Wed, July 25, 2007 10:01 am
روزگار غریبی است
«اصالت» به خاطر انسان زحمتکش مرز نمی شناسد !
فریاد یک مبارز
هموطنان عزیز به سخنانی یک مبارز از درون ایران توجه کنید و
امیدوارم که شما هم این پیام را احساس کنید و به دیگران هم
بدهید. (آرش مهدوی)
احساس خفگی می کنم، انگار هوا دم کرده.در و پنجره را باز می کنم اما هیچ فایده ای نداره. کمی این طرف و آن طرف می شم. یه خورده قدم می زنم.سری به سایت های اینترنتی می زنم. گه گاهی به اخبار «رادیو فردا» گوش می کنم. اما هیچ فایده ای نداره. انگار هیچ راهی نیست. تازه بر فشار هوا و سنگینی سینه ام افزوده می شود.16 تا دیگه از جوانها اعدام شدند، جرم اینها شرارت بوده. نگاهی بهVOA می اندازم، خانم اسفندیاری داره اعتراف پس میده؛ وکیل مدافع دانشجوهای پلی تکنیک و دفتر تحکیم اجازه پیدا نکرده با آنها صحبت کنه.اوسانلو هم متهم شده که علیه امنیت ملی اقدام کرده. نگاهی به روزنامه ی «اعتماد» می اندازم، سفیر انگلیس در ایران گفته که چند روز اخیر بین غرب و دولت اسلامی ایران بر سر پرونده ی اتمی، یه نوع اعتماد به وجود آمده. برخی نمایندگان مجلس اسلامی هم از نبود بنزین گلایه کردن. قراره بین نماینده ی دولت اسلامی حاکم بر ایران و نماینده ی شیطان بزرگ در عراق، دور جدید مذاکره برقرار بشه. هیچ کدام از این خبرها نشان نمیده که قراره راه تنفسی باز بشه. در بیانیه انجمن دانشجویان پلی تکنیک هم اومده که؛ هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی، دمت گرم و سرت خوش باد. سلامم را تو پاسخ گو....اما قرار نیست هیچکس سلام کسی رو پاسخ بده....
شاید باید گفت: هست شب، آری شب، یک شب دم کرده و خاک، رنگ رخ باخته است.......
من شبیه این حالت خفگی، دم کردگی و سردی را در اوایل سال 1375 تجربه کرده بودم. اما گویا امروز بدتر شده.عجیب نیست؟! عصر رسانه و آزادی اطلاعات باشه، اما کسی صدای تو رو نشنوه؟ دوران تلویزیون، اینترنت و ماهواره باشه اما یک دولت اسلامی در دنیا پیدا بشه که به سبک دولت اسلامی «طالبان» که تا چند سال پیش بر افغانستان حاکم بود، به صورت فله ای حکم سنگسار و اعدام صادر کنه، اما صدا از کسی در نیاد؟ مثل آب خوردن جوانان دانشجوی 20-25 ساله رو توی سلول انفرادی و زیر شکنجه قرار بده، اما آب از آب تکان نخوره! حتی شهروندان ایرانی- آمریکایی را به اجبار وادار به اعتراف کنه، اما ابرقدرت جهان هم نتونه کاری کنه و در عوض وزیر امور خارجه ی اونا به رهبر دولت اسلامی حاکم بر ایران نامه بنویسه و تمنای آزادی زندانیانش رو داشته باشه؟ آیا به نظر شما روزگار عجیبی نیست؟!
