سعي نموده با رايزني با آمريكايي ها و حتي فريب دولت كابل آنها را وارد ساختار سياسي كند.
از سوي ديگر براي عملي نمودن اين سناريو، بخشي از طالبان را كه به طالبان تندرو معروف هستند مسلح نموده است تا با اعمال خشونت عليه دولت و مردم افغانستان و نيز سازمان هاي غيردولتي و حتي نيروهاي آمريكايي، آنها را به پذيرش شرايط پاكستان وادار كند. هم اكنون چهار نيروي اصلي با اهداف مختلف از طالبان ميانه رو براي ورود به ساختار قدرت حمايت مي كنند: پاكستان، آمريكا، بخشي ازسران قبايل ، و كرزي. پاكستاني ها براي گرفتن سهمي از قدرت در افغانستان،
آمريكايي ها براي كاهش آسيب پذيري خود و تثبيت اوضاع در افغانستان،
حامد كرزي براي جلوگيري از شكاف در بين اقوام و در نتيجه تثبيت موقعيت خود در انتخابات بعدی رياست جمهوري و بالاخره بخشي ازسران قبايل يعني غلجايي ها براي افزايش قدرت قبيله اي خود در مقابل رقيب هم قومي خود يعني احمد زايي ها.
اگر دقت داشته باشيم هدف اصلي هر چهار نيروي ياد شده تلاش براي نوعي موازنه قدرت مي باشد. اما مسأله اين است كه آيا با ورود طالبان در هر شكلي از آن به ساختار قدرت، بي ثباتي ها از افغانستان رخت خواهد بست. جنرال ضياءالحق رئيس جمهور نظامي پاكستان در يكي از جملات معروف خود گفته بود:
«اين ديگ جوشان (افغانستان) را بايد همواره در درجه حرارت مشخصي نگه داشت».
وقتي چنين عبارتي سرلوحه سياست خارجي پاكستان در افغانستان باشد چگونه مي توان اميد داشت اوضاع افغانستان سرو سامان پيدا كند و ملت مظلوم اين كشور روي آرامش ببيند.
چنانچه علي رغم تلاش های دولت مبني بر تشويق طالبان در سهم گيری مستقيم درپروسه سياسي و آماده گي برای تفويض سهم بيشتر آنان در مجموع ساختارهای دولتي،آنان سلاح بر زمين نگذاشته و هر روز به حملات شان بر عليه حاکميت کنوني و در زير چتر پاکستان گسترش مي دهند،که اين خود باعث تشويش همه مردم افغانستان قرار گرفته است .
رهبران پاكستان و افغانستان كه مدتهاست يكديگر را با چوب طرفداري از تروريسم و طالبان و القاعده ميكوبند و بدترين حملات لفظي را نثار يكديگر ميكنند، آنان در آنقره پاي ميز مذاكره نشستند تا درباره چگونگي مقابله با طالبان به طور مستقيم و بدون واسطه گفتگو كنند و راه حلي بيابند .
نتيجه اين گفتگوي چند ساعته توافق دو طرف بود براي همكاري اطلاعاتي و مقابله با پناه دهندگان به تروريستها و يا مراكز آموزشي و منابع مالي آنها . بعد از اين ديدار كه رهبران تركيه آن را تدارك ديده بودند حامد كرزي رئيس جمهور افغانستان و جنرال پرويز مشرف همتاي پاكستاني او بيانيه مشتركي منتشر كردند كه در آن بر تعهد دو طرف براي مقابله با تروريسم تاكيد شده است .دو طرف متعهد شدهاند كه با همه عواملي كه عليه دولتهاي هر يك از طرفين فعاليت ميكنند برخورد نمايند. آنها همچنين بر تعهد خود براي حمايت از ميانهروي و مبارزه با همه اشكال تندروي و تروريسم تاكيد كردند .
كرزي و مشرف بعد از اين ديدار فقط به عكس گرفتن با رئيس جمهور و نخست وزير تركيه در مقابل دوربين خبرنگاران بسنده كردند و به هيچ پرسشي جواب ندادند . نزديك به شش سال از شروع جنگ آمريكا در افغانستان و سرنگوني طالبان در اين كشور ميگذرد اما حملات نيروهاي طالبان همچنان ادامه دارد و اين درگيريها هر روز از ميان نظاميان طالب نيروهاي آمريكايي و اروپايي مستقر در افغانستان و غيرنظاميان افغان تلفات ميگيرد . تنها در دور جديدي از عمليات ناتو در جنوب افغانستان شروع شده، بيش از 136 نظاميطالبان كشته شدند. هر بار كه چنين درگيري صورت ميگيرد و تلفات آن مشخص ميشود، رسانهها خبر آن را اينگونه اعلام ميكنند كه خونينترين عمليات در چند سال گذشته بودهاست. اما هيچكدام از اين درگيريها آخرين درگيري نيست و باز هم ادامه دارد.
