رسانه ها چگونه اداره ميشوند؟
چهارشنبه، ۲ جنوری ۲۰۰۸
تهيه و پژوهش )راد مرد -دوشي چی)
بخش چهارم
پنتاگون و وسايل اطلاعات جمعی
در صبحگاه سوم فوريه ۱۹۴۳ يك ميليون آلمانى از راديوى رژيم نازى آلمان اين خبر را شنيدند:
زير پرچم صليب شكسته، برافراشته بر فراز ويرانه هاى شهر استالينگراد، آخرين نبرد صورت گرفت۰ امراى ارتش، افسران، درجه داران و سربازان شانه به شانه ايستادند و تا آخرين نفس رزميدند۰ آنان بى هدف قربانى نشدند۰ آنان جان باختند، تا آلمان زنده بماند۰”اين گزارش يك دروغ بود۰ واقعيت اين بود، كه ارتش ششم آلمان تاب قدرت برتر لشكريان شوروى را نياورد وتسليم شد۰ اين رويداد هيتلر را خشمگين ساخت۰ او مى خواست كه سربازانش تا آخرين قطره خون بجنگند۰
و بدين گونه بود، كه به فرمان او حقيقت را كشتند۰ استالينگراد تنها مشتى از خروار است، كه در جنگ هاى بزرگ، چگونه تفاوت فاحش ميان واقعيت از يكسو و گزارشگرى رسانه ها ازسوى ديگر برملا مى گردد۰ اوتو فون بيسمارك، نخستين صدراعظم آلمان در پايان سده نوزدهم، در اينباره مى گويد: “بيشترين دروغ پردازى ها را مى توان پيش از انتخابات، در زمان جنگ و پس از شكار تجربه كرد”۰دوايت آيزنهاور، كه بعدها به مقام رياست جمهورى آمريكا رسيد، در سال ۱۹۴۰ به اهميت افكار عمومى پى برد و گفت: “اين افكار عمومى است كه در جنگ پيروز مى شود”۰ سى سال بعد نظاميان آمريكا در جنگ ويتنام مزه تلخ اين واقعيت را چشيدند۰ هنگامى كه سيمور هرش )Seymour Hersh(، در سال ۱۹۶۸ گزارشى از يك قتل عام غير نظاميان ويتنامى را انتشار داد، افكار عمومى بسرعت در برابر جنگ جبهه گرفتند۰ در سال ۱۹۷۲ تصوير تكاندهنده و معروف يك دختر برهنه و گريان ويتنامى، كه از بمب هاى ناپالم جان بدر برده بود، انتشار يافت و يكسال بعد، سرانجام نيروهاى نظامى آمريكا تماماً از ويتنام عقب نشستند۰ نظاميان آمريكا ازاين شكست خود درس عبرت بزرگى گرفتند۰ آنان هنگامى كه در سال ۱۹۸۳ گرانادا، از جزاير منطقه كارائيب را به اشغال خود درآوردند، درها را به كل بر روى خبرنگاران بستند۰
در عمليات نظامى آزادسازى كويت در سال ۱۹۹۱ نيز، رسانه هاى غربى اجازه حضور مستقيم در مناطق جنگى را نيافتند۰ در جنگ كوسوو، ناتو هرروزه كنفرانس مطبوعاتى تشكيل مى داد۰ اين كنفرانس ها توأم با تصاوير تلويزيونى از قبل سانسور شده و آنهم در چارچوب معينى بود۰ سخنان جِيمى شى (Jamie Shea) ، سخنگوى ناتو در اين كنفرانس ها، هيچگونه اطلاعات مفيدى به دست نمى داند۰ او در ششمين روز حملات هوايى ناتو به يوگسلاوى تنها اين جملات را ابراز داشت:
بله، عمليات نظامى كاركرد خوبى دارند و ما تأثيرات خود را گذارده ايم۰ ما عمليات از كار انداختن سيستم پدافند هوايى و نابودى مركز آن را آغاز كرده ايم۰ هدف ما اكنون از كار انداختن ماشين نظامى صرب ها در كوسوو است۰” در افغانستان نيز نيروهاى متحدِ سهيم در جنگ، همچنان به استراتژى سكوت و ضداطلاعات خود پايبند ماندند۰ ولى در جنگ كنونى عليه عراق، دولت بوش بخوبى مى داند كه تأثيرى كه رسانه ها بر افكار عمومى جهانى مى گذارند، از اهميتى فوق العاده برخوردار است و موفقيت و وجهه جهانى آمريكا در گرو نوع بازتاب گزارشات در رسانه هاى گروهى است۰ بدين منظور پنتاگون پانصد خبرنگار گزين شده را درون واحدهاى نظامى آمريكايى و انگليسى، كه در خط حمله هستند، گنجانده است۰
ولى تهيه گزارش از سوى اين خبرنگاران مهار شده نيز در گرو رعايت يك رشته ضوابط است۰ يورگ آرمبروستر Jörg Armbruster مفسر تلويزيون آلمان در بغداد تا شروع جنگ، اين شكل از گزارشگرى را نوعى سانسور مى نامد و مى گويد:به نظر من اين امر خيلى مسئله ساز است، كه نمى توان ميان سرباز و خبرنگار تفاوت قائل شد۰ آنان دستور العمل هايى را دريافت مى كنند كه درباره چه چيزى اجازه گزارش ندارند۰ به آنان فهرستى از موضوعات داده مى شود، كه نبايد درباره شان پرسش كرد۰ و به اين صورت نمى توان از ابعاد جنگ گزارش داد”۰مرسى مك گينس، معاون رئيس خبرى CBS در همين زمينه مى گويد: “به نظر من سانسور خواهد بود، ولى در مورد چگونگى آن بايد منتظر شد۰ گذشته از اين، نظر فرمانده واحدها در مورد گزارش هاى تهيه شده، تعيين كننده خواهد بود۰” همانند جنگ نخست خليج در سال ۱۹۹۱، در اين جنگ نيز تلاش مى شود نشان دهند، كه جنگ افزارهاى آمريكايى از دقتى چون يك جراحى برخوردارند، جنگى است كه كمترين قربانى غيرنظامى و تخريب شهرها را خواهد داشت۰
در گزارشات تلويزيونى از كشته شدگان غيرنظامى عراقى تصويرى نيست۰ مك گينس در اينباره مى گويد:پنتاگون به جنگ اين گونه نگاه مى كند۰ پنتاگون تعيين مى كند كه چه زمان نشان دهيم كه چه چيز مورد اصابت قرار گرفته است۰ اين وضعيت رسانه هاى گروهى در يك نظام دمكراتيك پذيرفتنى نيست۰ ما بايد همه ابعاد جنگ را انعكاس دهيم و نه تنها آنچه كه دولت بر پايه منافع خود در اختيار ما مى گذارد۰” در اين جنگ دو مركز خبرى نظامى وجود دارد۰ يكى كنفرانس هاى مطبوعاتى روزانه جنرال تومى فرنكس در ستاد فرماندهى در كمپ دوحه در قطر و ديگر مركز خبرى پنتاگون در واشنگتن است۰ خبرنگاران پنتاگون عارى از هر گونه برخورد انتقادى اند۰ ويليام سرين، استاد رشته خبرنگارى دانشگاه دولتى نيويورك در اين زمينه مى گويد:پنتاگون در زمان هاى عادى جزو آن دسته از نهادهايى است، كه درباره شان تقريباً هيچ گزارش قابل اطمينان و انتقادى وجود ندارد۰ علت اين امر به آن دسته از افرادى بازمى گردد، كه در صندلى هايشان نشسته اند و منتظرند تا آنها را براى دادن گزارشى صدا زنند۰
از آن گذشته، گزارشات جنگ بطور فزاينده اى توسط خبرنگارانى تهيه مى شود، كه تجربه اى در اين موارد ندارند۰ هم اكنون CNN گزارشگر زنى را به كويت فرستاده، كه كارش بطور معمول، گزارش از اعطاى جوايز اسكار بوده است۰” بايد اذعان داشت، خبرنگارى كه با اونيفورم و كلاه خود، به عنوان جزيى از يك واحد نظامى عمل مى كند، بايد وى را جزيى از ماشين جنگ دانست۰ چنين خبرنگارى هرگز قادر نخواهد بود، گزارشى واقع بينانه و همه جانبه ارائه دهد۰ و بدين گونه سخنى چند هزارساله امروز جلوه اى تازه مى يابد۰ پانصد سال پيش از ميلاد، آخيلوس، شاعر شهير يونانى، دريافت خوداز جنگ را چنين بيان داشت: “حقيقت نخستين قربانى جنگ است”۰
عملكرد رسانه ها در جنگ عراق وافغانستان
چگونه ميتوان جنگ را به راه انداخت؟ جنگي كه خوب و بد آن پشت صدها چيز ديگر مخفي بماند. در قديم، استراتژيستهاي جنگي به راحتي چنين كاري را ميكردند، بهانه چريدن گلهاي از احشام مردم همسايه، كشته شدن مسافران قافله و صدها بهانه دم دستي ديگر براي راهاندازي جنگ كافي بود ولي امروز براي جنگ به راه انداختن كافي است دروغ گفت. اگر چه اين عنصر در زمان قديم نيز عامل مهم و استراتژيكي به شمار ميآمد ولي اكنون دروغ گفتن براي جنگيدن كافي است.
