21 - 10 - 2007
انگليس از بلر تا براون
)رستاخيز(
زند گي سياسی براون
گوردون جيمز براون
56
ساله در
21
ماه فوريه سال
1951
در منطقه گاوون كنار رودخانه كلايد در شهر گلاسگو در اسكاتلند، بدنيا
آمد. وي دومين فرزند يك كشيش اسكاتلندي است كه طي
40سال
گذر سياسي از سوسياليسم به وادي اقتصاد آزاد رسيده است.
فعاليت
سياسي خود را از سن
12
سالگي با پيوستن به حزب كارگر اسكاتلند آغاز كرد و در سن
20
سالگي به يكي از سياستمداران مطرح اين منطقه تبديل شد.چند سال پس از آن
نيز به عنوان نماينده منطقه
-دانترملين
ايست-
به مجلس عوام راه يافت.
وي كه داراي مدرك دكتراي تاريخ از دانشگاه
ادينبورو
است در
10
سال گذشته در پست وزارت دارايي فعاليت نموده است. بسياري او را در امر
اقتصاد موفق دانسته و لقب خزانه دار آهنين به او داده اند. اما در بعد
سياسي وي كار نامه موفقي ندارد و به دليل عدم تحرك به حلزون شهرت دارد.
با كناره گيري توني بلر نخستوزير از قدرت به دليل عملكردهاي ناموفقش
در عرصه سياست خارجي بوده است، اكنون براون نيز اجباراً در اين عرصه
فعاليت هاي بسياري خواهد داشت.
بي بي سي در مورد تفكرات سياسي وي مينويسد: گوردون براون با فاصله
گرفتن از جريانهاي چپ افراطي دهه هفتاد در درون حزب كارگر و حمايت از
اصلاح سياسي در اسكاتلند بجاي استقلال و جدايي از انگليس، در كنار
دانلد دواير و جان اسميث از پايه گذاران نوسازي در درون حزب كارگر و
بخصوص شاخه اسكاتلندي آن محسوب مي شود.
براون
از جمله سياستمداران روشنفكر و عملگرا تاريخ معاصر بريتانيا به شمار
ميرود. پارهاي از همكاران ناموافق او در حزب كارگر از جمله كلارك
وزير سابق آموزش، او را به اعمال كنترول استاليني در دولت متهم
كردهاند.
در
صف حزب مخالف نيز مايكل پورتيلو، وزير دفاع پيشين در دولت محافظه كار،
سال گذشته طي مقاله اي در روزنامه ساندي تايمز او را به حفظ تمايلات چپ
متهم و در مقام نخست وزيري احتمالي بريتانيا خطرناك خواند.
درحيطه روابط خارجي انتظار مي رود براون ضمن حمايت از پيوندهاي بريتانيا با آمريكا، روابط اروپايي قويتري را از نخست وزير كنوني دنبال كند. عليرغم اعلام حمايت از برنامههاي روابط خارجي دولت كنوني از جمله حمايت از جنگ عراق، بايد انتظار داشت كه سرعت كاهش تعهدهاي نظامي بريتانيا در عراق پس از روي كار آمدن گوردون براون افزايش يابد. دربدو ورود به پارلمان، براون با توني بلر نماينده جوان ديگري كه طي همان انتخابات از حزب كارگر به مجلس راه يافته بود هم اتاق شد. شريك شدن در يك اتاق كار كوچك، آغاز دوستي و همكاري دراز مدت آنها بود. به روي كار آمدن نيل كينوك بجاي مايكل فوت بعنوان رهبر جديد حزب كارگر زمينه لازم براي ترقي سريع سياسي بلر و براون را فراهم ساخت.
پس ازتحمل سومين شكست انتخاباتي حزب كارگر از محافظه كاران و در سال
1992
و متعاقبا كنار رفتن نيل كينوك از رهبري حزب، موقعيت براون مستحكم تر
از پيش شد. رهبراسكاتلندي تازه حزب كارگر- جان اسميث - به عقايد
روشنفكرانه و تجدد خواه بر اون احترام مي گذاشت و او را از همكاران
نزديك خود مي شمرد. در عين حال جان اسميث براون را در مقايسه با بلر
فاقد جاذبه هاي كافي براي رهبري آينده حزب و كشور مي شمرد.
پس
از مرگ نابهنگام جان اسميت در
12
ماه مي سال
1994
براون كه پست وزير خزانه داري سايه را عهده دار بود، بار ديگر در شرايط
مسابقه مستقيم براي انتخاب شدن قرارگرفت. اينبار مقام رهبري حزب كارگر
و نخست وزيري آينده بريتانيا مطرح بود.