پاكستان ميگويد نزديك به 80 هزار سرباز پاكستاني در مناطق مرزي اين كشور مستقر شده و يك هزار بازرسي در مرزهاي پاكستان ايجاد شدهاند تا فعاليت و رفت و آمد شبه نظاميان از افغانستان به خاك اين كشور محدود شود. اما دولت كرزي و دولتهاي غربي و ناتو، پاكستان را به كمكاري و گاه همكاري با اين شبه نظاميان متهم ميكنند . يكي از دلايل محكم اين دولتها براي چنين اتهاميتوافقنامه سال گذشته دولت مشرف با مناطق قبيلهنشين شمال پاكستان است .
مشرف ميخواست با اين توافقنامه از شدت حملات شبه نظاميان مناطق قبيله نشين به نيروهاي امنيتي دولت در اين مناطق بكاهد. اما برخي گزارشها حاكي از اين بود كه ملامحمد عمر رهبر طالبان در پس اين توافقنامه صلح قرار داشت . دولت مشرف بر اساس اين توافقنامه و در مقابل آرامش اين مناطق قبيله نشين، از شدت عمل خود در محدود كردن يا برخورد با شبه نظاميان ميكاست .
اين اقدام مشرف با فشار و مخالفت شديد غرب و به ويژه آمريكا رو به رو شد به طوري كه در كنگره صحبت از قطع كمكهاي مالي واشنگتن به دولت مشرف به ميان آمد.
در همين حال وزارت امور خارجه آمريكا در تازه ترين گزارش خود اعلام كرد: نظاميان طالبان و فعاليتهاي آنها در افغانستان هنوز يك تهديد جدي براي ثبات منطقه است . در اين گزارش آمده است، نيروهاي طالبان علاوه بر دريافت بودجه با قاچاقچيان مواد مخدر همكاري كرده و در مناطق قبيلهنشين پاكستان پناهگاه ميگيرند. پاكستان همچنان يك منبع مهم براي اين افراد و يك پناهگاه امن براي رهبران اين گروه تروريستي محسوب ميشود . گروهي كه در نيمه دهه 1990 سرويسهاي اطلاعات ارتش پاكستان آن را تشكيل داد تا كشور همسايه را در چنگ خود بگيرد اكنون به معضلي براي پديدآورندگان آن تبديل شده است.
اما بيش ازهمه مايه اي تشويش ، خاموشي وقاطعيت نيروهاي ائتلاف درافغانستان است که بعقيده کارشناسان ، ناتو دزد را ميگويند دزدي کن وصاحب خانه را ميگويند خبردار .
لطفآ به سخنان گنگ وغيرشفاف سخنگويي ناتوتوجه فرمايد .
سخنگوي غيرنظامي سازمان پيمان آتلانتيك شمالي(ناتو) در افغانستان گفت:
احداث موانع از سوي پاكستان در طول مرز مشترك "ديورند" با اين كشور تردد آزاد مردم در دو سوي مرز و نيز كالاهاي تجاري را محدود ميسازد. احداث حصار و ساير موانع مرزي ميان دو كشور كار خوبي نخواهد بود. مسايل مرزي حساس و بحث برانگيز است و به نظر ناتو اين حركت خوبي نيست.
طرح احداث ديوار ميان دو كشور همسايه در كميسيون سه جانبه مطرح و روي آن بحث خواهد شد. وي با بيان اينكه ايجاد موانع مرزي دلايل نظامي دارد، تصريح كرد كه نمي خواهد در اين مورد سخن بگويد. افغانستان اواخر ماه حمل اعلام كرد نيروهاي پاكستاني به سوي نيروهاي اردو در ولايت پكتيكا در شرق كشور تيراندازي كردند. براساس بيانيه دفتر سخنگوي وزارت دفاع ، حادثه زماني رخ داد كه پاكستان با استفاده از تاريكي شب در مناطق مرزي "انگور هده" و "شكين" ولسوالي"برمل" اقدام به نصب سيم خاردار و مينگذاري كردند. سخنگوي وزارت دفاع پيشتر گفته بود كه نصب موانع باعث قطع روابط اقوام، ايجاد فاصله ميان افرادي كه پيوند تاريخي، قومي و خويشاوندي با يكديگر در دو سوي مرز دارند، ميشود.
