نقش پاکستان
در
رشد تروريزم و
دسيسه های پيدا و پنهان
سريال سياسی – قسمت دوم – تهيه و پژوهش )دوشی چی(
تخته خيز افراطيون
در دوران جنگ سرد، دو ابرقدرت جهاني با توسل به هر شيوه و روش سعي در كنترول رقيب داشته و با تقسيم جهان به دو بلوك تلاش داشتند مانع از توسعه طلبي ديگري شوند. در واقع جهان به دو قطب خودي و غيرخودي تقسيم شده بود و تنها دو ايدئولوژي اصلي رقيب جهان ظهور و بروز مي يافت و ساير تفكرات هر چند مخالف در جهت استفاده و سد نفوذ ايدئولوژيك رقيب توسط آمريكا و شوروي به كار گرفته مي شد.
اسلام نيز از اين قاعده مستثني نبود. در دوران جنگ سرد، دولت ايالات متحده با تمسك به اسلام و گروه هاي اسلامي سعي در سد نفوذ و مقابله با كمونيسم شوروي را داشت .
به عبارت ديگر اسلام عاملي امنيت زا براي آمريكا محسوب مي شد. نمونه بارز اين مسأله كمك هاي ميلياردي دولت آمريكا به گروه هاي جهادي در افغانستان بود كه خط مقدم مبارزه با شوروي بودند، اما پس از جنگ سرد اين معادله به هم خورد. غرب خود را در بحران معنا و فقدان رقيب پيشين مي ديد، لذا به دنبال ايجاد رقيبي جديد بود. ازاين رو تروريسم كه آمريكا آن را زايده تفكر اسلام سياسي مي پندارد، به عنوان چالش جديد مطرح گرديد. ازاين رو اسلام و گروه هاي جهادي كه غرب زماني آنها را مبارزان آزادي Freedom Fighter مي خواند تبديل به عاملي امنيت زدا شدند.
جالب آنكه همين گروه هاي مورد حمايت غرب در افغانستان تبديل به دشمنان آمريكا گشته و لقب تروريست به خود گرفتند. بالتبع نقش دولت هاي حامي اين گروه ها نيز قبل و پس از جنگ سرد متفاوت بوده و اين دولت ها مجبور به باز تعريف استراتژي هاي خود گرديدند.
شايد مهمترين كشور در رابطه پاكستان باشد كه همواره به نوعي در خط مقدم قرار داشته و زماني حامي اصلي اين گروه ها بوده و امروز سعي در مبارزه با اين گروه هاي افراطي داشته و همگام ايالات متحده عمل مي كند. پاكستان به دليل موقعيت ژئوپليتيك و ويژگي هاي فرهنگي خود زماني مأمن گسترش و توسعه گروه هاي افراطي بود كه به سبب نياز غرب به آنها متحد آمريكا محسوب مي شد. دولت اسلامي و جامعه تك فرهنگي و اقتدارگراي پاكستان كه تحت كنترول شديد نظاميان قرار دارد، سبب شده بود اوامر و دستورات غرب در رابطه با تجهيز اين گروه ها راحت تر اجرا گردد.
ايجاد مدارس مذهبي فراوان كه رقم آن به بيش از پنج هزار مي رسد، باعث گرديد پتانسيل ايجاد مخالفت گسترده با غرب و مظاهر تمدني آن در اين كشور ريشه دار گردد. از سوي ديگر فقر شديد مردم كه بيش از نيمي از جمعيت كشور را شامل مي شود و اقتصاد بيمار كشور و نيز اختصاص يك سوم درآمدهاي كشور به نظامي گري و نيز اختلاف ديرينه پاكستان و هند در مورد مسأله كشمير سبب شكل گيري نوعي سرخوردگي ميان مردم كشور و در نتيجه تفكرات و جريانات افراطي گرديده است .
پس از 11 سپتامبر موقعيت پاكستان به عنوان حاملي اصلي طالبان و رهبران آن بشدت به چالش كشيده شد. هزينه هاي هنگفت و امكانات فراوان دولت طالبان كه از سوي پاكستان و عربستان تأمين مي گرديد و توسط مدارس مذهبي موجود در اين كشورها پشتيباني تئوريك مي گرديد به ناگاه و به ناچار بر اثر فشار آمريكا و دستور كار جديد جهاني اين كشور مبني بر مبارزه با تروريسم قطع گرديد و بلافاصله مشرف قول همكاري كامل به آمريكا در اين زمينه را داد. نكته بسيار مهمي كه متفكران و استراتژيست هاي آمريكايي در مورد پاكستان بر آن تأكيد دارند، نقش دوگانه اين كشور در مبارزه با تروريسم مي باشد.