عليرغم پيش بيني هاي اوليه مبني بر پيش بودن براون از بلر در آن
رويارويي، رهبري حزب كارگر پس از كنار رفتن براون از رقابت مقدماتي سر
انجام به توني بلر رسيد و بروان ناگزير به ايفاي نقش درجه دو در مقايسه
با نخست وزير در اداره كشور رضايت داد.
طي ده سال گذشته گوردون براون در منصب وزير خزانه داري بريتانيا به گفته توني بلر موفقترين وزير خزانه داري تاريخ معاصر آن كشور بوده است. گوردون جيمز براون به خانه شماره 10 خيابان داونينگ اسباب كشي كرد، فرصت خواهد يافت با رسيدن به آرزوي ديرينه خود و در مقام شماره يك اجرايي هدايت كشور را بدست گيرد. پيروزي او و حزب كارگر در انتخابات عمومي آينده بريتانيا هدفي است كه وي آن را سرلوحه برنامه هاي دولت خود قرار خواهد داد.
براون بجاي بلر
گوردون براون در بعدازظهرى كه دوستانش روز تاريخى و خاطره انگيز نام نهاده اند به سمت نخست وزيرى انگلستان منصوب شد، به مردم انگلستان نويد «دولتى جديد با برنامه هايى جديد» را داد. از آن بعدازظهر روزهاي زيادي مى گذرد و اكنون مى توان دست كم انديشه ها و سياست هاى مربوط به آنچه «دوره متفاوت براون» گفته مى شد را محك زد. اغلب رسانه هاى آمريكا و اروپا سخنان يك وزير و متحد سرشناس براون را تيتر كرده و از آن به عنوان نشانه تغيير در خط مشى براون تعبير كردند.
اما آيا سخنان داگلاس الكساندر، وزير توسعه بين المللى كابينه گوردون براون كه به زعم بسيارى طراح سياست هاى وى نيز هست مى تواند تابلويى از تغيير در سياست لندن باشد، يا به نحوى حاكى از تضادهاى درون كابينه جديد و جوان براون است. دوستان براون، او را آرشيتكت تمام اصلاحات حزب كارگر در دهه هاى اخير نام نهاده اند. داگلاس الكساندر كه به عنوان نخستين وزير كابينه براون در خارج از كشور و در خاك آمريكا سخن مى گفت در بين سخنان خود به نكته اى اشاره كرد كه قابل تأمل بود.
او در حالى كه به شدت به سياست يكجانبه گرايى آمريكا حمله مى كرد، گفت:
زمانى ملاك قدرت يك كشور ميزان توانايى او در تخريب بود اما اين خط مشى
قرن بيستم است و در قرن جديد قدرت كشور و معيار سازندگى، براساس آنچه
كه با همكارى جديد مى سازيم سنجيده مى شود.سخنان الكساندر بلافاصله با
واكنش صريح و سريع نخست وزير روبه رو شد، طورى كه براون بلافاصله
نامه اى خطاب به اعضاى كابينه نوشت و بر اهميت روابط انگلستان و آمريكا
تأكيد كرد اما همين سخنان نشان مى دهد در پس پرده كابينه دولت جديد
انگلستان بحث هاى جدى بر سر چگونگى ادامه سياست هاى خارجى اين كشور
جريان دارد و جانشينان كابينه بلر ديدگاه هاى متفاوتى با يكديگر دارند.
انتقاداتى كه الكساندر مطرح كرده، آمريكا و در رأس آن بوش را نشانه
گرفته است. اندكى پس از انتقادات الكساندر در واشنگتن، لرد مارك براون
كه سمت وزير امور آفريقا، آسيا و امور سازمان ملل را در كابينه براون
دارد، نيز در مصاحبه اى با ديلى تلگراف خاطرنشان كرد كه ديگر بعيد است
سطح روابط آمريكا و انگلستان به آنچه كه در زمان بلر وجود داشت، برسد.
او كه معتقد است انگليس بايد در سياست خارجى خود بى طرفانه عمل كند،
آشكارا گفت: من ضدآمريكايى نيستم اما بسيار خوشحال مى شوم كه مرا ضد
نومحافظه كاران آمريكا بدانند.
اين براى گوردون براون كه خود هنوز در چگونگى و ميزان روابط با آمريكا
مردد مانده است، چندان جالب توجه نخواهد بود كه ببيند طى ۲۴ ساعت دو
نفر از اعضاى كابينه اش اين گونه مواضع مخالف عصر بوش را علنى مى كنند.
به اعتقاد برخى ناظران از اين نكته نيز نبايد غافل شد كه براون اگرچه
روابط دوستانه اى با آمريكا دارد و معمولاً روزهاى تعطيل خود را سابق
بر اين در آمريكا مى گذراند و سعى مى كرد با بوش رابطه دوستانه اى
داشته باشد، اما در همين روزهاى نخستين دولت اش نشان داده كه ترجيح
مى دهد سياستى متمايز از «بلر» كه دنباله روى چشم بسته از بوش در
سياست هاى بين المللى، شهرت يافته بود داشته باشد.