پاكستان و افغانستان دو هزار و ۴۳۰كيلومتر مرز مشترك دارند كه اغلب كوهستاني است. پاكستان براي پيشگيري از تردد شورشيان، احداث موانع مرزي به طول بيش از ۹۰۰كيلومتر از منطقه مرزي"چمن" در جنوب افغانستان تا منطقه"مهمند اجنسي" را در دستور كار دارد كه كابل با آن مخالف است.
مرز
كنوني در سال
۱۸۹۳ميلادي
در زمان سلطه استعمار انگليس در شبه قاره هند، براي مدت يكصد سال
علامتگذاري شد.
از
زمان تاسيس پاكستان در سال
۱۹۴۷ميلادي
تاكنون ميان اين كشور با افغانستان در مورد خط مرزي ديورند اختلاف وجود
دارد. درهمين حال معاون سازمان آتلانتيك شمالي (ناتو) گفت: بدون شك
اين سازمان در افغانستان با چالشهايي روبرو است.
وي
در پايان سفر سه روزه هيات اعزامي
۴۰نفره
اين سازمان به افغانستان در گفت وگو با خبرنگاران بدون اشاره به اين
چالشها افزود :
در اين رابطه نبايد بدبين بود، بلكه بايد خوشبين باشيم.
خرابي
اوضاع امنيتي افغانستان را بايد از چند زاويه نگاه كرد و زمان براي ما
در افغانستان بسيار مهم است.
اوضاع افغانستان نسبت به سال ۲۰۰۳تفاوت زيادي كرده و وضعيت امروز نسبت به گذشته بهتر است و اميدواريهايي نيزوجود دارد. وي به لزوم اعزام نيروهاي نظامي بيشتر به افغانستان اشاره كرد و گفت :
براي افزايش قوا به اين كشور تقاضا وجود دارد كه بخشي از نيازها تامين شده است.
آنان از برخي ولايات شمال، جنوب و شرقاين كشور ديدن كرده و فكر ميكند پيشرفتهايي در اين ولايات صورت گرفته است. وضعيت امنيتي افغانستان خوب شده است ، ما در جهت درست حركت ميكنيم و فكر ميكنم ناتو در افغانستان خوب كار كرده است. اين سازمان در جنگ افغانستان پيروز و دمكراسي در اين كشور برقرار خواهد شد. توقع داريم كه در آينده وضع امنيتي بهتر شود و در حملات به مردم عادي آسيب نرسد.
چه چيزی اين تحول را بوجود آورده است؟ يک دليل اين است که واشنگتن هرچند خيلی دير به عمق شورش تحت رهبری طالبان در افغانستان پی برده و اين واقعيت را درک کرده که کسی خط حکومت کرزی را در خارج از کابل نمی خواند. رايس در مسافرت ماه ژوئن در حاليکه آشکارا از آنچه شنيده بود وحشت زده شده بود گفت:" ما قصد نداريم از اينجا برويم." به اين ترتيب وزن آمريکا را پشت نيروهای ناتو که به تازگی افزايش يافته گذاشت و تصميم قبلی آمريکا را مبنی بر کاهش سربازان آمريکايی حداقل تا سال ديگر پس گرفت. شايد اين واقعيت به آمريکا نشان داده باشد که که کارزار گسترده پاکستان عليه طالبان در وزيرستان شکست خورده و تلاش مشرف برای به کارگيری تاکتيک های سياسی را بايد به امتحان گذاشت.
دليل دوم درک تهديد عظيمی است که مشرف ميگويد با آن روبروست و آن نه طالبان است و نه القاعده بلکه طالبانيزه شدن نهادهای قومی خود پاکستان در مرزهای افغانستان است.
وزيرستان جنوبی هم اکنون تحت فرمان جهادی های اسلام گراست که به گفته يک مطلع محلی بطور علنی عضو گيری ميکنند، زخمی ها را نجات ميدهندو جنگجو به افغانستان ميفرستند. مقامات پاکستان وحشت دارند که وزيرستان شمالی نيز به همين وضع دچار شود. در اينجا برخلاف بخش جنوبي، طالبان محلی تحت هدايت ملاعمر متحد شده اند و بنابر گفته يک منبع، اوست که در پنج سپتامبر توافق فوق را به عمل آورد و بر اساس آن متعهد شد که آدم های او مبارزه خود را به "جهاد" در افغانستان منحصر کنند و به عمليات عليه ارتش پاکستان دست نزنند. مشرف با اين کار ميخواهد حداقل بخشی از قدرت نمايندگان محلی و سنتی و شيوخ وفادار به خود را در وزيرستان شمالی بازسازی کند. به هر حال او آلترناتيو ديگری ندارد. به نظر ميرسد واشنگتن با اين تاکتيک توافق دارد، هرچند آن را يک چاره موقت می بيند.