من در پاسخ به دانشجویان عضو انجمن دانشجویان پلی تکنیک میگم که، آره! هوا بس نا جوانمردانه سرد است! دوستان عزیز، از دولت اسلامی هیچ انتظاری نباید داشت.این ها 28 سال است که ماشین سرکوب و اعدام و زندان و شکنجه رو روشن کردند و هیچ بنا ندارند اونو خاموش کنند. طبیعت دولت اسلامی جز این نیست، زیرا خودش را نماینده ی خدا می دونه و هر منتقد، مخالف و معترضی را به عنوان یک نیروی منحرف، ضد خدا و توطئه گر تلقی کرده که باید حتماً سرکوب یا اعدام بشه، تا هر وقت که توان داشته باشه، همین کار ها رو می کند که مبادا، دولت اسلامی و نمایندگان خدا، از هیچ ناحیه ای تهدید بشن. هر دولت اسلامی دیگری هم که حاکم بشه، همین کار رو خواهد کرد. من هیچ انتظار و توقعی از این دولت اسلامی، جز همین کار ها که می کند ندارم. چشممون کور و دندمون نرم که دیگه هوس انقلاب اسلامی به سر مون نزنه. البته شما ها آنروز نبودید؛ اگه هم بودید مثل میلیون ها ایرانی می ریختید توی خیابون و می گفتید که؛عکس امام تو ماه!؟....
از غربی ها هم هیچ انتظاری نباید داشت.اونا هم دنبال منافع خودشون هستن.
نمونش همین پرونده ی هسته ای است.مگه همین آمریکایی ها نبودند که تا چند سال پیش که هنوز از طرف دولت اسلامی، احساس خطر جدی نکرده بودند، مدعی بودند که برای اینکه دولت اسلامی را بپذیرند ابتدا باید 4 شرط رعایت بشه که اولیش، رعایت حقوق بشر بود. اما دیدید که دولت اسلامی را پذیرفتند و هیچ حرفی هم ازحقوق بشرنزدند. اگه لازم بشه به دولت اسلامی تضمین امنیتی هم می دهند که مبادا، من و شما علیه این دولت اسلامی دست به انقلاب مخملین بزنیم و حاکمیت جهل و عقب ماندگی رو به خطر بی اندازیم! میگویید نه! چند صباحی شکیبایی پیشه کنید.
ولی من از این همه ایرانی با احزاب و سازمان های رنگارنگ و اسم و عنوان های قشنگ قشنگ در عجبم. همه ی آنها طرفدار دموکراسی و حقوق بشر اند. همشون با سنگسار، اعدام، زندان و شکنجه مخالفند، همه دم از حقوق مردم و بیچارگی آنها می زنند. ولی دوتای شون حاضر نیستند کنار هم بشینند .به محض اینکه دوتا سازمان با افکار متضاد و یا متفاوت دور هم جمع می شوند، بقیه وظیفه ی ملی و وطنی خود می دانند که به دفاع از تمامیت ارضی و استقلال سیاسی، علیه این پدر سوخته های وطن فروش که با تجزیه طلب ها نشستند و پشت پرده با آمریکایی ها قرار و مداری گذاشتند که شاید خود آمریکایی ها هم خبر نداشته باشند، اعلامیه صادر کنند!؟
من با اطمینان می گویم، بسیاری از این هموطنان بسیار وطن پرست، هرگاه با نمایندگان امنیتی دولت اسلامی از روی اجبار یا اختیار می نشینند به اونا فخر فروشی کرده و میگویند؛ ببینید ما چقدر خوب و وطن پرست و ملی گرا هستیم! می بینید که از دولت اسلامی و بلکه از برادر احمدی نژاد هم ضد امریکایی تریم! حالا هی به ما بگویید، وطن فروش های امریکایی! هی ما رو زیر فشار بذارین! تازه ما اینقدر خوبیم که حاضریم با شرکت در انتخابات فرمایشی و تزئینی شما، به دولت اسلامی کمک بدیم تا بیشتر اعدام کنه! اما شما ها کم لطفی می کنین و ما رو غیر قانونی و مرتد معرفی میکنین! نمیشه از این حرف های بد بد کم تر بزنین!؟
آره؛ دوستان عزیز! بدبختی ما خود مان هستیم. مایی که حاضر نیستیم حتی درباره ی یک مسئله موضع مشترک داشته باشیم. به خدا نود درصد ما به خاطر ترس از دولت اسلامی است که حاضر نیستیم دعوای بیهوده و تکراری 28 مرداد و کوفت و زهر مار رو کنار بگذاریم و فکری به حال این ملت بیچاره و این دانشجویان زندانی بکنیم.برای اینکه خوب می دونیم که ماموران امنیتی دولت اسلامی از اینکه ما به همدیگر فحش و ناسزا بدیم خوشش میاد. اخیراً هم که دولت اسلامی دم از اتحاد ملی و لابد سال دیگه دکتر مصدق می زند و آب از لب و لوچه ی ما وطن پرست ها سرازیر میشه و پنهانی برای سلامتی رهبر دولت اسلامی دست به دعا می بریم!