بسياري از آمريكاييان پاكستان را صادق در گفتار و كردار خود در رابطه با مبارزه تروريسم نمي دانند؛ چرا كه هنوز عوامل مختلف ايجاد كننده تروريسم به قوت خويش باقي است و دولت پاكستان نخواسته و يا نتوانسته است آنها را كنترول نمايد.
خروج شوروي از افغانستان باعث پايان كار مدارس مذهبي پاكستان كه نيروهاي جهادي را تربيت مي كرد نشد، بلكه بالعكس مبارزه با كمونيسم شوروي جاي خود را به مبارزه با غرب و ليبراليسم داد. امروز مخالفت ها با اقدامات آمريكا در افغانستان و عراق به خوبي در بين مردم پاكستان ريشه دار شده است و بسياري از مردم اين كشور نه تنها بن لادن را تروريست نمي دانند بلكه از وي به عنوان پاسدار ياد مي كنند.
امروز مخالفان دولت پاكستان در دستگاه اجرايي آمريكا دلايل متعددي را ذكر مي كنند كه به نقش تعارض آميز و معماگونه پاكستان در مبارزه با تروريسم اشاره دارد: حمايت دولت پاكستان از گروه هاي مبارزه در كشمير و حمايت از مدارس مذهبي مروج تفكر طالباني و وهابي گري ، همكاري گسترده مأموران امنيتي پاكستان با سران و رهبران القاعده در پاكستان و بعضاً پناه دادن به آنها، حمايت از گروه هايي كه در ليست تروريستي ايالات متحده قرار دارند از جمله جيش محمد و حركه المجاهدين و...، استفاده تروريست ها از پاكستان به عنوان پناهگاه امن ، حضور تعداد زيادي پاكستاني كه در افغانستان عليه آمريكا مبارزه مي كنند و مواردي از اين قبيل نمونه هايي از شواهد مخالفان همكاري با دولت پاكستان مي باشد.
به عبارت ديگر بسياري از متفكران آمريكايي معتقدند پاكستان علاوه بر اينكه كشوري است كه در خط مقدم مقابله با تروريسم قرار گرفته ، خود تروريست مي باشد و از اين منظر جايگاه متعارض و نقشي دوگانه بازي مي كند. اين عده پرويز مشرف را فردي فرصت طلب مي دانند كه از بيم حمله آمريكا به مناطقي از پاكستان بلافاصله به درخواست پاول براي همكاري پاسخ مثبت داد و تغيير رويه اي 180 درجه اي را در دستور كار قرار داد، لذا اين اقدامات تاكتيكي تعبير مي شود و نه استراتژيك .
از سوي ديگر، دولت ايالات متحده سعي نموده است با همكاري پاكستان و با ديدگاهي خوشبينانه پاكستان را در رديف كشورهاي «متحد غيرناتوي » خود قرار دهد در حال حاضر كشورهاي جاپان ، كورياي جنوبي ، فيليپين ، تايلند، آرژانيتن ، مصر، كويت ، بحرين ، اردن و اسرايل به اين لقب ملقب شده بودند.
به نظر مي رسد نقشي كه آمريكا به عنوان هژمون جهاني براي خود در نظر گرفته است مانع از آن مي شود كه در اين منطقه از جهان (شبه قاره ) شاهد اختلاف عمده بين هند و پاكستان باشد و سعي مي كند با كنترول اين كشورها مانع از بروز جنگ فراگير گردد. ازاين رو دولت آمريكا همواره بر نقش مؤثر پاكستان در مبارزه با تروريسم تأكيد داشته است و اقدامات شديدي عليه اين كشور انجام نداده است .