نقطه اول اختلاف سياست بلر و براون از عراق سر بر مى دارد. جايى كه
«بلر» با علاقه و در حمايت از سياست بوش وارد آن شد و حالا براون نسبت
به آن خود را بى علاقه نشان مى دهد. البته اين بى علاقگى بيش از آنكه
خواست درونى او باشد، حكم اجبار را براى او دارد.
زيرا براون به خوبى مى داند اگر بلر مورد تنفر انگليسى ها واقع شد، به خاطر اتخاذ تدابير سراسر اشتباه او در جنگ عراق بود. مردم انگلستان هنوز نيز معتقدند «بلر» به تبعيت از «بوش» وارد جنگى شد كه عاقبتى ندارد. بنابراين همين مسأله اين اجبار را براى براون فراهم مى آورد كه در روابط انگلستان با آمريكا نوعى بازنگرى هم داشته باشد. چون بقا ي وي مديون چنين چيزى خواهد بود.
در واقع دور شدن از بوش و سياست هايش براى براون به معناى يك تصميم حياتى است كه در انتخابات ۲۰۰۹ انگلستان سرنوشت حزب كارگر را رقم مى زند و براى ادامه همين حيات هست كه مى بينيم براون تاريخ دقيق شروع عقب نشينى از عراق را مطرح مى كند و مى گويد نيروهاى انگليسى از عراق خارج خواهند شد. البته از آنجا كه در اين راه ناگزير خواهد بود با آمريكا مشورت كند، زمان عقب نشينى كامل نيروهاى انگلستان از عراق را هنوز اعلام نكرده است و نمى توان حدس زد چه زمانى مى توان انتظار خروج كامل انگلستان از عراق را داشت. اين نكته اى است كه مى تواند حاكى از ترديدهاى براون در ميزان همكارى با آمريكا داشته باشد. زيرا براون به تبع سياست قديمى انگلستان مجبور خواهد بود به روابط دوستانه با آمريكا ادامه دهد. اين چيزى است كه مى توان در مصاحبه او با بى بى سى نيز به خوبى دريافت؛ جايى كه او گفت به سنت رابطه كارى نزديك ميان نخست وزيران انگليس و رؤساى جمهورى آمريكا ادامه خواهد داد.
جدا از تعليق ها و تنش هايى كه در مورد رابطه با آمريكا در كابينه براون وجود دارد، نكته ديگرى كه حاكى از تغيير نگرش انگلستان تحت لواى براون نسبت به مسائل بين المللى است، مسأله مناقشه انگيز تروريسم است. براون در اولين مصاحبه تلويزيونى خود كه همزمان شد با حمله به لندن و گلاسكو، اظهار داشت: «خطر تروريست جدى است و بايد در سطح جهان با آن مبارزه كرد. اما بايد پيش از آن قلب ها و اذهان مخالفان را نيز به دست آورد و بين ميانه روها و تندروها تفاوت قائل شد.» نوع برخورد و گفتارهاى او در حملات لندن و گلاسكو نيز حاكى از اختلاف كامل او در اين حوزه با بلر است.
براون حتى حاضر نيست حوادث تروريستى اخير را با سياست هاى كشورش در خاورميانه مرتبط بداند. اگرچه پوليس انگليس در ادامه سياست هاى گذشته اين كشور تلاش كرده است اينگونه نشان دهد كه عاملان اين حملات مسلمانان بوده اند و از آن سوى نيمكره نيز استراليايى كه حالا اتحاد او با سياست هاى آمريكا شدت بسيار بيشترى يافته است به ايجاد نگرانى هايى در اين حوزه دست مى زند اما گوردون براون همچنان اصرار دارد حملات لندن و گلاسكو هيچ ارتباطى به واقعه هاى سابق ندارد و تمام دولت ها بابت وجود اينگونه حملات تروريستى ابراز نگرانى مى كنند. به اين ترتيب مى توان انتظار چرخش گردونه سياست انگلستان را به سوى جهت «نرم» آن در قبال خاورميانه و مسلمانان داشت و در همين راستا نيز بود كه پس از آزادى آلن جانستون، خبرنگار بى بى سى كه با كمك جنبش حماس صورت گرفت، ديديم كه چگونه ديويد ميليبند رسماً از كمك خالد مشعل قدردانى كرد و خالد مشعل همان كسى است كه زمانى تونى بلر هر گونه ارتباط و تماس با جنبش او را تحريم كرد. آنچه كه گوردون براون تا اين لحظه خود درباره سياست هايش ابراز داشته و مدعى آن شده، سياست بر مبناى همكارى هاى متقابل بين المللى و احترام به قوانين آن است.