اگر همه ی ماها که دم از دموکراسی، حقوق بشر و عدالت می زنیم،یک بار و فقط یک بار بر سر یک مسئله، مثلا دفاع از زندانیان سیاسی، هم موضع بشیم دیگر دولت اسلامی،به خودش اجازه نمیدهد که چند تا دانشجوی بی گناه رو مدتها توی سلول انفرادی بیندازد. اما دریغ از یه جو آگاهی و درایت! من با خودم فکر می کنم که عبدالله مومنی و هاشمی و جاوید تهرانی و اوسانلو به چه جرمی باید زندون باشن؟ پس چرا ما نباید اونجا باشیم؟! اگر قراره دولت اسلامی هر بی گناهی رو به جرم حرف زدن بندازه درون زندان و این مخالفین قلابی، سرگرم دعوای 28 مرداد و 22 بهمن باشند، پس بهتره که همه ی ما زندون باشیم.
اگر 28 سال پیش این مخالفین بی خاصیت رو از حکومت نینداخته بودند بیرون حتم دارم که اونا هیچ مشکلی با دولت اسلامی نداشتند. مگر همین ها نبودند که در بهمن 57، جاده صاف کن دولت اسلامی شدن؟!
اگر چه هیچ امیدی به این جماعت پوسیده و زه وار در رفته ندارم 12- 13 سال است که هر گاه به اونا دل بستم و امید پیدا کردم، محکم تر سرم به دیوار خورد، اما از همه ی اون هایی که ضجه های یه مبارز به بند کشیده رو می خونن و هنوز گرفتار بیماری اپوزسیونی نشدند دعوت می کنم روز 8 مرداد که سالروز شهادت یک دانشجوی دلاور و مظلوم است رو به روز همبستگی ملی در حمایت از دانشجویان زندانی و بلکه همه ی زندانیان سیاسی و غیر سیاسی تبدیل کنند. اصلاً در حمایت مردم ایران حتی حمایت از اراذل و اوباش. آره من از اراذل و اوباش و حتی آن زن و مرد زنا کار که به سنگسار محکوم شدند در مقابل این دولت اسلامی دفاع می کنم. من ازهمه ی آنهایی که دولت اسلامی به هر دلیل، حتی جرم و جنایت به زندان انداخته دفاع می کنم. من تنفر خودم رو از اپوزسیونی که گرفتار دعوای 28 مرداد و مصدق و شاه است، اعلام می کنم. من از مخالفین قلابی و اپوزسیون دروغین حالم به هم می خورد. رهبر من نه مصدق، نه شاه، بلکه رهبر من اکبر محمدی است که صادقانه جان خودش رابرای ایران و دموکراسی خواهی گذاشت. رهبر من دانشجویان بی گناهی هستند که توی سلول های انفرادی می میرند و زنده می شن. با شما ها هستم. آره! خود شما، شمایی که ادعای وطن پرستی و شاه پرستی و مصدق پرستی و سیاست پرستی از جان انسان ها و حقوق آنها برات مهتره.من جان انسان های بی گناهی رو که هر روز به بهانه ای به دار آویخته می شوند یا توی سلول انفرادی تحقیر می شوند یا از فقر و بیچارگی دست به خودکشی می زنند از وطن تو و مصدق تو و شاه تو و حزب و گروه تو، بیشتر دوست دارم.