تجربه دو جنگ اخير در منطقه نشان ميدهد چگونه ميتوان با دروغ افكار عمومي را تهييج كرد و جنگ به راه انداخت. اين را آمريكاييها خوب ميدانند. اما كاركرد دروغها در اين 2 جنگ تفاوتهايي را داشته كه كسي آن را پيشبيني نميكرد. پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر، آمريكا براي حمله به افغانستان و رژيم طالبان، نيازمند ايجاد يك فضاي مثبت و محق بود. در آن شرايط با حمله انتحاري هواپيماها به برجهاي دوقلوي سازمان تجارت جهاني اين فرصت پيش آمد، اما تنها اين بهانه كافي نبود. از زمان وقوع حادثه 11 سپتامبر تا آغاز حمله آمريكا به افغانستان رسانههاي خبري آمريكايي و اروپايي آنقدر درباره طالبان، بنلادن، ملاعمر و امكانات مخوف رژيم وقت حاكم بر افغانستان دروغ گفتند كه ديگر كسي باور نميكرد، افغانيهاي فقير و رنجكشيده لياقت زندگي نيز دارند. بازشكافي برخي از ادعاهاي رسانههاي غربي براي درك اين فضا شايد كارساز باشد . در تمام مدتي كه آمريكاييان با انتشار اخبار متفاوتي بمباران تبليغاتي و آتش تداركاتي جنگ را بر سر جهان ميريختند، اخباري پخش شد كه بعدها بسياري از آنها به فراموشي سپرده شد.
از آن جمله ميتوان به ادعاهاي وجود لابراتوارهاي پيچيده و بزرگ توليد مواد مخدر، راهروها و غارهايي كه غريبهاي تاكنون پا به آن نگذاشته است، خريد و در اختيار داشتن بمبهاي هستهاي چمداني، انبارهاي بزرگ گازهاي سمي و نظاير آن توسط طالبان اشاره كرد. ترسيم چنين هيبت وحشتناكي از طالبان باعث شد كه جهان به راحتي حمله به آن كشور را بپذيرد. از آن طرف نيز طالبان كه رسانهاي براي دفاع از خود باقي نگذاشته بود دست و پا بسته تسليم اين نبرد تبليغاتي بود. طالبان پيش از آن تلويزيون را تعطيل و روزنامههاي خود را در حد مرگ ضعيف كرده بودند و استفاده از تلويزيون براي مردم ممنوع بود. اگر چه پس از پايان جنگ هيچگاه كسي پيگير صحت و سقم اخباري از اين دست نشد و آمريكاييها نيز طبق يك قانون جنگي كه باور دارد «از برنده كسي بازخواست نميكند» دفاع از همه آنچه گفته بودند به ادامه راه خود رفتند. ويژگي ديگر جنگ افغانستان سپر دفاعي آمريكاييان در تبليغات خود با عنوان «ارتش آزاديبخش» بود. ضمن آن كه مخالفان رژيم طالبان نيز پس از به دستگيري حكومت هرگز در پي بازخواست دروغهاي گفته شده نبودند. پيش از اين نيز در جنگ اول خليجفارس آمريكاييها توانسته بودند از چنين ويژگي بهره گيرند و با آسودگي به راه خود بروند. اما تجربه جنگ دوم به گونهاي ديگر رقم خورد.
آمريكاييان و متحدانشان در جنگ دوم با وجود آن كه همان شيوه قبلي تبليغاتي را به كار گرفتند و تقريباً تمام توان تبليغاتي خود را هزينه اين جنگ كردند ولي نتايج به دست آمده را معكوس يافتند . نوك حمله تبليغات آمريكاييان در برابر عراق چند ويژگي و برجستگي داشت: داشتن سلاحهاي كشتارجمعي، روحيه جنگطلبي رهبران و عراق، نبود آزاديهاي مدني و سياسي در كشور عراق، خودكامگي و عدم پذيرش مردمي شخص صدام. اما مهمترين و استراتژيكترين بحث، مربوط به سلاحهاي كشتار جمعي بود كه ماهها به مناقشهاي جهاني تبديل شد، گرچه در ابتدا جهان آنچه تبليغات آمريكاييها ميگفت را پذيرفته بود ولي پس از مدتي ورق برگشت. ديل تغيير موازنه تبليغاتي عليه آمريكا را ميتوان در چند محور بررسي كرد. مهمترين دليل را بايد در عدم ايجاد وفاق جهاني براي جنگ عليه عراق دانست. زماني كه بازرسان سازمان ملل متحد نتوانستند ردپايي از سلاحهاي كشتارجمعي در عراق بيابند جنگ ضد دروغ آغاز شد. پس از آن ديپلماسي انعطافپذير عراق دومين ضربه را وارد كرد. عراقيها كه گويا از جنگ 10 ساله قبل خود تجربه فراوان كسب كرده بودند در برابر هر موج تبليغاتي آمريكا به گونهاي موضعگيري كردند كه اندك اندك از نقش يك دشمن سرسخت تا دندان مسلح به يك مظلوم مورد حمله تغيير موقعيت دادند.