زمانى سياست خارجى بلر بر مبناى فعاليت هاى مداخله جويانه بنا نهاده شده بود و اين كه غرب اجازه دارد در هر كجاى دنيا كه به نظر مى رسد بى عدالتى وجود دارد، مداخله كند. تيم براون در همين حال پرچم سياست حقوق بشرى و زيست محيطى را نيز برافراشته اند. نشانه آن را نيز باز مى توان در سخنان اخير «داگلاس الكساندر» جست وجو كرد. «الكساندر» در بخشى از سخنان خود درباره عوامل لازم براى امنيت داخلى نه تنها انگلستان كه همه كشورها مى گويد: بدون حل و فصل مشكلات امنيت جهانى و مسائلى مانند جهانى شدن، تغييرات آب و هواى زمين، بيمارى و فقر در سطح بين المللى هيچ كشور پيشرفته اى نمى تواند نسبت به امنيت و رفاه مردم خود اطمينان داشته باشد.
براون واتحاديه اروپا
گوردون براون نخست وزير بريتانيا در حالي لندن را براي شركت در نشست سران اتحاديه اروپا به سوي ليسبون ترك كرد كه مذاكرات مربوط به اصلاحيه پيمان اتحاديه اروپا به چالش سياست داخلي و خارجي كشورش تبديل شده است. در مناظره هفتگي براون كه رهبر حزب حاكم كارگر نيز ميباشد با ديويد كامرون رهبر حزب محافظه كار در صحن علني پارلمان بريتانيا، مساله پيمان جديد اتحاديه اروپا و ملاحظات و مطالبات لندن ازآن، محور بحث رهبران دو حزب اصلي اين كشور بود.
رهبر محافظه كاران براون را متهم كرد كه از انجام همه پرسي براي سنجش ديدگاه مردم بريتانيا درباره آينده چگونگي ادامه حضور كشورشان در اتحاديه اروپا طفره ميرود. در مقابل نخست وزير بريتانيا كه براي اولين بار در نشست سران اتحاديه اروپا پس از تصدي اين سمت در چهار ماه گذشته شركت ميكند، اعلام كرد جز جمهوري ايرلند هيچ كشوري در اروپا براي تصويب پيمان اصلاح اتحاديه اعلام همه پرسي نكرده و علتي ندارد كه دولت او نيز چنين كند.
نشست وزيران خارجه كشورهاي عضو اتحاديه اروپا در لوگزامبورگ نيز نتوانست مشكل گشاي اختلافات ريز و درشت اعضا در آستانه نشست سران ۲۷عضو اين اتحاديه در ليسبون باشد. اصلاحيه پيمان اتحاديه اروپا عنواني است كه به نظرات پيشنهادي اصلاحي براي مقررات بنيادين اين اتحاديه از سوي كشورهاي عضو اطلاق ميشود. درواقع اين پيمان جديد درصورت تصويب جايگزين قانون اساسي اتحاديه اروپا خواهد شد كه به دنبال راي منفي فرانسويها و هالنديها در همهپرسي سال ۲۰۰۵عملا مسكوت ماند.
مهمترين موارد پيمان پيشنهادي از اين قرارند: اصلاح ساختاري نهاد اتحاديه اروپا از طريق انتخاب يك رييس تمام وقت شوراي اروپايي براي دو تا دو سال و نيم، ايجاد يك ارتش مشترك اروپايي به شيوه پيمان ناتو، اعطاي قدرت بيشتر به دادگاه عدالت اروپا، تدوين نظام منصفانهتر و شفافتر انتخاباتيدر اروپا، محدودكردن دامنه اداري كميسيونهاي اروپايي، تقويت موضع سياست خارجي واحد اروپا، تعميم قوانين حقوق بشر به قوانين اروپايي، گسترش حقوق مدني شهروندي از قبيل حق اعتصاب صنفي و تاكيد بر قدرت پارلمانهاي كشورها در عدم پذيرش مصوبات پارلمان اروپا.
مدافعان اين پيمان معتقدند كه اساسا ماهيت آن با قانون اساسي تدوين شده توسط تيم تحت رهبري والري ژيسكاردستن رييس جمهوري پيشين فرانسه متفاوت است. مخالفان پيمان جديد ميگويند، اين سند در واقع بازگرداندن هوشمندانه قانون اساسي شكست خورده سال ۲۰۰۵اتحاديه اروپا به شيوهاي جديد و محدود كردن آزادي عمل، استقلال و امنيت بريتانيا به خواستهها و تصميمهاي ديگر كشورها است. پيمان پيشنهادي جديد قرار است جايگزين دو پيمان كنوني اتحاديه اروپا شده و براي كاركرد بهتر اعضا، تعامل بين آنان و نحوه گسترش اتحاديه استفاده شود. دولت بريتانيا اعلام كرده كه ضمن موافقت با كليت پيمان جديد، نظرات خاصي بر اساس خطوط سرخ خود در ارتباط با تعامل با كشورهاي عضو اتحاديه اروپا دارد.
