نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان
یکشنبه، ۱۶ دسمبر ۲۰۰۷
و افتضاح سیاسی!
معلم یونس،
در هفتهً اخیر سایت مشعل از نام مجلس مؤسسان نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان، محفل ترحیم یازدهمین سالگرد وفات رفیق ببرک کارمل رهبر اصیل حزب دموکراتیک خلق افغانستان و اولین سالگرد یادبود زنده نام رفیق محمود بریالی را که در شهر کابل تدویر گردیده بود به نشر رساند.
این بار پیشکسوتان نهضت فراگیر نیرنگی دیگری را غرض تکمیل تشکیلات سیاسی خویش از وجود رفقای اصیل و رهروان راهِ آزادی و تعالی کشور یعنی اعضای سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان به کار برده اند، آن ها تصور مینمایند که با این عمل ایشان اذهان حزبیهای دیروز را تحریک به انسجام آن ها به دور نهضت فراگیر نمایند.
ای کاش این نیت از صدق دل میبود. زمانی که این یادداشتها را به روی صفحهء سایت مشعل دیدم، به یادی از دیروز خویش افتادم و فعالیت کسانی که از جملهء پیشکسوتان و پسکسوتان نهضت فراگیر میباشد، در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) از زیر نظرم میگذشت و خواستم وسیلتأ ترکیب این پیشکسوتان را برای آن عده از رفقايی که هنوز تصور مینمایند که این ترکیب از جملهً، هواخواهان و یا ساده تر بگویم همراهان راه رفیق کارمل عزیز بودند، به طور خلص به معرفی گیرم، ترکیب این افراد جفاهای انکارناپذير و فراموش ناشدنی در حق حزب و رهبری آن نمودند.
حزب دموکراتیک خلق افغانستان در زمان حاکمیت، با مداخله های اجانب و مشکلهای متعددی مواجه بود و هر لحظه ضرورت می افتاد تا صفوف حزب غرض دفاع از تمامیت ارضی و تطبیق پروگرامهای انساندوستانهء حزب و دولت، به تقویت آن فداکارانه عمل نمايند و حزب تحت رهبری سالم رفیق کارمل در دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور قرار داشت.
حبیب منگل از جملهً پیشکسوتان نهضت فراگیر علیه رهبری حزب قیام نموده و صفوف حزب دموکراتیک خلق افغانستان را به نام اعتدالیون شق نمود و در مخالفت با رهبری حزب و مانع سرسخت تطبیق پروگرامهای حزب قرار گرفت، یعنی کسی که در موجودیت رهبری حزب، حزب مستقل خویش را ساخت.
محترم سلطان علی کشتمند بعد از این که از ارگ ریاست جمهوری خارج گردید، تا اخیر علیه رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان قرار گرفت، تا این که خود سیاست فدرالیزم را که در مخالفت با طرحهای حزب قرار داشت پیشکش نمود.
داود رزمیار و عارف صخره، کسانی که بعد از پلینوم ۱۸ سایهء رهبری حزب را به سنگ میزدند و فراموش نمیکنم آن روزها را که این هردو عکس های رفیق عزیز کارمل را از دیوار های دفاتر پائین میکردند و دراین ارتباط دساتیر خشک صادر مینمودند.
محترم نوراحمد نور در مخالفت سرسخت با رفیق عزیز کارمل و رفیق بریالی قرار داشت واین عمل آن متاسفانه الی فوت رفیق بریالی نیز ادامه داشت .
محترم نجم الدین اخگر کاویانی عملأ با ایجاد جبههء آزادبیگ علیه رهبری حزب قرار گرفت.
محترمان بشیر بغلانی و فضل احمد طغیان، کسانی اند که مشخص جریانهای سیاسی خویش را داشتند، نه تنها علیه رهبری حزب بل که در مخالفت سرسخت با اعضای حزب نیز قرار داشتند وصرف غرض دستیابی به اهرم های سیاسی ودولتی با دولت همکار شدند .
توده يی، که هیچ استقلالیت سیاسی ندارد، گاهی با رفیق کارمل، رفیق بریالی و فعلأ با نوراحمد نور مصروف میباشد و صرف به خاطر کسب موقف دنباله روی مینماید.
پس کدام یک از این ها به خاطر رنجهای بیکران مردم با رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان به رهبری رفیق کارمل متعهد بودند، که حال سر به سنگ میزنند و از نام رفیق کارمل و از نام فامیل محترم ایشان استفادۀ سیاسی مینمایند. ؟
کجا بودند این پیشکسوتان زمانی که رفیق کارمل در دهچهای اطراف مسکو در تبعید به سر میبرد و این ها غرض تفریح به سوچی میرفتند، ایا وقت استراحت را داشتند- وقت این را نداشتند- که از رهبر اصیل خویش که دست شان را گرفته مبارزه سیاسی را برای شان آموخت خبر گیرند ویا حداقل تیلفونی جویائی احوال رهبر خویش میگردیدند ؟
آیا زمانی که رفیق کارمل یک مدت را در حیرتان به سر بردند، کجا بودند این پیشکسوتان؟، چرا شفیق الله توده يی اظهارات رفیق کارمل را که خطاب به حزبیها بود، اسناد آن را در اسارت خویش قرار داده است؟
اگر این پیشکسوتان رفیق کارمل را تا الحال به مثابهء رهبر میپذیرند، چرا هدایات رفیق کارمل را که به خاطر تأمین روابط مجدد رفقای حزبی و رهبری جدید حزب در منطقه درۀ کیهان، اظهار نموده بودند ،عملی نمینمایند. آیا شفیق الله توده يی فراموش نموده است؟
پس حرف روشن است، که آن کسانی که علیه رفیق کارمل و علیه رهبری آن بودند، امروز بمثابه پیشکسوتان در نهضت فراگیر جمع گردیده اند.
نهضت فراگیر حق دارد، که جریان سیاسی خویش را داشته باشد، مگر حق ندارد از نام نامی رفیق کارمل عزیز و فامیل محترم ایشان تجارت سیاسی نماید.
حقیقت تلخ است!
معلم یونس