به اين ترتيب اولين تهاجم را در هم شكستند. عدم همراهي رسانههاي جهاني با موج تبليغات آمريكا و متحدانش نيز در اين امر مؤثر بود. مخالفتهاي جهاني با جنگ يك جانبه و به اصطلاح يكه تازي آمريكا عامل اصلي اين ماجرا بود و اين پاشنه آشيل هرگز توسط جنگ تبليغاتي خنثي نشد. اما مهمترين بخش اين جنگ زماني آغاز شد كه رئيسجمهوري آمريكا فرمان حمله را صادر كرد و پيش از آن حجم تبليغات و خوراك اطلاعاتي ارائه شده از سوي رسانههاي آمريكايي و انگليسي فضايي را به وجود آورده بود كه براساس آن پيشبيني ميشد توان دفاعي عراق در حداكثر يك هفته شكسته و مضمحل و نبرد آزاديبخش آمريكا به سرعت به پيروزي ميرسيد. در اينجا بود كه عراق تكخالهاي خود را در اين جنگ تبليغاتي وارد صحنه كرد و سعيد الصحاف، وزير اطلاعرساني عراق كه پيش از اين تجربه حضور درعرصه ديپلماسي بينالملل را نيز داشت با ارزشترين تكخال عراق است. او با برگزاري هر روزه كنفرانسهاي خبري موفق شد خلأ و ضعف رسانههاي عراق در سطح بينالملل را با دادن اطلاعات مؤثق و غيرمؤثق، با تكذيب و تأييد اخبار و شايعات بپوشاند و به هر حال به عنوان مهمترين شخصيت عراقي در دسترس رسانههاي بينالملل را به خدمت خود بگيرد و به عنوان فرمانده جنگ رواني و تبليغاتي عراق وارد ميدان شود.
او توانست بارها و بارها رسانههاي معتبري چون سي.ان.ان و بي.بي.سي را
به چالش بكشد
و اخبار آنان را با سند و مدرك تكذيب كند. بردن خبرنگاران به فرودگاه
بغداد كه پيش
از آن رسانههاي آمريكايي و انگليسي خبر فتح آن به دست نيروهاي ائتلاف
را داده
بودند، يكي از شاهكارهاي وي بود. توزيع 5 هزار دستگاه راديويي كوچك در
ميان مردم
شهر محاصره شده بصره نيز تاكتيكي براي حفظ ارتباط با آنان بود كه بسيار
مورد توجه
قرار گرفت. تأكيد وي بر تكذيب اخبار سقوط بصره، ام القصر و ناصريه نيز
بار ديگر
ثابت كرد كه چگونه ميتوان در اين جنگ برنده بود. نمايش فيلم قدم زدن
صدام در ميان
مردم بغداد و استقبال مردم از او نيز ضربه ديگري بود كه صحاف پيشتر از
آن به عنوان
هديه غافلگيرانه ياد كرده بود. گرچه رسانههاي آمريكايي و انگليسي به
نقل از
كارشناسان ميگويند كه اين شخصيت الكي از بدلهاي صدام حسين است ولي به
هر حال اين
تاكتيك بسيار موفق جلوهگر شد. صحاف به حدي در اين جنگ مؤثر بوده كه
تاكنون چندين
بار خبر مرگ وي در بمبارانها توسط رسانههاي آمريكايي و انگليسي منتشر
شده است.
اما صحاف تنها تكخال عراق نبود. راديو و تلويزيون عراق تكخال ديگر
صدام حسين
به شمار ميآيند. جايي كه آنها با نمايش فيلمهاي مختلف از كشتهشدن
غيرنظاميان،
پخش سرودهاي حماسي و نمايش زندهبودن صدام حسين و غيره تلاش دارند نقش
مظلوميت عراق
و قهرمان بودن رهبر حاكم بر آن را تثبيت كنند. تلويزيون محلي و
ماهوارهاي عراق كه
بارها هدف حملات هوايي قرار گرفته و هر بار دوباره به كارخود ادامه
داده است كاركرد
مهم حفظ روحيه و تقويت فضاي بيگانهستيزي را براي مردم عراق و ارتش آن
بر عهده
دارد.
اما عراق تك خال ديگري نيز در اين جنگ به صورتي ناخواسته بدست آورده
است.
رقابت ديرينه شبكههاي خبري الجزيره، سيانان و
بيبيسي در اينجا به نفع عراق
تمام شده است.
در جنگ اول گرچه شبكه الجزيره موضع ضد جنگ نداشت ولي توانايي
برقراري ارتباط با رهبران طالبان و پخش پيامها و تصاوير آنان بيشترين
ضربه را به
موقعيت برتر شبكههاي رقيب وارد كرد. اما در اين جنگ الجزيره به عنوان
يك رسانه
ضدجنگ در بسياري از مواقع دست رسانههاي آمريكايي و بريتانيايي را رو
كرده است.
الجزيره با پخش تصاوير كشتهشدگان و اسراي آمريكايي موجي را به وجود
آورد كه
هميشه قدرت آمريكا در جنگ را شكست.
تصاويري كه اين شبكه خبري از مناطق بمباران
شده عراق، كشتهشدگان غيرنظامي و ديگر موارد پخش ميكند داراي يك ويژگي
ديگر نيز
هستند، اين اخبار، بيطرفانه و در جهت تقويت حاكم بر افكار عمومي يعني
«دلسوزي و
همراهي با مظلوم و خشم و غضب نسبت به متجاوز» عمل ميكنند و به اين
ترتيب بصورتي
ناخواسته به تكخال ديگر عراق در جنگ دروغ تبديل شده است.
تمايز ديگر تصاوير اين شبكه با ديگر شبكههاي خبري آن است كه محدوديت جنگي رسانههايي چون سيانان و بيبيسي در آن رعايت نميشود . در جنگ اول خليجفارس، الجزيره وجود نداشت تا بتواند سياست سانسور تصويري و خبري اعمال شده در جنگ را بشكند. در آن زمان آمريكا با ايجاد محدوديت در پخش تصاوير نظير نمايش اجساد نظاميان و غيرنظاميان، مخروبههاي جنگ و نظاير آن تلاش كرد تا جلوي بوجود آمدن موج رواني ضد جنگ همچون جنگ ويتنام را بگيرد و در اين راه نيز موفق بود. اين تجربه در افغانستان نيز تقريباً تكرار شد . گرچه در آن جنگ، تغييراتي را در اين شيوه بوجود آورد. اما آمريكاييها و انگليسيها هنوز باور داشتند كه ميتوانند در جنگ دوم سلطه خبري خود را حفظ و اخبار را به سمت مورد علاقه خود هدايت كنند. اما مجموعه عملكردهاي عراق تاكنون باعث شده كه كفه ترازوي اين نبرد بيشتر به سود نيروهاي عراقي سنگيني كند. اگر در جنگ افغانستان كسي نپرسيد كه آن بمبهاي اتمي، آزمايشگاههاي توليد سلاحهاي كشتارجمعي و غيره كه بارها در تبليغات رسانههاي بينالمللي از آنها نام برده ميشد، چه شدند و مسؤوليت اين اخبار دروغ بر عهده كيست، به نظر ميآيد در پايان اين جنگ حتي اگر در نبرد فيزيكي آمريكاييها برنده نهايي باشند، رسانهها و سخنگويان نيروهاي ائتلاف بايد پاسخگوي همه ادعاهاي خود باشند. ادعاهايي نظير فروپاشي سريع ارتش عراق، انبارهاي مملو از سلاحهاي كشتار جمعي، بدلهاي 6گانه صدام و صدها دروغ و راست ديگر كه با آن افكار عمومي را به بازي گرفته بودند.