اين خطوط سرخ شامل حفظ سياست كنترول خارجيان در داخل آن كشور، حفظ سياست امنيت داخلي، حفظ قوانين داخلي اعتصاب و حفظ كرسي دايم بريتانيا در شوراي امنيت سازمان ملل متحد است. جيم مورفي معاون امور اروپاي وزارت خارجه انگليس تاكيد كرده كه امكان بازگرداندن قانون اساسي مرده اتحاديه اروپا وجود ندارد و گمانه زنيهاي مربوط به شباهت آن قانون با پيمان كنوني نيز بيپايه است. مورفي تصويب پيمان جديد را براي ايجاد فرصتهاي شغلي براي ۹۲ميليون بيكار در اروپا و انعطاف پذير كردن بازارهاي كشورهاي عضو ضروري دانست. در يك نشست نامعمول در كميسيون امنيت اروپا در پارلمان بريتانيا، مايكل كونارتي رييس اين كميسيون در سخناني كنايهآميز و جنجال آفرين از ديويد ميليبند وزير خارجه اين كشور به عنوان مردي با ديدگاه صلح ياد كرد. اين عبارت تاريخي در سال ۱۹۳۸و يك سال پيش از بروز جنگ جهاني دوم، توسط نويل چمبرلين نخست وزير وقت بريتانيا خطاب به آدولف هيتلر صدراعظم وقت آلمان نازي ابراز شده بود. دولت بريتانيا خواهان استقلال راي خود در امور نظم داخلي و عدلي، عدم گسترش حق اعتصاب صنفي و تغيير در برخي قوانين شغلي در صورت تاييد پيمان اصلاح قانون اساسي اروپا ميباشد.
در صورت تاييد دولت انگليس، اين پيمان به شكل لايحه پيشنهادي در جلسه علني پارلمان مطرح و پس از كسب اكثريت آراي نمايندگان به قانون تبديل خواهد شد. بحث تقابل بين منافع كوتاه مدت و ميان مدت ملي و توجه به اتحاد لندن و واشنگتن در برابر منافع بلند مدت منطقهاي و بينالمللي معضل اصلي مخالفان و موافقان پيمان اصلاح اتحاديه اروپا است. اگر چه اين چالش و معضل از ابتداي تاسيس اتحاديه اروپا و به خصوص در طول ده سال دولت كارگري به رهبري توني بلر مطرح شده و حل نشده مانده، ولي اكنون با طرح اصلاحات جديد، به طور جديتر و آشكارتر براون را بر سر دو راهي تاريخي درباره منزوي ساختن بيشتر و يا همگرايي بيشتر با اتحاديه اروپا قرار داده است.
استعفاي رهبرليبرال دمكراتها
با استعفاي سر منزيس كمپبل رهبر حزب ليبرال دمكرات سومين تشكل سياسي عمده بريتانيا ، اين حزب آماده ورود به دوره جديدي از حيات نوين ۲۰ساله خود شد. كمپبل پس از يك دوره چند ماهه تنش و انتقاد درباره عملكرد وي در رهبري حزب ليبرال دمكرات، به علت كهولت سن و ناتواني در انجام وظايف خود، از رهبري سومين حزب سياسي بريتانيا استعفا داد. وي يكي از محترمترين سياستمداران كنوني بريتانيا ميباشد كه در دنياي شايعه، رسوايي و بدنامي شماري از چهرههاي سرشناس سياسي اين كشور، در يك دوره ۲۰ساله توانست احترام عمومي و سلامت اجتماعي خود را در حد بالايي محفوظ نگاه دارد.
كمپبل متولد سال ۱۹۴۱در گلاسگو اسكاتلند است، در دانشگاههاي گلاسگو و استنفورد آمريكا در رشته حقوق بينالملل تحصيل كرده و پيش از ورود به دنياي سياست قهرمان دوهاي سرعتي بريتانيا بود و ضمن سابقه شركت در المپيك ۱۹۶۴توكيو و كاپيتاني تيم دو و ميداني بريتانيا، سالها نيز ركورد دار دو صد متر كشورش بود. كمپبل از سال ۱۹۷۴وارد صحنه سياست شد و پس از ۱۳سال شكست متوالي در انتخابات سراسري براي راهيابي به مجلس عوام، نهايتا در سال ۱۹۸۷براي نخستين بار به از سوي حزب ليبرال اسكاتلند عضويت اين مجلس از منطقه فايف در شمال شرق اسكاتلند برگزيده شد.