نسيم زهرا تحليل گر امنيتی پاکستان ميگويد هرچه اوضاع عراق و افغانستان انفجاری تر ميشود، واشنگتن بيشتر به مشرف و رژيم نظامی او به چشم "ستون اصلی" جنگ عليه "تروريسم جهانی" نگاه ميکند. شايد به اين علت بود که بوش زمانی چنين طولانی )دراخرين سفرمشرف به آمريکا ) را به "شهامت" مشرف اختصاص داد و زمانی چنان کوتاه را به اين اميدواری که انتخابات آزاد و سالم در سال 2007 در پاکستان برگزار خواهد شد، و اصلا وقتی را به اين اختصاص نداد که آيا جنرال – رئيس جمهور موظف خواهد شد يونيفورم نظامی خود را کنار بگذارد تا در آن انتخابات با ديگران رقابت کند.
بعد از حمله 11 سپتامبر هدف آمريکا و متحدانش فقط حذف طالبان و القاعده بود که راهی برای مذاکره با هيچيک از آن ها باقی نمی گذاشت. در سال 2003 بيشتر سرويسهاي اطلاعاتی غربی به وضوح دريافتند که بدون اطلاعات وسيعی که در سازمان امنيت و اطلاعات پاکستان جمع شده نميتوانند در افغانستان عمليات انجام دهند. بين 2003 و 2005 سازمان های اطلاعاتی غرب از نزديک با (ISI) همکاری کردند و تعداد زيادی از عوامل القاعده را شناسايی نمودند، اما اين امر را که عناصری از (ISI) مخفيانه به طالبان کمک ميکند زير چشمی رد کردند. توافق اخير مشرف بسياری از غربی ها را از لاک خود بيرون آورد.
غرب يا بايد ديالوگ با هواداران ملاعمر را بپذيرد يا اين ريسک را قبول کند که در نزاع های آتی با آن ها در جنوب افغانستان تلفات بيشتری بدهد. راه اول دشوار است و تعداد کمی از رهبران غربی مايل به آن هستند. راه دوم تنها از طريق فشار بر سازمان اطلاعات پاکستان ممکن است، به اين اميد که پاکستان مجبور شود در مورد استراتژی خود در افغانستان تجديد نظر کند، همانطور که در مورد کشمير کرد.
همچنان روز نامه واشنگتن پست زير عنوان جنگ درپاكستان: اندكي بعد از حادثه يازده هم سپتمبر 2001 رئيس جمهور بوش اعلام داشت كه كشور هاي جهان بايد بين ايالات متحده امريكا وكشور هائيكه ازدهشت افگنان پشتيبانى نموده و انها را درخاك خود پناه ميدهند يكي را انتخاب كنند و كسانيكه به منسووبين القاعده پناه ميدهد بايد به حيث دشمن شناخته شوند.
واشنگتن پست مينويسد: بعد ها از تطبيق جدي اين پرنسيب امتناع بعمل امد و جنرال پرويز مشرف رئيس جمهور پاكستان آدم خوش قسمتي بود كه درمقابل مشكلي قرار نگرفت. از زمانيكه جنگ عليه دهشت افگني آغاز شد، اين حكمران نظامي پر زرق وبرق پاكستان سعي بليغ به خرچ داد به حيث متحد ايالات متحده امريكا به شمار آيد . اما از مبارزه عليه افراطيون اسلامي دركشورش كه يقيناء اسامه بن لادن و نائبان ارشد ش دران شامل اند ، با وصف افزايش درتلفات جاني و خسارات مالي امريكا از رويارويىبا انها طرفه رفت.
جنرال مشرف ومشاورين اش از قبيل شوكت عزيز صدراعظم پاكستان با گزاف گويى ميگفتند كه پاكستان صد ها تن تندرو القاعده را دستگير وده هاهزار عسكر را درمناطق سرحدي درنزديكي افغانستان تعبيه كرده است . اما جنرال مشرف هيچگاهي قواي خود را عليه طالبان تندرو سوق نداد كه درجنگ از قلمرو سرحدي پاكستان عليه قواي افغاني وآمريكايى استفاده ميكردند و همچنان هيچگاهي گروه هاي افراطي اسلامي را كه حملات دهشت افگني را در هند انجام ميدهند منحل نكرد .