چنان كه ذكر شد دولت پاكستان بلافاصله پس از حوادث 11 سپتامبر در قبال تروريسم و گروه هاي مختلف مورد حمايت خويش تغيير جهت داد چنانكه گزارش كميسيون 11 سپتامبر نيز بر اين امر تصريح دارد، ولي چنانكه ذكر شد نخبگان آمريكايي همواره بر عدم اتكا به پاكستان در مبارزه با تروريسم تأكيد داشته اند. اين گروه مشرف را فاقد توانايي يا اداره كافي براي كنترول وزيرستان و مناطق شمال غربي خود و تعقيب گروه هاي تروريستي و القاعده مي دانند. از سوي ديگر مسأله بحران كشمير و نيازي كه پاكستان به گروه هاي اسلامي جهت مبارزه با رقيب استراتژيك خود هندوستان دارد، سبب تساهل بيشتر اين كشور با گروه هاي حامي تروريسم گشته و اين مسأله مشرف و دولت پاكستان را بين همكاري با آمريكا و نيز جلب حمايت گروه هاي مذهبي مردد نموده است و مشكلات داخلي براي پاكستان به وجود آورده است .
بدون ترديد نحوه برخورد پاكستان با مشكلات ، مطلوب آمريكا نيست . به زعم مقامات آمريكايي خطر امنيتي پاكستان از جانب گروه هاي داخلي اين كشور است و نه هند. از سوي ديگر نگراني عمده آمريكا كه سبب مي شود با تسامح بيشتري به پاكستان و مسائل آن نظر كند در اختيار داشتن سلاح هاي هسته اي توسط اين كشور مي باشد. ايالات متحده از آن بيم دارد كه اين سلاح ها و تجهيزات در اختيار گروه هاي تروريستي و به خصوص القاعده قرار گيرد و اين گروه ها از كنترول خارج گردند. لذا تلاش آمريكا از يك سو حل بحران هند و پاكستان مي باشد و از سوي ديگر سعي دارد با نشان دادن اعتماد خود به پاكستان ، مشوق هاي لازم را براي رفتار عقلايي و در چارچوب منافع آمريكا، در اختيار پاكستان قرار دهند.
از مجموعه عملكرد دولت پاكستان پس از 11 سپتامبر در رابطه با مبارزه با تروريسم در چارچوب دستور كار جديد جهاني آمريكا مي توان به نقش دوگانه اين كشور در برخورد با مسائل پي برد. در يك سطح دولت اين كشور با نزديكي به ايالت متحده و همكاري با آن سعي در جلب نظر اين كشور نمود تا متهم به حمايت از تروريسم نشود و خطرات فوري ناشي از حمله آمريكا به افغانستان را از خود دفع نمايد.
از سوي ديگر پاكستان با توجه به نوع حكومت و فرهنگ خود و سابقه حمايت از گروه هاي مختلف مبارزه جو در افغانستان و به خصوص وجود مدارس مذهبي فراوان كه تفكرات افراطي و وهابي را ترويج كرده و نياز اين كشور به اين گروه ها جهت مقابله با هند در كشمير، به نوعي ارتباط با گروه هاي تروريستي در نظر آمريكا متهم است . مجموعه اين عوامل سبب شده پاكستان با رويكردي ميانه ، هم گروه هاي قومي ـ مذهبي داخلي را راضي نگاه دارد و از سويي به دولت آمريكا بقبولاند كه اين كشور خواستار مقابله با تروريسم در داخل و خارج اين كشور مي باشد.
از جانب ديگر آمريكا نيز به سبب حساسيت قضيه و منطقه شبه قاره همواره سعي نموده است رويكرد معتدل تري در قبال پاكستان اتخاذ نمايد هر چند اين دولت از جانب گروه هاي فكري مختلف در داخل آمريكا نسبت به اتخاذ سياست هاي قاطع تر در قبال پاكستان تحت فشار مي باشد.
نيويارک تايمزدرگزارشي ازنقش پاکستان درمبارزه باتروريزم مينويسد:
شوكت سلطان در اتاق كار جديد و شيك خود درمقر فرماندهي ارتش پاكستان كه شديدا محافظت ميشود نشسته است و با گشادهرويي و با غرور تمام از نقش پاكستان در جنگ عليه تروريسم به رهبري امريكا صحبت ميكند اما موقعي كه صحبت از سياست خارجي امريكا به ميان ميآيد او كمي به خشم ميآيد.