او تقريبا از ابتداي تاسيس دوره نوين حزب ليبرال دمكرات و در سال ۱۹۸۸ به اين حزب پيوست و از همان ابتدا همواره در مقامهاي بالاي حزبي از قبيل سخنگوي امور خارجه و امور دفاعي ايفاي نقش كرده است. در سال ۲۰۰۳و به هنگام طرح بحث حمله به عراق در پارلمان بريتانيا، كمپبل چه شخصا و چه به تبع مقام حزبي خود به عنوان سخنگوي امور خارجي ليبرال دمكراتها، يكي از شاخصترين سياستمداران فعال مخالف مشاركت كشورش در اشغال نظامي عراق بود و از اين طريق توانست بر شهرت و اعتبار سياسي خود بيفزايد. پس از بركناري استعفا گونه چارلز كندي رهبر پيشين حزب ليبرال دمكرات در هفتم ژانويه ۲۰۰۶به دليل مصرف بيش ازحد مشروبات الكلي، كمپبل به سمت رهبر موقت حزب برگزيده شد و كمتر از دو ماه بعد نيز در دوم مارچ همان سال و در سن ۶۴سالگي با راي ۵۷درصد از اعضاء، به رهبري اين حزب رسيد.
اين در حالي بود كه كمپبل يك بار ديگر نيز در سال ۱۹۹۹و به هنگام استعفاي پدي اشداون رهبر سابق و يكي از بنيانگذاران دوره نوين اين حزب از رهبري، نامزد رهبري ليبرال دمكراتها بود ولي تصميم گرفت تا به نفع چارلز كندي جوان كنار رود، تصميمي كه همواره كمپبل از آن با تاسف و پشيماني ياد كرده است.
با اين همه پس از يك دوره ابتلا به بيماري سرطان خون در سالهاي ۲۰۰۲و ۲۰۰۳و درمان موفق آن، كمپبل توانست با اراده و توان جسمي بيشتري به صحنه سياسي كشورش بازگشته و به آرزوي ديرينه خود يعني رهبري حزب ليبرال دمكرات دست يابد. در آن هنگام، انتخاب كمپبل به رهبري حزب، نشانگر عزم ليبرال دمكرات ها در تداوم روند نسبتا موفق گذشته انتخاباتي و درس گرفتن از ناكاميهاي دو دهه اخير داخلي خود به شمار ميرفت. طرفداران كمپبل به درستي معتقدند كه وي تنها فرد در ميان نامزدهاي موجود است كه قادر به حفظ يكپارچگي حزب در برابر فشارهاي تبليغاتي رقباي كارگر و محافظهكار ميباشد.
اما با وجود اعتبار و احترام كمپبل، مخالفان وي معتقد بودند كه سن بالا و سابقه بيماري كمپبل مانع از كسب موفقيت وي و تداوم روند رو به رشد اين حزب خواهد شد، ولي خود وي تاكيد داشت كه از نظر سلامتي هيچ مشكلي ندارد و سن نسبتا بالا نيز مشكلي نيست. كمپبل يك بار گفته بود: اگر سناتور جان مك كين آمريكايي در ۶۹سالگي هنوز به رياست جمهوري كشورش فكر ميكند، من هم ميتوانم اميدوار باشم كه در ۷۲سالگي (زمان تقريبي انتخابات دو دور بعدي سراسري بريتانيا) نخست وزير كشورم شوم.
از ابتداي انتخاب كمپبل برخي چنين گمان ميكنند كه وي ميخواهد نقشي را مانند مايكل هاوارد در حزب محافظهكار ايفا كند. هاوارد در شرايط سختي رهبري محافظهكاران را از ايان دانكن اسميت تحويل گرفت تا صرفا اين حزب را تا دور بعدي انتخابات اداره و بازسازي كند. وي پس از يك دوره توفيق نسبي جاي خود را به ديويد كامرون جوان داد. اين عده انتظار داشتند با توجه به اين نكته كه در انتخابات بعدي سراسري بريتانيا كمپبل حدود ۷۰ساله خواهد بود، وي ميخواهد با رسيدن به جايگاه دومين حزب سياسي بريتانيا يا نزديكتر شدن به اين هدف، جاي خود را به يك رهبر نوخاسته و محبوب دهد تا بقيه راه براي رسيدن به آرزوي ديرينه پيروزي كامل در انتخابات را او بپيمايد. كمپبل اگرچه خود در سنين بالا به رهبري حزب ليبرال دمكرات برگزيده شد، ولي در مدت نسبتا كوتاهي كه در راس هرم قدرت اجرايي و تصميمگيري اين حزب قرار داشت، با تكيه بر سابقه و روحيه ورزشكاري خود جوانان و جوانگرايي را از ياد نبرد.