شايد
به اين گونه ديگر نتوان تنها با دروغ گفتن جنگ براه انداخت. شايد.نشريه
آمريكايي «واشنگتن پست» در گزارشي اعلام كرد كه مشاوران امور رسانه اي
اخيرا
در پيامي پيشنهاد داده اند كه رسانه هاي خبري پرچم آمريكا را به اهتزاز
درآورده و
از بار تبليغات ضدجنگ در برنامه هايشان بكاهند.در
اين گزارش آمده است: «مك وي
مديا» شركتي مشاوره اي در «كليولند» خطاب به مراجعان رسانه اي خود در
قالب يادداشتي
كه آن را «جزوه جنگ» مي خواند توصيه كرده است كه «برنامه هاي پخش
موسيقي ميهن
پرستانه كه مردم را به گريه، احترام و ابراز احساسات وا دارد،» را به
اجرا
درآورند.برپايه
اين گزارش، اين شركت كه خود را بزرگترين مشاور راديويي در جهان
توصيف مي كند، به ايستگاه هايي كه نشستهاي سياسي برگزار مي كنند توصيه
كرده است كه
مراقب باشند مهمانانشان خيلي با حرارت سخن نگويند، چرا كه به اعتقاد
اين شركت، قطبي
كردن مباحث، كاري بس خطرناك است.
اين شركت مي افزايد: «اكنون كه مردان و زنان
جوان ما در تير رس خطر قرار دارند، زمان آن نيست كه از سخنان كم ارزش و
سهل براي
برانگيختن واكنش هاي گوناگون استفاده شود.»در
گزارش «واشنگتن پست» به شركت
مشاوره اي با نفوذ ديگري به نام «فرانك ان مجيد» اشاره شده و آمده است،
اين شركت
نيز اخيرا همين توصيه ها را با لحني بسيار روراست تر اظهار كرده، بدين
معني كه پوشش
دادن اعتراضات ضدجنگ ممكن است وجهه شبكه هاي خبري را به مخاطره
بياندازد.نظرسنجي
انجام شده از سوي اين شركت، در شب پيش از شروع جنگ بيانگر اين
مطلب بود كه اعتراضات ضد جنگ كمترين طرفدار را در ميان 6هزار و 400
بيننده سراسر
آمريكا به خود اختصاص داده بود
.
مجيد اعلام كرد كه فقط 14درصد پاسخگويان گفته
بودند كه اخبار تلويزيون توجه كافي به تظاهرات ضدجنگ و فعاليت هاي صلح
طلبانه مبذول
نمي دارد و صرفا 13 درصد قبول داشتند كه در جريان جنگ، اخبار بايد توجه
بيشتري به
مخالفان داشته باشد
.
اين شركت كه نمايندگانش به تلفن ها پاسخ نمي دهند، هيچ توصيه مستقيمي در مورد اينكه ايستگاه هاي رسانه اي چه بايد بكنند ارائه نكرده است، با اين حال آنچه از نتايج نظرسنجي برداشت مي شود اين گفته فعالان ضدجنگ را تقويت مي كند كه رسانه هاي گروهي سخنان مخالفان را در حاشيه قرار داده اند.واشنگتن پست» در اين باره به نقل از «آدام ايدينگر» يكي از فعالان ضدجنگ در واشنگتن مي نويسد: «در حال حاضر جنبش ضدجنگ در آمريكا بسيار عظيم تر از سال هاي آغازين جنگ ويتنام است، ولي پوشش خبري رسانه ها چنين امري را انعكاس نمي دهد. گمان مي كنم كه رسانه ها كاملا جانبدارانه عمل كرده اند.
صداي مخالفان به گوش نمي رسد. مردم در حال تظاهرات در خيابان ها را مي بينيم ولي بسيار به ندرت حرف آنها را از طريق رسانه ها مي شنويم .برپايه گزارش «واشنگتن پست» بسياري از ايستگاه هاي رسانه اي، شركت هاي مشاوره اي اخبار را به استخدام گرفته اند تا ايشان را در امر برنامه ريزي، ارتقاء كيفيت و انتخاب كاركنان خبري ياري دهند، بويژه در حوزه هاي كوچكتر كه ايستگاه هاي راديو تلويزيوني كاركنان كمتري دارند و از مديريتي كم تجربه تر نسبت به شبكه هاي خبري شهرهاي بزرگ برخوردارند، نقش اينگونه شركت ها پر رنگتر جلوه مي كند. اين نشريه با اشاره به اينكه «مك وي» تجربه حرفه اي خود را به ده ها ايستگاه راديويي كه برنامه هايي چون موسيقي مذهبي، ملي و راك و همچنين ميزگردهاي خبري پخش مي كنند عرضه مي نمايد، مي نويسد: از ديگر توصيه هاي اين شركت به مراجعان خود در خصوص چگونگي پوشش اخبار جنگ اين بود كه خبرنگاران خود را به پايگاه هاي نظامي منطقه خود بفرستند و همچنين سؤال شده بود كه آيا اين گروه هاي نظامي محلي نيز در جنگ حضور دارند و آيا هنوز سربازان بازمانده از جنگ خليج فارس را در اختيار دارند يا خير؟همچنين توصيه شده بود كه صاحب نظراني از ميان 30 رده مختلف (رده هايي چون بازماندگان عمليات «طوفان صحرا»، اداره هاي جذب نيروي نظامي و...)- بيابند كه عمدتا بسيار بعيد است كه از جنگ انتقاد تندي به عمل آورند و اضافه شده بود كه: «حداقل يك صاحب نظر خارج از حوزه» رسانه ها در اختيار داشته باشيد كه نقش شخصي را ايفا كند كه نظر برتر و قطعي را ارائه مي دهد. يك متخصص اسبق نظامي ايده آل است، بخصوص اگر تجربه عمليات «طوفان صحرا» را نيز در كارنامه خود داشته باشد.هالند كوك» متخصص ميزگردهاي خبري شركت «مك وي» مي گويد: «گمان مي كنم اگر يك ايستگاه راديويي تازه كار در شهري كوچك بوديد، با ديدي صلح گرايانه به پخش برنامه هايي مي پرداختيد كه به شمار كشتگان جنگ مي پرداخت و يا اظهار مي كرد كه هنوز «اسامه بن لادن» و يا صدام را به چنگ نياورده ايم و اينكه بهتر است دست از اين ديوانگي بكشيم.
ولي به عقيده من تنها توصيه مناسب اين است كه پرچم ملي را به اهتزا درآوريم.اين گزارش مي افزايد: مسأله موافقت با جنگ احتمالا براي ايستگاه هاي راديويي كه برنامه هاي بحث و گفت وگو ارائه مي دهند از همه مهمتر به نظر مي آيد. چرا كه مخاطبان چنين برنامه هايي غالبا مردان محافظه كار و مسن تري مي باشند كه موافق جنگ با عراق هستند.مايكل هريسون» ناشر مجله «تاكرز» كه نشريه اي براي تجارت برنامه هاي بحث وگفت وگوي راديويي مي باشد، در اين باره مي گويد: «خيلي بعيد است كه گردانندگان مباحث راديويي به مسأله جنبش ضدجنگ در حال حاضر بيش از حد بها دهند. قضيه اين است كه اگر بيش از اندازه با مردم در مورد نظرات ضدجنگ سخن بگوئيم، اين امر به جريان جنگ و به كساني كه در حال جنگ هستند آسيب خواهد رساند. نشريه آمريكايي «نيويارك تايمز» در تحليلي پيرامون تحول پوشش خبري، پوشش اخبار جنگ عراق را به نوعي تعبيري جديد از ايده هاي «مك لوهان» درباره «دهكده جهاني» دانسته است.