مشرف مدارس ديني پاكستان را كه منبع تربيه دهشت افگنان انتحاري است تصفيه و پاكسازي ننمود . وي از بزرگترين جنايت كار انتشار سلاح ذروي بنام عبدالقدير خان رئيس دستگاه ذروي پاكستان كه اسرار ذروي را به كشور ليبيا ، كورياي شمالي وايران فروخت حمايت كرده واو را عفو كرد.
ازجانب ديگردرداخل کشور اگر دولت های ذیدخل درقضایا بی الا يشانه میخواهند افغانستان را کمک نمایند، اولتر از همه دولت را متوجه مصلحت گرای های بی چون وچرا آن سازد. دولتمردان ما را وادار سازند تا کارها را به اهل آن بسپارند. کمک نمایند تا درافغانستان دولتی بوجودآيد که قدر رأی مردم را بداند. با حمایت مردم میتوان تروریزم و القاعده را نابود ساخت وپاکستان را سرجایش نشاند. نه با اشخاص وافرادکه بيشترازيک دهه غلام گوش به فرمان پاکستان بوده اند.
رفتار خشونت آميز نيروهاي آمريکايي با مردم ، با واکنش شديد مردم ونمايندگان مجلس شوراي ملي مواجه شده است. نمايندگان مجلس معتقدند رفتار نادرست نيروهاي آمريکايي باعث تشديد خشونت و گسترش ناامني در افغانستان شده است . اين در حالي است که برخي منابع خبري از تحرکات جديد نيروهاي طالبان در چهار ولايت هلمند ، ارزگان ، قندهار و زابل در جنوب افغانستان خبر مي دهند.
به گفته ي اين منابع طالبان کنترول بعضي مناطق را به دست دارند. با گذشت بيش ا ز پنج سال از حضور نيروهاي آمريکا در افغانستان ، طالبان همچنان فعال است . آمريکاييان که با شعار مبارزه با تروريسم وارد، افغانستان شدند ، در مقابله با نيروهاي طالبان ناکام مانده اند . گسترش ناامني ها و تشديد فعاليت طالبان نشان مي دهد خارجي ها وبخصوص آمريکا تمايلي براي برقراري ثبات و امنيت در افغانستان ندارند . حضور پر رنگ نيروهاي طالبان در مناطق جنوبي ، باعث نگراني گسترده مردم اين کشور شده است . اکنون ا ين سوا ل پيش مي آيد که چرا نيروهاي ائتلاف در مقابله با طالبان ، موفق نبوده اند ؟ واقعيت اين ا ست که آمريکاييان وجود نيروهاي طالبان را براي پيشبرد اهداف خود در افغانستان ، ضروري مي بينند.
از زماني که آمريکا به افغانستان لشکرکشيد هيچ چيز پيش نرفته است و مردم از جنگ و محروميت رنج مي برند. هرج و مرج هميشگي شده، قاچاق مواد مخدر از سر گرفته شده است (نود درصد مصرف جهاني ترياک را شامل مي شود) و سران قبايل، «جنگ سالاران» و اسلامگرايان بر ديگر مناطق کشور فرمان مي رانند. پنج سال پس از سقوط آنها، سران طالبان به افراد سازمان پيمان آتلانتيک شمالي(ناتو) فشار مي آورند و خسارت هاي بيش از پيش مهمتري را به آنان وارد مي کنند، تا حدي که در سپتامبر آنان را مجبور به درخواست نيروي کمکي کردند.
طبق گفته رسانه ها،شصت درصد کشور فاقد نيروي برق است و هشتاد درصد مردم به آب آشاميدني دسترسي ندارند. خلاء ايجاد شده در اثر فقدان نيروي پوليس را انواع نيروهاي مخالف دولت پرکرده اند: اسلامگرايان در جنوب، جنگ سالاران سالهاي ١٩٨٠ در غرب، قاچاقچيان مواد مخدر در شمال.
دراين دوره، نبردها عليه نيروهاي همدست طالبان، باعث توقف برنامه هاي جديد براي بازسازي و کاهش دسترسي به دست اوردها شده است. تنها نيمي از کمک وعده داده شده به کشور در سال ٢٠٠١، توزيع شده است و راه کابل به قندهار که تا به امروز بازسازي آن بزرگترين دستاورد ايالات متحده است، اکنون به دليل خشونت جديدي که بر آن حکم مي راند، تقريبآغير قابل استفاده شده است.