او جايگاه شماري از سياستمداران جوان و تازه نفس حزب خود را ارتقا داد و آنها را به جاي افراد سالخورده و كهنه كار نشاند. از جمله اين گزينش ها ميتوان به انتخاب نيك كلگ۴۰ساله به مسووليت سخنگوي امور داخلي حزب و جو سوييندون ۲۶ساله به سمت وزير سخنگوي امور اسكاتلند در پارلمان اشاره كرد. اما پس از يك دوره بهبودي، از چند ماه قبل با شدت گرفتن دوباره بيماري و ضعف كمپبل، مخالفتها با ادامه رهبري وي بالا گرفت و به تدريج اين مخالفتها با اعلام نتايج چند نظرسنجي و كاهش درصد محبوبيت حزب ليبرال دمكرات شدت گرفت. بر اساس اين نظرسنجيها، اكثر كساني كه در ماههاي اخير از حزب ليبرال دمكرات رويگردان شده بودند، عدم تحرك حزبي ناشي از داشتن رهبري بيمار و فاقد جاه طلبي سياسي براي كسب قدرت را دليل نااميدي خود از اين حزب اعلام كرده بودند.
كمپبل پس از اعلام استعفايش صريحا از ناراحتي و آزردگي از اين اقدام سخن گفت و اعلام كرد كه دوست داشت حزب خود را تا انتخابات سراسري بعدي رهبري كند. اين اظهارات به وضوح نشان داد كه استعفاي كمپبل نه به خواست خود وي بلكه بر اثر فشار اعضا و هيات رهبري صورت گرفته است. پيش از استعفاي كمپبل، به نظر ميرسيد كه پس از يك دوره بازسازي تقريبا ۲۰ماهه توسط نيرويي قديمي و كهنه كار، شرايط براي كناره گيري كمپبل و انتخاب يك رهبر جوان و پرانگيزه براي هماوردي با ديويد كامرون رهبر جوان و جوياي نام حزب محافظه كار و گوردون براون نخست وزير جديد و رهبر حزب كارگر آماده شده است. در خلال همايش سالانه ليبرال دمكراتها كمپبل بر آمادگي جسماني خود و در نتيجه ادامه رهبري حزب تاكيد كرده بود. در آن هنگام كمپبل و حاميانش به شدت اميدوار بودند كه با برگزاري انتخابات سراسري زود هنگام به دستور براون، شرايط براي يك پيروزي نسبي ديگر و كنارهگيري محترمانه ولي با اقتدار كمپبل از رهبري حزب ليبرال دمكرات مهيا شود. ولي با خلاف از آب در آمدن گمانه زنيها درباره انتخابات زودرس بار ديگر حملات بر كارآيي كمپبل و توانايي واقعي وي براي ادامه رهبري حزب تا دو يا سه سال ديگر و زمان برگزاري احتمالي انتخابات سراسري بعدي بالا گرفت.
نه تنها سياستمداران عضو حزب ليبرال دمكرات بلكه بسياري از ناظران سياسي و رسانههاي جمعي در بريتانيا كناره گيري كمپبل از رهبري اين حزب را با توجه به شخصيت وي، حادثهاي غم انگيز ولي براي موفقيت آينده اين حزب ضروري دانستند. ليبرال دمكرات تنها حزب در ربع قرن گذشته در تاريخ بريتانيا است كه در سالهاي اخير مرتبا در انتخابات سراسري مختلف بر تعداد كرسيهاي خود افزوده است. اين حزب از بدو تاسيس خود در سال ۱۹۸۷كه از لا به لاي خاكستر حزب قديمي و منحل شده ليبرال پديد آمد، در چهار انتخابات سراسري شركت كرده و به ترتيب اين نتايج را كسب كرده است: انتخابات سال ۲۰ :۱۹۹۲كرسي، سال:۱۹۹۷ ۴۶كرسي، سال ۵۲ :۲۰۰۱و كرسي و سال ۶۲ :۲۰۰۵كرسي. نتايج نظرسنجيهاي اخير نشان ميدهد كه اين حزب فعلا در شرايط مناسبي براي تكرار موفقيتهاي تدريجي ولي مداوم خود قرار نداشته و اكنون بختي براي رسيدن به آرزوي ميان مدت خود براي كسب عنوان دومين حزب بزرگ بريتانيا را ندارد.
ليبرال دمكراتها اميدوارند تا در مدت زمان باقي مانده تا انتخابات سراسري بعدي كه در سال ۲۰۰۹يا ۲۰۱۰ميلادي برگزار خواهد شد بتوانند با يك باز پروري، تزريق روحيه جوانگرايي و مقابله با شعارهاي تبليغاتي دو حزب رقيب، روند موفقيتهاي خود را ادامه دهند. به دنبال اعلام استعفاي كمپبل، وينست كيبل يكي از دو فرد شاخص حزب در كنار سايمون هيوز به رهبري موقت حزب برگزيده شده است.
