اشعار استاد (صباح)
دوهمسفر
من و تو همسفريم
مونسي يکديگريم
ره روی يک گذريم
برويم ای همسفر
تا به طلوعی سحر
دست بر دست ديگر
برويم با يک صدا
با هزار شور و نوا
از کجا تا به کجا
برويم با کاروان
تا اميد بيکران
تا به شهر جاودان
تا سحرگاهی سپيد
تا جزيره ای اميد
تا بيک دشت نويد .