من از اون وطن پرستی و استقلال خواهی و مصدق گرایی که از انسانیت تهی است و برای حقوق آدم ها پشیزی ارزش قائل نیست حالم به هم می خورد.من میگویم که تو هم از وطن، مصدق،شاه و حزب سیاسی ات یه تابو درست کردی که صد رحمت به تابوی خمینی و خامنه ای. من می گم اگه تابوی مصدق و شاه و اون استقلال طلبی دروغین قراره بین مخالفین دعوای حیدری-نعمتی راه بی اندازه و مانع از این بشه که مردم یک صدا بشن، پس بذار قلم من در شکستن این تابو ها پیش قدم باشه. آخه دروغگوها، شماها که یک پای تان ایران و یک پای تان توی آمریکاست! اصلاً بگویید ببینم کدام ملی گرایی و وطن پرستی تجویز کرده بود که 3000000 دلار از آمریکا بگیرید؟ نکند دچار توهم تاریخی شدین و فکر کردین مهم هستین؟ شماها همان هایی هستین که خمینی 28 سال پیش، پس از آنکه خوب ازتون کولی گرفت با یک سخنرانی از حکومت ریخت بیرون.البته آدم های با شرف هم بین شماها هست ولی صدای اونا بین هیاهوی برخی از شماها گم شده.بی انصاف ها، این وطنی که از اون دم می زنین و اون مصدق و شاهی که بت کردین، بدون این انسان های بی گناه که هر روز به جرمی به سلول انفرادی می افتند و یا طناب دار دور گردن اونا می پیچد پشیزی ارزش ندارند. خوش غیرت ها از خودتون بپرسین مگر این مملکت چه قدر اراذل و اوباش دارد که این دولت ستمگر اسلامی، هر چه اعدام می کند تموم نمیشه؟
اگر دولت اسلامی با سیاست های جاهلانه و مردم ستیز خودش، عملاً جوان های بیکار را(به تعبیر خودش) اراذل و اوباش پرورش میدهد و بعد میکشد بالای چوبه ی دار، شماها با این تفرقه و سکوت مرگبار خودتان در جنایت این رژیم شریک هستید. دلتون خوشه که به مامورهای امنیتی رژیم گزارش بدین که از فرط میهن پرستی و استقلال طلبی هر ندای وحدت بخش رو به بهانه ای در هم می کوبید، پاسخ مثبت نمیدین و یا علیه آن تبلیغات راه می اندازین.یکیتون از فرط جمهوری خواهی و مصدق پرستی دارین می ترکین و اون دیگری هم از فرط سلطنت طلبی و شاه پرستی.
جوانان و دانشجویان این مرز و بوم سالها است که درگیر زندان،شکنجه و اعدام هستند و گویا باید به این وضع عادت کنند. ولی من می خوام به دولت اسلامی، دولت مصدقی و دولت سلطنتی اطمینان بدهم که دنیا عوض شده و تابو ها هم، یکی پس از دیگری شکسته. حاکمیت در نهایت با دموکراسی، حقوق بشر، آگاهی و قانون است. پیشوای ما نه هیچ یک از بت های شماها، که قانونِ آزادی، آزادگی و عدالت است. رهبران ما نه شما آدم های مسخ شده و از تاریخ به بیرون افتاده که زنان و مردان مبارز و آزادیخواه هستند. قانون انسانیت و اخلاق تنها قانونی است که صلاحیت حکومت را بر انسانها دارد. دوران بت ها و تابوها، سالیانی است که گذشته است. مردم ایران نشان داده اند که به پیروی از قانون دموکراسی و آزادیخواهی، در زمان مقرر، تابو ها را خواهند شکست؛ پس کمی بیندیشید. امیدوارم سلول های مغز شما آنقدر فاسد نشده باشد که بتوانید خود را از بند این تابوهای تاریخی رها سازید و به جوانان مبارز بپیوندید. بعید می دانم...
زنده باد حقوق بشر. زنده باد آزادی. زنده باد دموکراسی و عدالت. زنده باد اکبر محمدی و همه ی زندانیان سیاسی. مرده باد جهل و ستمگری. مرده باد بت پرستی و عقب ماندگی.
مهندس حشمت الله طبرزدی
مدیر مسئول هفته نامه ی توقیف شده ی «پیام دانشجو»