كيبل يكي از بالاترين بختها براي جانشيني كمپبل به عنوان رهبر دايمي ليبرال دمكرات ها محسوب ميشود. بلافاصله پس از كنارهگيري كمپبل، گمانه زني براي انتخاب رهبر بعدي آغاز شده است. انتخاب رهبر جديد قرار است طي يك روند دو ماهه صورت گيرد و نامزدهاي اين سمت تا پايان ماه اكتبر وقت دارند تا آمادگي خود را براي كسب اين سمت اعلام كنند. بر اساس برنامه اعلام شده، تا ۲۱نوامبر اوراق تعرفه براي اعضاي حزب ليبرال دمكرات ارسال خواهد شد و آنان حق دارند تا ۱۵ دسامبر آراي خود را براي انتخاب رهبر جديد از طريق پست يا (ايميل) ارسال كنند. نهايتا در روز ۱۷دسامبر فرد داراي اكثريت آرا و نام رهبر جديد حزب ليبرال دمكرات رسما اعلام خواهد شد. در حال حاضر معلوم نيست چه كساني نامزد رهبري ليبرال دمكراتها خواهد شد، ولي تاكنون از اين افراد به عنوان نامزدهاي اصلي اين رقابت ياد شده است: وينسنت كيبل ۶۴ساله، رهبر موقت كنوني، سخنگوي امور دارايي حزب و اقتصاد دان ارشد سابق شركت شل.
به گمان بسياري از بيشتر جهات مناسب جانشيني كمپبل است. تنها نقطه ضعف كيبل سن بالاي وي است، ولي او برخلاف كمپبل از سلامت جسمي برخوردار است. سوزان كريمر: ۵۷ساله، سخنگوي امور انتقالات و نامزد سابق كسب شهرداري لندن. كريس هيون: ۵۳ساله، اقتصاد دان و سخنگوي امور محيط زيست.
در زمان انتخاب كمپبل دومين رقيب اصلي وي بود و هم اكنون جديترين نامزد رهبري ليبرال دمكراتها محسوب ميشود. چارلز كندي: ۴۷ساله، رهبر پيشين حزب.
پس از رهايي از بند اعتياد به الكول، بار ديگر ممكن است خود را آماده رهبري حزب كند. ادوارد ديوي: ۴۱ساله، معاون سابق رهبر و رييس امور اجرايي حزب. نيك كلگ: ۴۰ساله سخنگوي امور كشور، چهرهاي با انرژي و توانمند، ولي با سابقه بسيار كم دو ساله پارلماني.
از هم اكنون سايمون هيوز ۵۶ سرسختترين رقيب كمپبل در انتخابات قبلي رهبري و رييس كنوني تشكيلات حزب اعلام كرده كه در اين انتخابات شركت نخواهد كرد. نگاهي به نامهاي مطرح شده براي رهبري حزب ليبرال دمكرات نشان ميدهد كه اين حزب مصمم است با دست زدن به يك جوانگرايي و خانه تكاني و با ارايه و اجراي يك برنامه ميان مدت دو تا سه ساله، خود را آماده حضور در انتخابات سراسري بعدي، افزايش كرسيهاي انتخاباتي و رسيدن به آرزوي ديرينه كسب عنوان دومين حزب بزرگ بريتانيا كند. براي بسياري از شهروندان بريتانيا كه مبارزات انتخاباتي و رقابتهاي حزبي را راهگشاي مشكلات كشورشان ميدانند، حزب ليبرال دمكرات گريزگاهي از سياستهاي دولت حاكم كارگري و اپوزيسيون راست محافظهكار است.
شماري از طرفداران سنتي سابق حزب كارگر كه از يك سو نسبت به سياستهاي جنجالي و تجديد نظرطلبانه حكومت سابق توني بلر و دولت كنوني براون آزردهاند و از سوي ديگر نميخواهند از چاله حزب كارگر به چاه محافظهكاران بيفتند، حزب ليبرال دمكرات نوعي راه سوم و بهترين گزينه موجود محسوب ميشود.
از نظر سپري شدن عمر رهبران سنتي، استعفاي كمپبل را ميتوان پاياني بر آغاز دوره تاسيس و بازسازي حزب ليبرال دمكرات ناميد. با اين همه از منظري ديگر شايد بتوان دوران جديد پس از كمپبل را آغازي براي پايان دوره حاشيه نشيني اين حزب و ارتقاء به مقام حزب سايه و اپوزيسيون اصلي دولت حاكم بريتانيا تلقي كرد.
استفاده ازمنابع خبري .