نيويارك تايمز مي نويسد: تالار اجتماعات دانشگاه نيويارك، چند شب پيش از شروع جنگ، پذيراي مردمي بود كه در مراسم بزرگداشت نظريه پرداز رسانه اي دهه 1960، مارشال مك لوهان شركت كرده بودند. مك لوهان كسي بود كه واژه «دهكده جهاني» را ابداع كرد و گفت كه «پيام عصر حاضر، رسانه ها هستند. با كسر،نويسنده اين مقاله تحليلي مي افزايد: مك لوهان رسانه ها را به دو دسته «گرم»- آنهايي كه به نحوي واضح امتداد يكي از حواس ما هستند، و «سرد» تقسيم كرد . وي، رسانه هاي گرم را رسانه هايي مانند راديو و سخنراني ها كه عمدتاً متشكل از اطلاعات هستند و مجال كمي به تعبيرات و حضور شخصي مي دهند، مي دانست، و رسانه هاي سرد را رسانه هايي مانند تلفن و سمينارها كه فضاي بيشتري به اين امر اختصاص مي دهند، تعبير مي كرد . وي با اشاره به اينكه مراسم بزرگداشت مك لوهان، براي سالگرد وي نبوده است، مي نويسد : چرا بار ديگر سخن از «مك لوهان» به ميان آمده است؟ كسي كه در سال 1911 در ادمونتون كانادا متولد، و در سال 1980 در تورنتو درگذشت، و از بهترين آثارش مي توان به دو كتاب «كهكشان گوتنبرگ: شكل گيري انسان چاپي» و «درك رسانه ها: امتدادهاي انسان» اشاره كرد كه به ترتيب در سال هاي 1962 و 1964 به چاپ رسيده اند. او در پاسخ به اين پرسش مي نويسد: جنگ عراق، به خصوص پوشش تلويزيوني اخبار آن، تعبيري جديد از نظريه هاي «مك لوهان» ارائه مي دهد.
يكي از فصول پاياني كتاب «درك رسانه ها»ي مك لوهان درباره تسليحات است و اتفاقاً پس از فصلي كه مربوط به تلويزيون مي باشد، جاي گرفته است. براساس اين نوشته، نبوغ «مك لوهان» در اين بود كه نظريه خود درباره تاريخ را در قالب حواس انسان ارائه كرده است. از آنجا كه وي رسانه ها را امتداد حواس مي دانست- براي مثال كتاب، امتداد چشم و راديو، امتداد گوش است- براين عقيده بود كه پيشرفت هاي فناوري، انسانيت را تغيير داده و مشكل ساز خواهند شد. وي در اين باره مي گفت: «ما ابزارهايمان را شكل مي دهيم و ابزارهايمان ما را شكل مي دهند. به گفته وي، با ظهور عصر الكترونيك «تمامي سيستم عصبي خود را در خارج از بدنمان قرار داده ايم.» و در يك دهكده جهاني حسي به سر مي بريم. اين نويسنده در مقاله خود با اشاره به همراهي خبرنگاران با نيروهاي نظامي در جنگ عراق و پخش زنده اخبار در اين جنگ مي نويسد: با شروع جنگ در عراق همه چيز ناگهان شكلي برگرفته از نظريات «مك لوهان» به خود گرفت.
تانك هايي كه در حال نفوذ به داخل خاك عراق بودند امتداد پاهاي در حال رژه و پوست محافظ بودند و دوربين هاي ديد در شب، امتداد چشمان ما. وي در ارتباط با دوربين هاي تلويزيوني نصب شده بر روي تانك ها در جنگ جاري مي نويسد: طبقه بندي اين ها در زاويه حسي سخت است. «مك لوهان» تلويزيون را رسانه اي سرد معرفي مي كرد و معتقد بود كه تلويزيون، برخلاف سينما و راديو و رسانه هاي نوشتاري، تصويري غيرشفاف و چند پارچه نمايش مي دهد كه جزئيات بسياري را ناديده مي گيرد و بايد توسط بينندگان جاي خالي اين جزئيات پر شود. به گفته مك لوهان، تلويزيون رسانه اي است كه مردم را به مداخله طلبيده و آنها را به درون خود فرو مي كشد. نويسنده با طرح اين مقدمه از «مك لوهان» در ارتباط با رسانه تلويزيون مي نويسد: تصاوير نه چندان شفاف ارسال شده از عراق، تاييدي بر نظريات «مك لوهان» است. نويسنده مقاله مي گويد: اگر رسانه اي سرد مانند تلويزيون به سلاحي گرم مانند تانك متصل شود چه رخ مي دهد؟ و خود در پاسخ مي گويد: تاثيري شديد بر بينندگان مي گذارد و به ناگاه همگي آنها به درون جنگ كشيده مي شوند.
وقتي طوفان شن آغاز مي شود، بينندگان نيز به همان نسبت نيروهاي نظامي، ديد خود را از دست مي دهند و هنگامي كه دوربين به بمبي هوشمند متصل است، تماشاگران تلويزيون احساس مي كنند كه خود تبديل به آن بمب گشته اند. در مقاله نيويارك تايمز آمده است: «مك لوهان» اينگونه تجربه حسي را كاملا درك كرده بود. وي مي گفت: «در آموزش هاي جراحي به كمك دوربين مداربسته، دانشجويان پزشكي از همان ابتداي كار، اثرپذيري شديدي را از خود بروز مي دهند و به هيچ وجه به نظر نمي آيد كه صرفا مشغول تماشاي عمل جراحي هستند، بلكه بيشتر اينگونه برداشت مي شود كه با تيغي در دست، سرگرم انجام آن عمل هستند.» باكسر با استنباط از نظريه اثرپذيري «مك لوهان» مي گويد: با ادامه يافتن جنگ بر صفحه تلويزيون، بينندگان نيز بخشي از ارتش مهاجم مي شوند، به گونه اي كه اكنون شاهديم كه حتي كارشناسان هواشناسي محلي نيز دچار اين توهم شده اند و در گزارش وضعيت آب و هوا، اعلام مي كنند: «هوايي آفتابي براي نيويورك و طوفان شن در بصره.» همزمان با بوجود آمدن اين احساس در بينندگان كه بخشي از نيروهاي نظامي هستند، نظاميان نيز خود را بخشي از بينندگان مي پندارند، به گونه اي كه نيروهاي آمريكايي مستقر در ناوهاي هواپيمابر، به منظور مطلع شدن از اخبار جنگ، گزارش هاي سي .ان.ان را تماشا مي كنند.
او مي افزايد: در واقع همه گيج شده اند كه چه كسي در حال انجام كار است و چه كسي صرفا شاهد آن، و در اوج اين سردرگمي شاهدان عيني جنگ، يعني خبرنگاران همراه قرار گرفته اند. نويسنده مقاله «نيويارك تايمز» با طرح اين پرسش كه در اين سردرگمي، دوربين هاي تلويزيوني، شاهدان جنگند، يا بخشي از تسليحات نظامي؟ يا هر دو؟ پاسخ مي دهد كه در اين جنگ القاي پيروزي برابر است با خود پيروزي. يعني اگر تلويزيون، «صدام» را قدرتمند نشان دهد، وي قدرتمند است و اگر آمريكا به جهان نشان دهد كه در حال پيروز شدن است، پس در حال برنده شدن است . به نوشته باكسر، اين امر مردم عراق را به دردسر انداخته، چرا كه آنها بايد به هر آنكه به نظر مي رسد قدرت را در اختيار دارد، ابراز وفاداري كنند . وي در اين باره به ذكر مثالي مي پردازد و مي نويسد: در روزهاي آغازين جنگ، هنگامي كه به نظر مي رسيد آمريكا و انگليس به راحتي پيروز خواهند شد، وقتي سربازي آمريكايي عكس صدام حسين را پاره كرد، مردي عراقي نيز با كفش خود بر عكس صدام كوبيد و سپس چرخيده، لبخندي به سمت دوربين زد. به نظر مي رسيد مي خواهد بگويد: اين تصوري است كه مي خواهم از من داشته باشيد.