سلطان سخنگوي ارشد ارتش پاكستان ميپرسد: «خوب، ما با مردم اينجا و آنجا ارتباط و تماسهايي داريم اما آخرش كه چي؟» شايد كه پاكستان مهمترين متحد دولت بوش در دستگيري و قتل اسلامگرايان مرتبط با القاعده باشد اما اظهارات سلطان نماياننده ياس و دلسردي روزافزون پاكستان از ايالات متحده امريكا است. ارتش پاكستان كرارا حملاتي را در مرز خود با افغانستان هدايت كرده چرا كه عقيده بر آن است كه رهبران القاعده از جمله اسامهبنلادن هنوز با گذشت سه سال از رانده شدن آنها از افغانستان، در اين مناطق مخفي شدهاند. اين جنرال ميگويد ناكامي امريكا در حل منازعات قديمي دنياي اسلام تمام تلاشهاي پاكستان را كم اهميت جلوه داده است. مقامات پاكستاني از جنرالهاي ارشد گرفته تا ديپلماتهاي كارآزموده از تهاجم امريكا به عراق مينالند و ميگويند كه اين مساله نظرات و گمانهها را درباره اينكه علت اصلي جنگ بر تلاش امريكا براي كنترول بر نفت و حمايت از اسراييل استوار بوده را تقويت كرده است.
اتاق كار جديد و دژ مانند جنرالسلطان و نااميدي وي از سياست خارجي امريكا مظهر و نشانهيي از سرگشتگي و بلاتكليفي رهبران پاكستان در تلاشها و اقدامات ضدترور به رهبري امريكاست.
ارتش و دولت پاكستان از ثمره ميليونها دالر امريكاييها بهرمند هستند اما آنها شكار شبهنظاميان اسلامي نيز هستند. پرويز مشرف رييس جمهور پاكستان از دو سوء قصد جان سالم به در برد.
به گفته تحليلگران مستقل پاكستاني، مشكلات پاكستان حتي با كمك آمريكا هم بسادگي حل نميشوند. هيچ كس به درستي نميداند كه چه سياستهايي ميتواند به حمايت از ستيزهجويي اسلامي پايان دهد. علاوه بر اين عدم موفقيت دولت مشرف در رسيدن به دموكراسي كامل، شدت عمل در برابر مدارس مذهبي كه ستيزهجويي را ميگسترانند و سيستم آموزشي بيگانهستيز و ناكارآمد بر مشكلات پاكستان افزوده است.
بر اساس نظرسنجي افكار عمومي كه در تابستان امسال توسط مركز تحقيقاتي نظچ انجام شدم مشخص شده كه تلقي و استنباط پاكستانيها از تلاشهاي امريكا در مبارزه با تروريسم و تصور آنها از جرج بوش، به طرز حيرتآوري تاريك است. تنها 16 درصد از پاكستانيها از جنگ عليه تروريسم حمايت ميكنند.
بيش از 50 درصد نيز اعلام كردهاند كه انگيزه آمريكا از جنگ عليه تروريسم كنترول نفت خاورميانه، تسلط بر دنيا و هدف قرار دادن دولتهاي مسلمان مخالف با امريكاست. تنها 7 درصد از آنها گفتهاند كه تصور مثبتي نسبت به بوش دارند. و البته 67 درصد نيز اعلام كردهاند نظر مثبت و موافقي با بنلادن دارند.
به عقيده مقامات پاكستاني و ديپلماتهاي غربي، دولت پاكستان همچنين با دشمني بسيار متفاوت و پنهانتر روبرو است. ستيزهجويي اسلامي در پاكستان به جاي آنكه به جنبشي مردمي مبدل شود وجهي پنهان به خود گرفته كه پيوندهاي سستي با ايدئولوژي اسلامي دارد.
با وجودي كه نظاميان مخالفقادر نيستند به حملات گسترده دست بزنند، دولت پاكستان نيز قادر نيست شبهنظاميان را از بين ببرد. به گفته مقامات اطلاعاتي و حقوقي پاكستان، آنچه بر پيچيدگي مساله افزوده است اين است كه تنها فقراي خشمگين نيستند كه به سوي شبهنظاميگري اسلامي گرايش پيدا ميكنند.
دستگيري شبهنظاميان در سال گذشته نمايان ساخت كه شمار اندكي از آنان داکتر، انجينر، فارغالتحصيلان دانشگاهها و افرادي نظامي بودند كه به اين گروهكهاي شبهنظامي پيوسته بودند و يا مشوره ميدادند.