نويسنده در پايان مي نويسد: تقريبا چهل سال پيش «مك
لوهان» گفت: جنگ «گرمي» خود را از دست داده است، بدين معني كه سربازان
و تسليحات
كمتري در جنگ حضور دارند و «سردتر» شده، چرا كه تبديل به پديده اي گشته
است كه
مداخله مخاطبان را طلب مي كند.
مك لوهان با استفاده از اصطلاحات ابداعي خود
در زبان سياست بين الملل افزوده بود كه: اصطلاح جنگ رواني كه اصطلاحي
فرانسوي است
از حدود 25 سال پيش تاكنون به معني «جنگ سرد» بكار گرفته شده است
.
در نظر «مك
لوهان»، جنگ سرد به جنگي الكترونيكي اطلاق مي شود كه بواسطه اطلاعات و
تصاوير صورت
مي گيرد
.
باكسر مي گويد: «شايد تصادفي نباشد كه در كتاب «مك لوهان»، فصل كوتاهي
مربوط به تسليحات، پس از فصلي بلند در مورد تلويزيون جاي گرفته است،
چرا كه در نظر
وي هر نوع فناوري، مي تواند عملا به سلاح تعبير شود و اكنون گفته هاي
وي به حقيقت
پيوسته اند. دوربين هاي تلويزيوني تبديل به سلاح شده اند و تسليحات
بكار رفته در
جنگ عراق شامل سلاح هايي سرد است كه بر جنگ افزارهاي گرم نصب گشته اند
و جنگي گرم
را در دهكده جهاني پيش آورده اند.
جرج ويل
George Will
ستون نويس معروف امريكايي ، نثر فوق العاده اي دارد و از
واژگان گيرايي استفاده مي كند اما حيف كه واژه هايي چون «من متاسفم»
شامل آن نمي
شود.
زماني كه يكي از اعضاي كنگره امريكا به خود جرات داد و گفت كه
بوش در صدد فريفتن مردم امريكا است ، همين ويل حملات رسانه اي شديدي را
عليه
وي براه انداخت اما حالا همه شواهد و قرائن بر اين حكم مي كنند كه بوش
واقعا قصد
چنين كاري را داشته و البته بسيار موفق نيز بوده است
.
وقتي حضور زنده «مك درموت» نماينده جمهوريخواه كنگره از عراق در برنامه
This week
شبكه اي بي سي سبب بروز خشم رسانه اي شد ، چيزي كه اين به اصطلاح
تحليلگران را
عصباني كرد ، جمله آخري بود كه او در خلال مصاحبه اش با اين شبكه به
زبان آورد: «من
فكر مي كنم كه رئيس جمهور قصد فريب مردم امريكا را دارد
» .اولين
كسي كه عليه او
تيغ رسانه اي كشيد ، همين ويل ، يك پاي ثابت نمايش هاي اي بي سي ، بود.در
ظرف چند دقيقه ، در حالي كه برنامه هنوز روي آنتن بود ، ويل آن را
محكوم كرد: «در
تمام زندگي ام واكنش يك مقام امريكايي را از اين زشت تر نديده ام» اما
اين همه حرف
ستون نويس زنجيره اي نبود ، او تازه شروع كرده بود.
به محض بازگشت به پشت كامپيوترش ، جرج ويل متني سر هم كرد كه دو روز بعد از روزنامه واشنگتن پست سردرآورد .در اين ستون او به مك درموت و همكار ديگرش در اين سفر ديويد بونيور حمله كرده بود:«صدام حسين خيانتكاران آمريكايي را در بين سران دموكرات كنگره جستجو مي كند !. نيش مخصوصي در اين ستون به مك درموت زده شده بود.ويل نمي توانست منظره اي را كه در آن يك نماينده كنگره صداقت ادعايي جرج دبليو بوش را زير سوال مي برد ، تماشا كند و تاب بياورد: «اتهام مك درموت مبني بر اين كه رئيس جمهور احتمالا به همراه چني ، پاول ، رامسفلد ، رايس و سايرين به عنوان همدستان آنها براي توجيه تمايلش به فرستادن جوانان امريكايي به يك جنگ غيرضروري ، متوسل به حقه و نيرنگ شده است ، تنها يك افترا و تهمت بي اساس است».در اوائل ماه اكتبر ، اتاق اكوي رسانه ملي ، در مراحل و نوبت هاي بي شماري صداي شيپوري او را تكرار كرد يكي از دلايل اصلي بروز اين خشم ، تحت الشعاع قرار دادن وسيع جمله «رئيس جمهور قصد فريب مردم امريكا را دارد» از طريق رسانه ها بود.
در روزنامه راكي مونتين نيوز با غضب نوشته شد: «برخي از واژه هاي درموت ، كه از طريق تلويزيون ارائه شد ، هيچ چيزي از بي شرمي كم نداشت.آگوستا كرونيكل در جورجيا نوشت : «براي يك نماينده كنگره امريكا كه به وضوح رئيس جمهور كشورش را در خاك بيگانه به دروغ گويي متهم مي كند ، آن هم در خاك كشور بيگانه اي كه در پي ويراني وطن او بوده و قصد ترور رئيس جمهور پيشين آن را داشته است ، هيچ چيز ديگري نمي توان گفت جز آن كه عملي غيروطن پرستانه انجام داده است.در سطح ملي ، در شبكه تلويزيوني فاكس نيوز اريلي كه يك كارخانه يك نفره مبالغه سازي است مك درموت را متهم كرد كه «وقتي در بغداد بوده است به صدام كمك و دلداري مي داده است.او گفت كه هزاران نفر از بينندگانش «مي خواسته اند بدانند چرا مك درموت در پايتخت دشمن براي يك جاني ، خوراك تبليغاتي فراهم كرده و رئيس جمهور بوش را به دروغگويي متهم كرده است».ستون زنجيره اي ديگري توسط اخلاق گراي برجسته كارل توماس ، با همان خشم و غضب منتشر شد: «ما جيم مك درموت از واشنگتن و ديويد يونيور از ميشيگان - ياران جمهوري خواه بغداد - را ديديم كه بوش را متهم كرده اند كه به خاطر دستيابي به اهداف سياسي ، در مورد خطر عراق براي تمدن ، دروغ گفته است.
چنين حملاتي صرفا از سوي رسانه هاي قدرتمند راست گرا صورت نگرفت ، بسياري از روزنامه نگاران نيمه حرفه اي از اين كه خود را در مسير وزش باد قرار داده بودند ، خوشحال به نظر مي رسيدند.ماراليازون ، خبرنگار سياسي راديو ملي NPR ، در خلال يكي از حضورهاي هميشگي اش در تلويزيون فاكس در خصوص مك درموت و بونيور گفت : «اين آدم ها شرم آورند ، ببينيد ، هر كسي اين را مي داند ، حساب دو دوتا چهارتاست. سياست ، دو دو تا چهارتاست ، اين روشن است كه شما نمي رويد در خاك يك كشور متخاصم ، يك كشور دشمن ، و به امريكا و رئيس جمهور ايالات متحده بد و بيراه بگوييد. منظور من اين است كه اين آقايان حتما ; نمي دانم بايد استعفا دهند .
اما حالا بسيار واضح است كه رئيس جمهور ايالات متحده امريكا نه تنها قصد فريفتن مردم امريكا را داشت ، بلكه عملا با هزينه يك جنگ وحشتناك اين كار را كرد .اينك زمان آن است كه بپرسيم چه زماني اين به اصطلاح تحليلگران رسانه اي با كينه جويي به جنگ مك درموت رفتند ، رسما تصديق خواهند كرد كه حق با او بوده است و نكته اي كه او به آن اشاره كرده بود ، بسيار دقيق بوده است.
اينجا از جمله خود جرج ويل استفاده مي كنم كه ناخواسته بر زبان راند ، اين جمله بيشتر شبيه يك پيشگويي بود: «رئيس جمهور احتمالا به همراه چني ، پاول ، رامسفلد ، رايس و سايرين به عنوان همدستان آنها براي توجيه تمايلش به فرستادن جوانان امريكايي به يك جنگ غيرضروري ، متوسل به حقه و نيرنگ شده است».از همه مهمتر اين كه آيا آن روزنامه نگار وابسته به جريان اصلي ، يعني ماراليازون كه آنقدر سريع بود كه دو ماه پيش پيشنهاد استعفاي مك درموت را به خاطر تلاش بي موقعش براي جلوگيري از جنگ داد حالا پيشنهاد استعفاي بوش را نيز به خاطر عدم صداقتش در راه انداختن جنگ خواهد داد؟ و يا اگر استعفا ميسر نشد او را با استيضاح مواجه خواهد ساخت؟
عملكرد رسانه هاي مهم خبري غرب در جنگ با عراق، ميزان پايبندي آنان به انگارهايي چون حفظ اصول بيطرفي، استقلال و پرهيز از هرگونه پيشداوري در امر اطلاع رساني صادقانه! به مخاطبان را به نمايش گذاشت . در حالي كه شبكه هاي خبري رسانه هاي غربي در تصاوير تلويزيوني خود از جنگ در عراق بارها بينندگان را محو صحنه هايي چون شليك سلاح هاي پيشرفته، بمباران هاي سنگين دشمن، تسليم شدن نيروهاي عراقي، جولان سربازان و افسران به ظاهر شاداب مهاجم در عقبه خطوط مقدم، پرتاب كردن تكه غذا براي كودكان منطقه تصرف شده و عبور و مرور آزادانه مردم مناطق آرادشده مي كردند، هيچگاه تصويري از نبردهاي سنگين و خونين خط مقدم نبرد، كشته ها و مجروحان قطع عضو شده نيروهاي آمريكايي و انگليسي و درماندگي اين نيروها از تصرف مناطقي كه قرار بود پس از بمباران هاي سنگين، برق آسا تصرف شود، براي مخاطبان خود به نمايش نگذاشتند.
در اين گزارش بخشي از سياست ها و جهت گيري خبري «فاكس نيوز» يكي از شبكه هاي خبري و تلويزيوني آمريكا كه اخبار جنگ را در چند روز اول نبرد در عراق، به سراسر دنيا مخابره كرد، در محك نقد قرار مي گيرد.از آنجا كه اين شبكه خبري از سويي تقريبا با قطع كامل ديگر برنامه هاي خود اقدام به پخش اخبار و گزارش هاي جنگ مي كرد و از سوي ديگر از نزديكترين منابع خبري به پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) است مي تواند در برآيند بررسي نقش و جايگاه رسانه ها در جنگ، به ويژه در جنگ عراق موثر باشد.
شبكه تلويزيون بين المللي «فاكس نيوز» در اولين خبر خود از جنگ در عراق با اشاره به حملات هوايي و موشكي آمريكا به بغداد گفت: هدف از اين حملات نابودي رهبري عراق بوده است اما تاكنون هيچ صدمه اي گزارش نشده است.اين شبكه بدون اشاره به منبع خبر، نوك تيز حملات رسانه اي خود را به طرف رهبران سياسي كشور مقصد و به صورت مستقيم قرار داد.شبكه خبري «فاكس نيوز» در اولين روز از حمله به نقل از منابع نظامي انگليس اعلام كرد:20 درصد از نيروهاي گارد رياست جمهوري عراق خود را تسليم كرده و يا قصد تسليم شدن دارند.اين شبكه خبري بدون ذكر شواهد و استناد لازم از تسليم شدن نيروهاي گارد رياست جمهوري عراق به طور گسترده خبر داد.
شبكه خبري «فاكس نيوز» در توجيه علت تسليم شدن نيروهاي عراقي- كه در روزهاي پس از آن غيرواقعي بودن اين خبر مشخص شد- به گفته كارشناسان خود پيشروي زميني نيروهاي آمريكايي به سوي بغداد را علت اصلي موج اين تسليم ها دانست.اين شبكه به نقل از «دونالد رامسفلد» وزير دفاع آمريكا اعلام كرد: روزهاي ادامه حكومت صدام به شمارش معكوس افتاده است و نشانه هايي از تاثير تهديد حمله همه جانبه آمريكا براي برانگيختن بسياري از واحدهاي نظامي عراق و فرماندهان آنها براي پذيرش آتش بس يا تسليم شدن ديده مي شود.شبكه خبري آمريكايي فاكس نيوز در دومين روز از حمله گزارش داد:العبادي از نزديكان پسر صدام كه دست راست وي محسوب مي شد، به كويت گريخت.اين خبر درحالي منتشر شد كه نه تنها ديگر رسانه هاي مهم خبري دنيا، بلكه ديگر رسانه هاي آمريكايي نيز چنين خبري را مخابره نكردند.اين شبكه بين المللي خبري در حالي گزارش داد كه 40 عراقي در اطراف «ام القصر»، به اسارت درآمده اند، كه برخي خبرگزاري ها و شبكه هاي خبري تعداد اين اسرا را حداكثر 15 نفر اعلام كردند.
در سومين روز حمله به عراق شبكه خبري «فاكس نيوز» به نقل از منابع آمريكايي اعلام كرد: پس از بمباران پناهگاه هاي زيرزميني در بغداد، صدام در حالي كه بر روي يك برانكارد حمل مي شد، ديده شده است.اين خبر در روزهاي بعد هيچگاه تاييد نشد و حتي از سوي خبرگزاري ها و فرماندهان آمريكايي نيز مورد ترديد قرار گرفت.اما همين شبكه تلويزيوني در روز نهم جنگ به نقل از مقام هاي دولت «بوش» گزارش داد كه صدام هنوز كنترل ارتش خود را در دست دارد و از طريق دخمه هاي زيرزميني در سراسر بغداد دستور نظامي صادر مي كند .شبكه بين المللي فاكس نيوز در همين روز با اشاره به اينكه تمامي سربازان لشكر 51 عراق و همچنين فرمانده كل اين لشكر خود را تسليم نيروهاي ائتلافي كرده اند، افزود: هشت هزار نفر خود را تسليم نيروهاي آمريكايي كرده اند. اعلام اين خبر درحالي بود كه تلويزيون «سي ان ان»، ديگر شبكه خبري آمريكا به نقل از مقام هاي پنتاگون تعداد اسراي عراقي را دوهزار نفر ذكر كرد .
از آنجاييكه خبر تسليم شدن يك
لشكر عراق مي توانست با مقدمه چيني هاي شبكه خبري بين المللي و بخصوص
آمريكايي
درخصوص موفقيت قريب الوقوع در صحنه هاي نبرد ممكن باشد، اما خبرگزاري
«الجزيره» قطر
به نقل از سخنگوي وزارت دفاع عراق ضمن كذب خواندن اين ادعا از
خبرنگاران براي گفت
وگو با فرمانده و كادر لشكر 51 عراق دعوت كرد
.در
سومين روز از حمله به عراق
شبكه خبري فاكس نيوز، خبر تصرف كامل جزيره «ام القصر» در جنوب عراق به
دست «نيروهاي
ائتلافي» را پخش كرد.در
همين حال «سي ان ان» ديگر شبكه خبري آمريكا، نيز با پخش
تصاوير مستقيمي از پرواز چند بالگرد نظامي در ارتفاع كم، مدعي شد كه
اين صحنه مربوط
به اولين تصوير زنده دريافتي از ام القصر است.