مقامات پاكستاني مي گويند كه صرف دستگيري يا كشتن رهبران ارشد القاعده به توقف گسترش ستيزهجويي كمكي نميكند بلكه به اقدامي نظامي، سياسي و اجتماعي به رهبري امريكا براي رفع نارضايتيهاي سياسي و فقر مردم مسلمان نياز است. مشرف بر رويكردي «دو شاخه» در جنگ عليه تروريسم تاكيد داشت كه بر مبناي آن ميشد با همكاري ميان آمريكا و مسلمانان ميانهرو، ستيزهجويي اسلامي را از پاي درآورد.
مشرف از آمريكا درخواست كرده تا براي رفع منازعات سياسي قديمي مرتبط با مسلمانان تلاشهاي بيشتري انجام دهد. وي همچنين تاكيد كرد كه مسلمانان هم مانند غرب در مقابله با ستيزهجويي مسوول هستند. مشرف گفته بود مسلمانان بايد رفتار خشونتآميزي با بنيادگرايان داشته باشند براي توسعه اشكال ميانهروي ايدئولوژي اسلامي بيشتر تلاش كرده و متدهاي آموزشي غربي و ديگر تجارب و آموزههاي مدرن را بپذيرند. او ديدگاه جهاني ميانهرو و جديد خود را «ميانهروي روشنفكرانه» مينامد و مشاورانش ميگويند كه اين مساله تلاشي مستقيم است كه به مسلمانان جوان به جاي ستيزه جويي اسلامي، آلترناتيو ديگري ميدهد. احمدخان شرپائو وزير داخلهپاكستان اخيرا در مصاحبهيي گفته بود: «ما نمي خواهيم آنها ايدئولوژي خود را گسترش دهند و اين ديدگاه مشرف در مسير خلاف ديدگاهها وايدئولوژي آنهاست.»
اما منتقدان مشرف اين نكته را خاطرنشان ميسازند كه زماني كه او بر وفق مراد غربيان سخنراني ميكند پيشينه او گونهگون ومبهم ميشود. طلعت مسعود يك جنرال بازنشسته و تحليلگر سياسي پاكستاني است كه از سياستهاي پيشنهادي مشرف استقبال ميكند اما وي ميگويد تا زماني كه مقامات نظامي در پستهاي دولتي باشند و فعاليتهاي سياسي را سركوب كنند تلاشها و اقدامات جديد دولت پاكستان بازهم ناكام خواهند شد. مسعود ميگويد اگر مشرف مي خواهد به موفقيتي دستيابد «ميانه روي روشنفكرانه» را كه از آن سخن ميگويد به اجرا بگذارد.
حاميان مشرف از جمله مقامات آمريكايي با اين تصور كه شدت عمل وي در مقابل شبهنظاميان مظنون به داشتن ارتباط با القاعده كمتر شده، مخالف هستند. طي هفت ماه گذشته، دستكم 1000سرباز پاكستاني در عمليات دولت اين كشور براي سركوب شبهنظاميان خارجي در مناطق مرزي كشور جان خود را از دستدادهاند. در عينحال، برخي از مشاوران مشرف آرمان وي را تضعيف كردهاند.
روزنامهنگاران پاكستاني بارهاجنرال سلطان را به ادعاهاي دروغين و مبالغه آميز درباره دستگيري مظنونان مرتبط با القاعده متهم كردهاند. آنها ميگويند كه سلطان بارها عنوان كرده كه افراد مرتبط با القاعده در ارتش پاكستان بارها به اشتباه شبهنظاميان را كشتهاند.
همچنين اين جنرالتمايل زيادي به متهمكردن و مقصر دانستن ديگران دارد. جنرالسلطان در پاسخ با پرسشي درباره منبع ستيزه جويي در مناطق دورافتاده و قبيله نشين پاكستان، هيچ اشارهيي به اهمال تاريخي دولت پاكستان درباره اين مناطق و ساير بخش هاي فقير و عقبمانده كشور نكرد.وي با اشاره به اوضاعي كه مردان جوان را به شبهنظاميان تبديل ميكند اظهار داشت: « درواقع، كارخانهو منبع آن در مناطق قبيله نشين نيست بلكه در افغانستان است. اگر اوضاع افغانستان به ثبات برسد مشكل ما نيز حل ميشود.»