پخش اين اخبار درحالي بود كه
هيچيك از رسانه هاي خبري منطقه اي سقوط بندر «ام القصر» را به نقل از
منابع مستقل
اعلام نكرده بودند و شبكه الجزيره نيز درباره سقوط «ام القصر» گفت:
وضعيت بندر ام
القصر كه چهار روز مقاومت شديد از خود نشان داد، يك نمونه بارز از
اشتباه غربي ها
در محاسباتشان نسبت به روند جنگ عليه عراق است.
و خبرگزاري «رويترز» در ششمين
روز از جنگ در عراق درباره تصرف «ام القصر» به نقل از يك سخنگوي نظامي
انگليس گزارش
داد كه نيروهاي عراقي در اين بندر درحال مقاومت هستند و شهر هنوز آزاد
نشده
است
.شبكه
خبري «فاكس نيوز» در سومين روز از جنگ مدعي شد كه مقام هاي عالي رتبه
امنيتي و نظامي عراق درحال ترك پايتخت اين كشور هستند و تاكنون تعدادي
از آنها
بغداد را ترك كرده اند و اين روند رو به افزايش است.اين
شبكه خبري هيچ اشاره اي
به جزييات اين خبر و تعداد مقام هايي كه بغداد را ترك كرده اند، نكرد.
در عين حال،
صحت اين خبر از سوي رسانه هاي خبري منطقه اي و بين المللي مورد تاييد
قرار
نگرفت.در
چهارمين روز از جنگ عليه عراق، شكبه خبري «فاكس نيوز» بدون ذكر تلفات
نيروهاي آمريكايي و با اشاره به تاثير نامطلوب ميزان تلفات نيروهاي
انگليسي بر
افكار عمومي اين كشور، بدون ذكر منبع و آمار مستند اعلام كرد: از زمان
شروع جنگ،
ميزان تلفات و خسارات انگليس بيش از آمريكا بوده است.اين
شبكه خبري از تلفات
نيروهاي انگليسي به عنوان يك عامل تحريك كننده كه تاثير نامطلوبي بر
جامعه انگليس و
نوع نگرش آنها به همكاري با آمريكا در جنگ دارد، خبر داد
.
شبكه تلويزيوني آمريكايي «فاكس نيوز» در سومين روز از حمله به عراق گزارش داد كه نيروهاي آمريكايي و انگليسي يك كارخانه عظيم توليد سلاح هاي شيميايي در نزديكي شهر نجف واقع در 160كيلومتري جنوب بغداد را پيدا كرده و جنرال اداره كننده اين كارخانه را بازداشت كرده اند.روزنامه اسرائيلي «جروز الم پست» نيز ادعا كرد كه نيروهاي ارتش آمريكا در يك مركز در نزديكي كربلا يك كارخانه سلاح هاي شيميايي كشف كردند.اين درحالي است كه وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) با اشاره به اينكه اظهارنظر درباره كشف يك كارخانه «عظيم» سلاح هاي شيميايي در مركز عراق «زودهنگام» است، افزود: مقام هاي پنتاگون اعلام كردند از هنگام آغاز جنگ تاكنون هيچ سلاح كشتارجمعي در عراق پيدا نكرده اند.شبكه خبري «فاكس نيوز» در خبر ديگري بدون ذكر منبع و جزيياتي، از وجود گزارش هايي مبني بر صدور دستور استفاده از سلاح هاي شيميايي از سوي «صدام» خبر داد. اين درحالي است كه تا روز هفدهم جنگ هيچ خبري مبني بر استفاده «صدام» از سلاح هاي شيميايي در رسانه هاي بين المللي منتشر نشد .
اين شبكه خبري آمريكايي در
چهارمين روز از جنگ در عراق به نقل از يك مقام نظامي آمريكا گفت: بخش
عمده شهر بصره
به تصرف نيروهاي آمريكايي درآمده است و نيروهاي آمريكايي هم اكنون
درحال از بين
بردن آخرين مقاومت هاي نيروهاي عراقي در داخل و اطراف اين شهر هستند.اما
شبكه
هاي خبررساني منطقه اي با اشاره به مقاومت شديد نيروهاي عراقي در مقابل
مهاجمان از
تصرف بخش هايي از بصره در روزهاي نهم و دهم جنگ خبر دادند.شبكه
خبري فاكس نيوز
برنامه هاي خود را با زيرنويس هايي با زمينه رنگ قرمز و عبارت «آمادگي
براي جنگ» و
يا «عمليات براي آزادسازي عراق» پخش مي كند.در
سايت اينترنتي اين شبكه خبري
آمده است: «فاكس نيوز، شبكه مورد اعتماد مردم آمريكا.»در
بررسي مختصر عملكرد
شبكه خبري فاكس نيوز و ديگر شبكه هايي كه جهت گيري هاي مشابه داشته
اند، مي توان به
نقاط مشتركي در اين رسانه هاي بين المللي كه خود منبع خبر بسياري ديگر
از رسانه هاي
ملي، منطقه اي و محلي هستند، دست يافت.
هزاران خبرنگار شبكه هاي بين المللي
خبري به منطقه آمده بودند تا تصاويري از فتح خيالي و بي دردسر يك كشور
جهان سومي،
نقض تماميت ارضي، شيوه هاي قانون شكني بين المللي و تجاوز و بمباران ها
را به نام
انسان دوستي و «اعطاي آزادي» به تصوير بكشند.شيوه
عمل رسانه هاي مهم بين
المللي در پوشش خبري جنگ در عراق، تمام آنچه را كه به عنوان حفظ
بيطرفي، از
دستاوردهاي دمكراسي و يكي از اصول خبرنگاري حرفه اي در دانشكده هاي
غربي پايه گذاري
و تدريس مي شود، زير سوال برد.
استفاده
از رسانه هاي صوتي و تصويري بين المللي
به مثابه ابزار جنگي در دست نيروهاي مهاجم براي تهديد و تحديد منافع
ملي كشوري ديگر
تجربه شد
. -
تبديل شدن رسانه هاي خبري و خبرنگاران به سخنگويان نظامي كه هدف آنان
تلاش براي
تزلزل در روحيه دفاعي مردم كشوري است كه با هدف دفع تجاوز به مقابله با
مهاجمان
پرداخته اند.
سانسور تصوير واقعي جنگ بر صفحه تلويزيون و پخش تصاوير خنثي و يا
حتي بازسازي شده از شيوه هاي نوين تحريف رويدادهاي جنگ بود كه رسانه
هاي خبري بين
المللي، بخصوص رسانه هاي غربي درگير در جنگ، به نمايش گذاشتند.در
اين شبكه
هاي بين المللي خبري، تحريف و پرده پوشي چهره زشت جنگ از جمله قتل
انسان ها، نابودي
امكانات زيربنايي شهري و تحقير نيروهاي كشور مدافع كمتر ديده شد.فريب
بينندگان با القاي خبرهايي غيرواقعي به منظور جلب حمايت آنان از جنگي
كه در حال
حاضر از واقعيت و عوارض آن در آينده بي خبرند.